در گذشته ارزش یک سازمان برحسب املاک، دارایی های ملموس، کارخانه ها و تجهیزاتش اندازه گیری می شد، اما اخیراً خبرگان بازاریابی به این نتیجه رسیده اندکه ارزش واقعی سازمان، جایی بیرون از آن، یعنی در اذهان خریداران بالقوه قرار داشته و این برند است که ارزش واقعی را در ذهن مشتریان ایجاد می کند.
بنابراین توجه به فعالیت های بازاریابی به عنوان ابزاری برای حضور در ذهن مشتریان و ایجاد دارایی معنوی به نام برند، دیدگاه نسبتاً جدیدی در علم مدیریت بازاریابی محسوب می شود. باتوجه به موارد مطرح شده برند، بخش مهمی از تمامی فرهنگ ها در سرتاسر سیاره زمین و نیز در دنیای تجارت است. برند به افراد کمک می کند تصمیم گیری کنند و تصمیمات کوچک و همچنین تصمیمات بزرگ بگیرند.
ایجاد و ساخت برند، فراتر از ایجاد آگاهی درخصوص نام شما و وعده هایی است که به مشتریان خود داده اید. این روند مسیری است برای ایجاد یک روح واحد و انتقال مستمر آن به داخل و خارج از شرکت به سوی تمام شرکای شما، به طوری که مشتریان شما واقعاً به آنچه برند شما نوید می دهد، دست یابند.
در همین راستا ضرورت نفوذ در اذهان در تمامی صنایع بالاخص صنعت بانکداری نیز مورد توجه قرار گرفته است. بانک های بزرگ جهانی نشان دادند که نفوذ قدرتمند، مطلوب و منحصر به فرد در ذهن مشتریان تأثیر شگفت انگیزی بر جذب منابع مالی بین المللی دارد.
این نکته در صنعت بانکداری ایران، بعد از ورود بانک های خصوصی به عرصه بانکداری، به طور چشمگیری نمود پیدا کرده به گونه ای که امروزه شاهد این نکته هستیم که بانک های خصوصی، (بانک هایی که از بدو شروع فعالیت به صورت خصوصی بوده اند) از نبودن ذهنیت و برند در بانک های دیگر استفاده کرده و با سرعت هرچه بیشتر سهم بازار خود را افزایش می دهند. این مهم باعث شده که ایجاد و حفظ جایگاه مناسب برند در اذهان مشتریان یکی از دغدغه های اصلی مدیران بازاریابی باشد.
براساس تعریف ارائه شده از انجمن بازاریابان آمریکا (1960)، برند شامل واژه، نشانه، سمبل، طرح یا ترکیبی از آنهاست که به منظور شناسایی کالا و خدمات یک فروشنده با هدف ایجاد تمایز در عرصه رقابت مورد استفاده قرار می گیرد.
اما پس از اینکه ادبیات برند طی دهه های گذشته تغییری اساسی را تجربه کرد تعاریف جدیدتری از آن ارائه شد. در این تعاریف برند شامل ساختمان، تجهیزات، اشیا و افرادی که مدیریت می شوند نیست بلکه برند ادراک یا احساسی است که مشتریان از محصولات و خدمات ما در ذهن خود دارند. در واقع برند سمبلی است که با تعداد زیادی دارایی و تعهد ذهنی پیوند خورده و هدف آن شناسایی و تمایز محصول است.
برندها به دلیل فراهم کردن کارکردهای ارزشمند برای سازمان و معرفی و متمایز ساختن محصولات آنها و تسهیل فرآیندهای دادوستد مشتریان از اهمیت بالایی برخوردار هستند و سازمان های آینده نگر ایجاد و تعیین جایگاه مناسب برند در ذهن مشتری را از استراتژی های رقابتی اصلی خود قرار داده و تلاش می کنند خود را در سبد انتخاب های مشتریان قرار دهند. اما مسئله اصلی هر برند قدرت وفادارسازی آن و ایجاد تصاویر معنادار برای مشتریان نسبت به رقباست.
تصویر ذهنی قوی و مشهور یک برند، تمایز را افزایش داده و تأثیر مثبتی بر رفتار مشتریان خواهد گذاشت، در واقع برند قوی باعث بالا رفتن جریان درآمد در کوتاه مدت و بلند مدت برای سازمان ها خواهد شد. بنابراین برند قوی، درصدد ایجاد و حفظ تعابیر و احساسات قوی در ذهن مشتریان است.
بنابراین یکی از ضروریات مدیران ارشد هر سازمان ایجاد برندهای قدرتمندی است که ضمن عمل به وعده ها و تعهدات، قدرت و توانمندی خود را در طول زمان ارتقا داده و به سادگی در موقعیت ها و شرایط مختلف به ذهن مشتری فرا خوانده شوند.
کارشناس تحقیقات بازار و مدرس دانشگاه