در حال حاضر كمبود آب در مناطق خشك و نیمه خشك از یك سو و استفاده بیرویه و غلط از منابع آب از سوی دیگر، تهدیدی جدی برای توسعه پایدار و حفاظت از محیطزیست تلقی میشود. امروزه مدیریت منابع طبیعی پایه و اساس توسعه پایدار بوده و از این دیدگاه مدیریت منابع آب در كشوری مثل ایران كه از جمله مناطق خشك و نیمه خشك جهان است، اهمیت ویژهای دارد. اما مدیریت منابع آب كشور به دلیل خشكسالیهای چند سال اخیر با محدودیتهایی روبهرو است.
در این میان برخی از کارشناسان بر این باورند که باید ضمن کاهش میزان برداشت از منابع آبی، مدیریت منابع آبی از شکل دولتی خارج شود و شکل بومی – محلی که به مدت حدود 6 هزار سال در ایران حاکم بوده است، دوباره احیا شود. در همین زمینه «فرصت امروز» در گفتوگو با کارشناسان، چالشها و مشکلات مدیریت منابع آب در ایران را مورد بررسی قرار داده است.
***
فاطمه ظفرنژاد:
مدیریت منابع آب بومی – محلی شود
فاطمه ظفرنژاد، پژوهشگر آب و توسعه پایدار و نویسنده کتاب «توسعه پایدار و مدیریت آب» معتقد است که باید شکل مدیریت منابع آب تغییر یابد و با انحلال مدیرت منابع آب از وزارت نیرو، دوباره به همان مدیریت
بومی - محلی بازگردانده شود.
ظاهرا ازدهه 30 مدیریت منابع آب در ایران دولتی شده است. به نظر شما دولتی بودن مدیریت منابع آب چه مشکلات و معضلاتی را بهوجود آورده است؟
در واقع از دهه 30 شیوه مدیریت منابع آب در ایران به تقلید از الگوی آمریکایی، دولتی و یک بنگاه مستقل آبیاری در سال 1327 تاسیس شد. پس از کودتای 28 مرداد به تدریج وزارت نیرو شکل گرفت و این وزارتخانه اندک اندک تمام منابع آب ایران را زیر سیطره خود گرفت. در واقع وزارت نیرو به پیروی از الگوی آمریکایی، مدیریت سازهای آب را فارغ از هر گونه اندیشه به حقآبهها و شکننده بودن مسائل آب در اقلیم و بوم بسیار پیچیده پیش برد. مدیریت حاکم بر وزارت نیرو همواره مدیریت مهندسانی بود که فقط از نگاه مهندسی جزمی وجزءنگر، ساخت و ساز را ابزار مدیریت میدانستند، در حالی که مدیریت آب در ایران،یک مدیریت بسیار کهنسال 6هزار ساله است و همواره ایرانیها مدیریت آب را به شکل بسیار خوبی در این سرزمین با زیست بوم کاملا پیچیده، متنوع، شکننده و مختلف انجام میدادند و بنا به شرایط بومشناختی هر نقطه، سازوکار ویژهای برای مدیریت آب داشتند.
در گذشته در تمام ایران قناتهای زیاد و شبکههای برداشت اندیشمندانه از رودخانهها وجود داشت و برداشتهای آب بسیار حساب شده و بر مبنای مدیریت بومی و همسو با اقلیم انجام میشد و به تولید محصولات کشاورزی میانجامید، اما این رویه تخریب شد و وزارتخانهای بهوجود آمد که هیچگونه درک و شناختی از بوم با تمام معانی چهارگانه آن نداشت و ندارد و به شکل کاملا تقلیدی شروع به ساختوسازهایی کرد که مصیبتآفرین شده است. از احداث سد زایندهرود تا سد دز که همه این سدها مسائل عدیده و بسیار شدیدی را در اقلیم ایران بهوجود آورد و متاسفانه این مدیریت ناکارآمد و غلط همچنان پس از 60 سال ادامه دارد که اثرات آن خکشیدن دریاچه ارومیه، خشکیدن تمام تالابهای کشور و تمام رودخانهها و همچنین تخریب تمام منابع زیرزمینی و در عین حال نادیده گرفتن تمام حقآبههای کشاورزان است.
