هر وقت نیاز به روشنایی، نصب وسایل برقی، جانمایی کلید و پریز، تعویض فیوزهای مختلف کنتور، محافظ های لوازم خانگی، سیم کشی ساختمان و تعمیرات وسایل برقی ساده باشد، سراغ برقکارها و مغازه های الکتریکی می رویم. این صنف پرخطر! یکی از نیازهای زندگی امروز به حساب می آید و باید مدت زیادی را صرف یادگیری و کسب تجربه کرد.
حسین زنگنه یکی از برقکارهای حوالی غرب تهران است که هشت سال سابقه کار الکتریکی دارد و بیشتر کارهای مرتبط با برق، باتری، نصب و حتی برق خودرو را انجام داده است. زنگنه مسیر کاری اش از شروع تا به حال را با «فرصت امروز» در میان گذاشته است.
از بچگی به پیچ و مهره و باتری های بزرگ علاقه نشان می دادم. برخلاف بچه های هم سن و سالم که نقاشی می کشیدند و رنگ می زدند، من دنبال سیم و کابل، خازن و لامپ های سوخته بودم. مدتی هم انواع باتری های کوچک و بزرگ را جمع می کردم و اگر تا الان به جمع آوری ادامه داده بودم، یک کلکسیونر بزرگ باطری بودم. از سن پایین حدود 13 – 12سالگی با برادر بزرگ ترم شروع به کار کردیم.
پدرمان مغازه خیاطی داشت (و دارد) و به خاطر استفاده از چرخ خیاطی و اتو و وسایل برقی مغازه اش کمی کار برقی و الکتریکی بلد بود. خودش کارهای ساده مثل عوض کردن دوشاخه، تعویض فیوز کنتور خانگی، نصب و راه اندازی مهتابی و مانند اینها را به ما دونفر یاد می داد. مدتی را در این صنف شاگردی کردیم تا اینکه به طور غیرمستقیم وارد این حرفه شدیم.
به واسطه یکی از دوستان ساکن محله، من و برادرم وارد این کار شدیم و بعد از چند سالی که توانستیم کارهای اولیه مربوطه را یاد بگیریم، وارد گود شدیم. مدتی که گذشت به این فکر افتادم که چرا برای خودم کار نکنم. در گذشته کار الکتریکی مثل الان نبود. حجم کاری محدود بود و به نسبت شرایط امروز تولید خیلی کمتر از الان بود، ولی در جای خودش مناسب بود و مراجعه کننده خودش را داشت.
حیاط خانه قدیمی
ابتدا در خانه پدری مشغول کار بودیم و البته کار زیادی نمی توانستیم بکنیم. فضا کم و تولید محدود بود و بیشتر از این از عهده ما برنمی آمد. کم کم کار توسعه پیدا کرد و دسته جمعی هر کدام یک گوشه کار را گرفتیم. همان اوایل کار توانستیم کارهای ساده مثل تعمیرات زنگ در خانه، اف اف و تعمیر سرپیچ لامپ را انجام دهیم. حتی برای بچه های محل کاردستی مدرسه درست می کردیم. ماهی یک بار به خیابان ناصرخسرو می رفتیم تا وسایل کار را تهیه کنیم. باورتان نمی شود برای چند متر سیم، پنج تا لامپ 10 وات و فازمتر، پول کافی نداشتیم.
این مسئله باعث شد تا اسم و رسمی پیدا کنیم و بین در و همسایه عرض اندامی بکنیم. کارها به همین منوال پیش می رفت و روز به روز سفارش های کاری محلی ما زیادتر می شد. چون خودمان داخل گود بودیم و مختصر شناختی از شرایط کار داشتیم، قصد کردیم مغازه ای اجاره کنیم و شروع به کار کنیم.
در همین احوالات یکی از دوستان پدرم، خانه اش را تخریب کرده و قصد داشت آپارتمان بسازد. برای صرفه جویی در هزینه های سیم کشی به ما دو نفر پیشنهاد کار داد از قرار روزی 12هزار تومان. این کار فرصت مناسبی بود تا کسب تجربه کنیم و بیشتر با این حرفه آشنا شویم.
در همین زمان، یکی از همسایه ها در هنرستان رشته مکانیک خودرو تحصیل می کرد. چون خودشان ماشین داشتند، کارهای مربوط به ماشین را بلد بود. اوقات بیکاری با هم تبادل اطلاعات و مهارت می کردیم و در این زمینه مختصر تخصصی پیدا کردیم. البته هیچ کدام ثابت نبودیم و برای هر مراجعه کننده ای یک کار جداگانه انجام می دادیم. این هم یک قسمت از دوران کاری ما بود. تا اینکه بعد از چندسال شاگردی و خرده کاری موفق شدیم مغازه خودمان را راه بیندازیم و کاسب شویم.
شرایط خیلی هم بد نیست!
زنگنه برخلاف سایر همکاران و هم صنفی هایش از وضعیت بازار راضی به نظر می رسد، هرچند که آن را مطلوب نمی داند.
وی در این باره می گوید: «شاید اوضاع بازار خیلی خوب نباشد، ولی بد هم نیست. نیاز بازار به تعمیرکار و برقکار دائمی است. ضمن اینکه بعضی کالاهای برقی حتماً باید توسط متخصص نصب و راه اندازی شوند». زنگنه غیر از برق خانگی و صنعتی در زمینه خودرو هم کار کرده و مدتی در یکی از نمایندگی های خودرو، باتری سازی می کرده است.
وی به کسانی که قصد دارند در این صنف مشغول شوند، می گوید: «کار تجربی از همه چیز بهتر است. البته اگر تجربه با تحصیلات آکادمیک همراه باشد بهتر است و شناخت بهتری به برقکار می دهد. ضمن اینکه ممکن است فرصت های شغلی در بعضی از مراکز علاوه بر تخصص، نیازمند مدرک معتبر باشد».