امیرحسین رستمی از آن دست چهرههایی است که از هر دری میتوانید با او صحبت کنید، چون به نوعی آدم با معلومات و مطلعی است که مدام در حال تجربه کردن است. او یک بازیگر مستعد، یک ورزشکار حرفهای و البته یک بیزنسمن موفق هم هست. در آیندهای نزدیک میتوانید کارگردانی خوشقریحه را هم به این فهرست اضافه کنید.
این برای جوانی که متولد 12 بهمن 1354 است و هنوز سن و سالی ندارد، یک موفقیت بسیار بزرگ به حساب میآید. رستمی، قبل از ورود به حیطه بازیگری، در بازار برای خودش یک چهره سرشناس بود.
او مدتی کارهای بیزنسی مختلفی را تجربه کرده و حتی میگویند روزگاری جوانترین عضو اتاق بازرگانی ایران در دوبی بود! هوش تجاری او در کنار تواناییهای ویژهاش در روابط عمومی، از او فردی پولساز ساخته که رد این ادعا را میتوانید در روند بسیار خوبش در جذب مخاطب در بازیگری هم ببینید. به همین علت صحبت از پول و سرمایه با او بیراه نیست.
اگر میخواهید نگاه رستمی را در زمینه مسائل اقتصادی و سرمایهگذاری بدانید، شما را به خواندن این گفتوگو دعوت میکنیم.
تفاوت نگاه اقتصادی آدمها
نگاه اقتصادی هر شخصی متفاوت است و برای داشتن یک برنامه اقتصادی، هرکسی باید فرمول متناسب با زندگی خودش را داشته باشد. این مسئله بستگی به نگاه هر فرد به زندگی، میزان درآمد و عادتهایی که با آن بزرگ شده و شرایط متعددی از جمله منطقه و خانوادهای که در آن رشد کرده، دارد. «امیرحسین» قطعا با نگاه خودش به این مقوله نگاه میکند و فرمولی که برای وضعیت اقتصادی خانوادهاش دارد متاثر از فاکتورهایی است که او در نظر گرفته، اما در کل، یک برنامه اقتصادی باید وجود داشته باشد و من هم فاکتورهای خودم را دارم.
سبد هزینه های شخصی
هرکسی با معیارهای خودش اهداف مالی خود را مشخص میکند. مثلا در برنامه مالی من هزینهای برای مهمانیهای آنچنانی نیست، اما برای مسافرت هزینه میکنم. شاید در سبد خرجهای شخص دیگری هدف این باشد که مسافرت را حذف کند و پول آن را در بانک سرمایهگذاری کند و با سود آن زندگی کند. برنامه مالی کاملا شخصی و برای هر فردی متفاوت از فرد دیگر است.
ریخت و پاش ممنوع
از آنجا که خانواده دارم و وجود پسرم مرا از بسیاری کارها دور نگه میدارد، در ریخت و پاشهایم بسیار محتاط هستم. در واقع اگر بخواهم صادقانه بگویم نگاه محتاط اقتصادی من به خاطر وجود پسرم آرشیا است. برنامه من هم حول چگونگی خرج کردن است. یعنی همیشه این ویژگی را داشتهام که به جای اینکه هزینه را حذف کنم، درست خرج کردهام. هیچ وقت از چیزی نمیزنم و مخارج چیزی را پایین نمیآورم. مثلا من اهل مهمانی گرفتن و مهمانی رفتن نیستم. آدم بسیار معاشرتی هستم، اما اهل مهمانیهای پر از ریخت و پاش که در آن کلی پول هزینه شود، نیستم. به جایش سفر میروم.
زندگی با قاعده شانس
احساس میکنم نه تنها امنیت شغلی، بلکه امنیت به طور کلی وجود ندارد. وقتی شما در حال حرکت در اتوبان هستید و یک دفعه وسط اتوبان پایین میرود یا پل روی سر شما خراب میشود، بیشتر شبیه این است که براساس قاعده شانس و اتفاق زنده هستید. در چنین شرایطی صحبت از امنیت شغلی یک شوخی است. اینکه بیمه تامیناجتماعی خوب و کامل، بیمه بیکاری مناسب و دهها بیمه رایج در کشورهای پیشرفته را داشته باشیم، نشانه امنیت است. ما چنین امنیتی نداریم. فقط شاید فوتبالیستهای ما تا حدی درآمدشان متناسب با معیارهای بینالمللی باشد.
حساب جیب بازیگرها
همه حساب جیب بازیگرها را دارند، درحالیکه درآمد بازیگر را باید با توجه به ماههایی که کار میکند و ماههای بیکاریاش بسنجید. یک بازیگر ممکن است سالی دو تا چهار ماه سر کار باشد و تنها عده معدودی از آنها همیشه پرکار هستند. یک گروه 30 یا 40 نفره از بازیگرها در میان این خیل عظیم هنرمندان و آرتیستها کار دارند و... واقعا بقیه کجا هستند؟ هزینههای زندگی آنها چطور تامین میشود؟
قیاس معالفارق
یکی از همکاران بزرگوار من که خارج از کار رفیق من است، به سه زبان صحبت میکند و کارگردان بزرگی برای خودش است، اما در تامین هزینههای تنها فرزندش در خارج از کشور مانده است. او در 60- 70 سالگی مستاجر است و این را با هیچ کجا نمیتوانید مقایسه کنید؛ با کشورهای پیشرفته که هیچ حتی با همین ترکیه هم قابل مقایسه نیستیم. درآمد یک بازیگر ساده تلویزیونی آنها از محل درآمدهای جانبی برای اسپانسرینگ و تبلیغات آنقدر بالاست که با سوپراستارهای ما هم قابل قیاس نیست.
