براساس پژوهش مدرسه کسبوکار استنفورد انگلستان، فساد مالی باعث آلودهشدن فضای کسبوکار و کاهش هر چه بیشتر اعتماد عموم مردم یک جامعه به فضای کسبوکار آن کشور میشود. فساد مالی به شکلهای گوناگون ظهور پیدا میکند که دزدی، رشوه و اختلاس از جمله آشناترین آنهاست.
یکی از اشکال این فساد که حالا برای ما ایرانیها بسیار آشناست، اختلاس است؛ اختلاس در واقع زمانی به وجود میآید که فرد دارای پست یا مقام با سوءاستفاده از موقعیت کاری خود به دنبال منافع و سود کلان شخصی است.
بلایای اختلاس را میتوان در چند دسته طبقهبندی کرد:
آب رفته به جوی باز نمیگردد
وقتی از منابع به درستی استفاده نشود، کفایت و اعتبار یک کسبوکار بهشدت زیر سوال میرود. در واقع وقتی لکه اختلاس بر دامان فضای کسبوکاری یا اقتصادی یک کشور ایجاد شود، مشتریان آن کسبوکار یا مردم یک کشور به سادگی اعتماد و احترامشان را نسبت به آن فضا از دست میدهند. بازگرداندن اعتماد و احترام کاری بس دشوار است. برای بازیابی این اعتماد و احترام مدیران بعدی اقتصادی یا کسبوکاری باید وقت و منابع ارزشمند و فراوانی را هزینه کنند تا شاید اعتماد از دست رفته بازگردد.
از طرفی، قانون به مدد جریمه و احکام قضایی درصدد بازپسگیری اموالی برمیآیند که در مسیر اختلاس به جیب یک یا چند نفر رفتهاند، طی شدن این روند مستلزم صرف زمان و هزینه زیادی است.
منابع از دست رفته
اثر سوءاستفادههای مالی و فساد اقتصادی تنها به زیر سوال رفتن ماهیت کسبوکار محدود نمیشود. اختلاسکنندگان برای اینکه بتوانند پوشیده و بدون دردسر به کار خود ادامه دهند، باید هزینههایی را پرداخت کنند. واضح است که این هزینهها از جیب مردم و دولت میرود، بهویژه اگر اختلاس در بدنه یک دولت اتفاق بیفتد. فرد یا افرادی که مبادرت به اختلاس میکنند، باید آدمهایی مورد اطمینان دور خود جمع کنند. چنین کاری نیازمند هزینهکردن است. هزینه سرو سامان دادن به اختلاس برابر است با از دست رفتن منابعی که متعلق به یک جامعه و به امانت در دست یک یا چند فرد است.
توسعه لاکپشتی
اثرات اختلاس به اینجا ختم نمیشود. ترکشهای اختلاس توسعه اقتصادی را هم مجروح میکند. وقتی در کشوری اختلاسکردن عملی باشد، سرمایهگذاران بهویژه خارجیها کمتر رغبت میکنند که پول و ثروتشان را به آن کشور آورده و در فضاهای گوناگون سرمایهگذاری کنند. دلیلش هم کاملا ساده است. آنها هر لحظه امکان میدهند که سرمایهشان سر از جیب اختلاسکنندگان درآورد.
وقتی سرمایهگذاری و مشارکتهای اقتصادی کمرنگ شود، طبیعی است که سرعت رشد اقتصادی با سرعت حرکت لاکپشت برابری کند.
همه این دلایل در کنار احتمال افزایش جرائم گوناگون بهویژه جرائم اقتصادی، اختلاس را به یکی از خطرناکترین و مضرترین سوءاستفادههای اقتصادی تبدیل کرده است. اختلاسکنندگان در واقع قاتل خاموش اقتصاد یک کشور هستند که میتوانند به سادگی آن را از نفس بیندازند.