در کشور ما همواره در طول تاریخ، روستاییان تولیدکننده محصولات کشاورزی و دامی بودهاند و علاوه بر اینکه روستانشینان مایحتاج مورد نیاز خود را تولید کرده و به مصرف میرساندند، نیازهای جامعه شهری را نیز تأمین میکردند. به این ترتیب در همه حال جامعه روستایی به عنوان جامعهای خوداتکا و خودکفا شناخته شده که میتوانسته هم نیازهای خود را برآورده کند و هم امنیت غذایی کشور را تأمین کند. اگر بخواهیم دیدگاه کلی نگرتری را داشته باشیم، در گذشته میزان استفاده از کالاهای مصرفی در جوامع روستایی نسبت به شهری بسیار پایینتر بود و روستاییان همچون شهریها تمایل به استفاده از کالاهای لوکس و تجملگرایانه نداشتند.
به نظر میرسد با تغییر نگرشها درباره مصرف در جامعه روستایی و رواج پدیده مصرفگرایی در جامعه، میل به مصرف در روستاییان نیز افزایش یافته و تمرکز از نیازهای اساسی به سمت نیازهای کاذب و به خصوص کالاهای تجملی تغییر پیدا کرده است.
در شرایطی که تا چند سال پیش، جامعه روستایی تولیدکننده و خود اتکا بود، در حال حاضر چنین وضعیتی وجود ندارد، زیرا این موضوع دیگر به صرفه نیست که فردی بخواهد به فعالیت کشاورزی یا دامداری بپردازد. این موضوع از آنجا ناشی میشود که هزینه تولید محصولات کشاورزی به شدت بالا است، در کشور تورم وجود دارد، قیمتها سرسامآور است و و محصولات وارداتی ارزان قیمت در کشور به وفور وجود دارد. بنابراین این موضوع که کشاورزان برای تأمین نیازهای خود اقدام به تولید کنند و مازاد آن را بفروشند، عملیاتی نیست، زیرا همانطور که گفته شد بالارفتن هزینه تولید و ارزانی واردات سد محکمی را سر راه این موضوع ایجاد کرده است.
موضوع دیگر این است که در سالهای اخیر توسعه واحدها و کارخانجات تولیدکننده مواد غذایی و سایر محصولات و کالاها موجب شده که علاوه بر جامعه شهری، روستاییان نیز دسترسی آسان و کم دغدغهای به آنچه نیاز دارند، داشته باشند و دیگر ضرورتی نمیبینند که به شکل خودکفا و خوداتکا عمل کنند.
نکته دیگر این است که با توجه به تحولاتی که در جامعه به وجود آمده است، طبیعی است که الگوهای مصرف چه در شهرها و چه در روستاها تا حدود بسیار زیادی تغییر یافته است. در حال حاضر بیش از 70 درصد جامعه ما شهرنشین هستند و حدود 30 درصد در روستاها زندگی میکنند. البته افرادی هم که زندگی روستایی دارند، دیگر مانند گذشته گذران زندگی نمیکنند و باید این موضوع را بپذیریم که زندگی روستایی بسیار متحول شده است. باید به این موضوع توجه داشته باشیم که جامعه روستایی هم تحت تأثیر شبکههای تلویزیونی و رسانههای داخلی و خارجی قرار دارد و در تبلیغات این رسانهها، کالاهای مصرفی را میبیند و طبیعی است که در چنین شرایطی گرایشهای مصرفی آنان هم افزایش بیابد.
شاید به نوعی بتوان گفت هزینههایی که شهریها انجام میدهند، در زندگی روستاییان هم وجود دارد اما مسئله بیشتر به این موضوع برمیگردد که روستاییان سطح درآمد پایینی دارند و پولی برای آموزش و بهداشت فرزندان خود ندارند. به عبارت دیگر مشکل روستاییان بالا بودن هزینههای خوراک، مسکن و پوشاک در جامعه امروز است و در شرایطی که روستاییان 80 درصد درآمد خود را صرف این اقلام میکنند، دیگر پولی برایشان نمیماند که بخواهند به آموزش و تربیت فرزندان خود یا مسافرت اختصاص دهند و این باعث میشود که مقداری از نظر فنی و تخصصی عقب بمانند و نتوانند در جامعه نقش مهمی را ایفا کنند، بنابراین همچنان در سطح پایین جامعه قرار خواهند گرفت.
از سوی دیگر به دلیل افزایش مهاجرت روستاییان به شهرها در سالهای اخیر، شهرها با مشکل جدی مواد غذایی و مسکن و آلودگیهای زیستمحیطی مواجه هستند و تمام این عوامل دست به دست یکدیگر داده و مشکلات اجتماعی و اقتصادی را برای مناطق تشدید کرده است.
در مجموع باید به این موضوع اشاره کرد که مصرفگرایی در جامعه ما پدیدهای اجتنابناپذیر است و به مرور که ساختار اجتماعی خانوادهها و ساختار جامعه روستایی تغییر میکند و تولیدکنندگان نیز برای اینکه بتوانند محصولات خود را به فروش برسانند، اقدام به تبلیغ میکنند، شیوع و گسترش مصرفگرایی کاملاً طبیعی است. بنابراین رشد مصرفگرایی، روندی نیست که بتوان با زور یا توسل به شیوههای قهری جلوی آن را گرفت. به عبارت دیگر تا زمانی که برخی سودجویان از گسترش مصرفگرایی در جامعه سود میبرند و در بین مردم نیز گرایش به این موضوع وجود دارد، نمیتوانیم انتظار تغییر وضعیت را داشته باشیم.
* کارشناس اقتصادی