بوق و کرنا برای کمک مالی
حساب مرا جدا کنید چون معتقدم تا اینجا خدا خیلی به من لطف داشته، اما وقتی خیلی چهرهها در خانههای اجارهای هستند، هزینه درمان بیماریهای خود را ندارند و اگر به مشکل مالی میخورند در بوق و کرنا میشود که باید برایشان گلریزان گرفت و شماره حساب اعلام میکنند، صحبت امنیت مالی و شغلی خندهدار است، چون اصلا چنین چیزی وجود ندارد.
ثروت قبل از شهرت
من هنگامی که وارد عرصه بازیگری شدم در شرایط مالی تثبیت شده و خوبی بودم. یعنی اینطور نبود که از درآمد بازیگری به پول برسم. پولدار بودم، به این معنی که خانه، ماشین و حساب بانکی خود را داشتم. این را بگویم که آدم ثروتمندی نیستم. یک فرد از طبقه متوسط بودم و هستم، اما شرایط نرمال یک زندگی معمولی را داشتم. شهرت بازیگری چیزی به ثروت من اضافه نکرد. فقط یک مسئله را رعایت کردم و اینکه آدم باهوشی هستم و سعی کردم آنچه به دست میآورم را نگه دارم و حفظ کنم.
ترک بازار در اوج
به واسطه خانواده پدریام با بازار آشنا بودم. آنها از بازاریهای اصیل تهرانی بودند و هستند. به همین خاطر من هم با مقوله کسبوکار آشنا بودم. اتفاقا مدتی که در زمینه بازار کار میکردم، آدم موفقی بودم. این ویژگی درونی من است که یا وارد کاری نمیشوم یا اگر بشوم باید بهترین شوم چون حد وسط برای من مفهومی ندارد. بازار را رها کردم چون با روحیه من سازگار نبود، نه اینکه در شغلی که داشتم شکست خوردم. «امیرحسین» از بازار به سمت هنر آمد چون روحیهاش بازاری نبود.
سرمایهگذاری با چشمانداز پنج ساله
به سرمایهگذاری اهمیت میدهم و در حد خودم و توانم سرمایهگذاری هم میکنم. در سرمایهگذاری هم برای خودم چشمانداز تعریف میکنم. مثلا اینکه در پنج سال یا 10 سال آینده به فلان جایگاه و مرحله برسم. در این زمینه حساب و کتاب میکنم، بررسی میکنم و اهل بیگدار به آب زدن هم نیستم. سرمایهگذاری من به این شکل است نه اینکه با موج بازار اقتصادی همراه شوم و از فرصتها سوءاستفاده کنم.
پول، ضامن بقای شما
اینکه پول چرک کف دست است یک صحبت اشتباه قدیمی است. اتفاقا پول یکی از فاکتورهای مهم در زندگی است که اگر نداشته باشید اصلا نمیتوانید زندگی کنید. کسی که میگوید پول چرک کف دست است یا خودش ابله است یا دنیا را با دید احمقانهای نگاه میکند. شما اگر پول نداشته باشید و بخواهید اسم فرزندتان را در مدرسه بنویسید، تا جلوی در اتاق مدیر مدرسه هم نمیرسید. اگر بیمار داشته باشید بدون فیش پرداختی حتی به اتاق پزشک هم نمیرسید. اگر در این شرایط این شعار را بدهید، برایتان هیچ قدمی برنمیدارند؛ چون پول باید باشد تا کار شما راه بیفتد. البته باز هم معتقدم پول باید باشد تا از آن لذت ببری نه اینکه پول لذت تو را ببرد. پول باید باشد تا شما آرامش، رفاه فعلی و نیازهای آینده خود را داشته باشید.
مدیریت مالی بدون تفکیک جنسیتی
در هیچ مسئلهای اعم از سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی قائل به تفکیک جنسیتی نیستم و به نظرم اینکه بگوییم آقایان بهتر از خانمها در مدیریت مالی و سرمایهگذاری هستند یا برعکس اشتباه است. هرکسی میتواند مدیر مالی و سرمایهگذار خوبی باشد و حتی گاهی فکر میکنم آقایان با وجود آنکه میگویند خانمها بدخرج هستند، به شکل بدتری پول را خرج میکنند.
بنبستهای مالی
از 18- 19سالگی تاحدود 25سالگی مدام به بنبستهای عجیب و غریب مالی میخوردم. از همان زمان به بعد بود که احساس کردم باید نگاه جدیتری به مدیریت مالی داشته باشم. به نظرم همهچیز وراثت و همه چیز محیط نیست؛ هر دو با هم تاثیر دارند. هر دوی این مسائل در نگاه شما به مقوله اقتصاد و سرمایهگذاری نقش دارند. یعنی هم آن چیزی که خانواده شما را شکل میدهد و هم آن چیزی که در مسیر زندگی با آن روبهرو میشوید.
پسر من و اقتصاد
متاسفانه هنوز نتوانستهام یا شاید نخواستهام آرشیا را با مسائل مالی و ارزش پول یا سرمایهگذاری آشنا کنم که احساس میکنم کار اشتباهی کردهام و باید این آموزش را به او بدهم. چون لازم است نگاه درست به پول، اقتصاد و سرمایهگذاری از همان کودکی به بچهها یاد داده شود.