به نظر شما باید چه تغییراتی در مدیریت منابع آب اعمال شود یا چه الگویی در این مدیریت مد نظر قرار گیرد؟
30 سال است که در مورد جدا کردن بخش آب که یک منبع طبیعی است و هیچ ربطی به بتن و سازه ندارد از وزارت نیرو صحبت شده اما بینتیجه بوده است. اعتقاد ما این است که باید مدیریت آب از وزارت نیرو جدا و دوباره به همان مدیریت بومی – محلی آب بازگردانده شود. در حالی که اسناد علمی سازمان ملل متحد نیز روی این موضوع تاکید دارد، متاسفانه این کار با مقاومت شدید افرادی روبهرو است که قدرت زیادی دارند و منافع بیشماری در احداث سدها برای آنها وجود دارد. این در حالی است که احداث یک سد هزینه بسیار سنگینی را به بودجه عمومی تحمیل میکند و طی 60 تا 70 سال اخیر، بیش از یک سوم پول نفت را بلعیده است و در اختیار افرادی قرار داده که هیچ درکی از بوم، آب، منابع طبیعی، جامعنگری، ضرورت حفظ امنیت غذایی و حقآبه ندارند.
البته حدود چهار، پنج سال پیش اعلام شد که قرار است بخش مدیریت آب از وزارت نیرو جدا شود و مدیریت بومی - محلی داشته باشد اما لابی پرقدرت سدسازی از این کار درست جلوگیری به عمل آورد. این در حالی است که باید دوباره مدیریت بومی – محلی آب با مشارکت کشاورزان و اقشار مولد احیا شود، هر گونه مدیریت سازهای از آن حذف شود، مردم قناتها را احیا کنند و حقآبهها را پس بگیرند تا از این حجم تخریب جلوگیری به عمل آید. در واقع باید بیتوجهی وزارت نیرو به حقآبههای مردم متوقف، بودجه ناشی از ساخت سدها قطع و سدهای بیهوده و مخربی که دارای ضررهای بسیار زیاد هستند، برچیده شود.
چالشهای فراروی مدیریت منابع آب در ایران چیست؟
از بیش از 20 سال پیش در دفتر فنی آب بر این موضوع اصرار کردیم که این سد سازیها به خشکی دریاچه ارومیه و تمام رودخانهها و تالابها منجر میشود اما به این موضوع توجه نشد و نادیده گرفته شد. تصور نمیکنم بحرانی بزرگتر و عجیبتر از خشکیدن تمام و کمال دریاچه ارومیه و تمام تالابهای کشور و وقوع پدیده ریزگردها وجود داشته باشد. هر دو تا سه روزی که پدیده ریزگردها به وقوع میپیوندد، میلیاردها تومان به اقتصاد، جامعه و سلامت مردم خسارت میزند و در آینده با وجود 24 سدی که در حال ساخت است، وضعیت بدتر از این نیز خواهد شد. در واقع خشکاندن منابع آبی به واسطه سدسازی، سبب بروز ریزگردها و مشکلات ناشی از آن است. واقعیت این است که رفع چالشهای پیشروی مدیریت منابع آب ایران فقط با تخریب تمام سدها، انحلالبخش آب وزارت نیرو و بازگرداندن تمام آبخیزهای کشور به حالت اولیه با کمک کشاورزان که بهترین مدیران در 6 هزار سال گذشته بودند، امکانپذیر است.
***
محمدحسین کریمیپور:
برداشتهای غیرمجاز بزرگترین چالش آبی است
محمدحسین کریمیپور، عضو هیات نمایندگان اتاق ایران و رییس پیشین کمیسیون کشاورزی اتاق بازرگانی برداشت دو برابر میزان مجاز از منابع آبی را بزرگترین چالش فرا روی مدیریت منابع آب در کشور میداند و معتقد است که برای رفع این چالش باید یک تفاهم و مدیریت ملی حاصل شود.
مدیریت منابع آب در ایران از گذشته تاکنون چه مسیری را طی کرده و دولتی شدن مدیریت این منابع چه مشکلات و معضلاتی را به وجود آورده است؟
در ایران از زمان باستان مسئله محدودیت منابع آب وجود داشته زیرا کشور ما غالبا از مناطق بیابانی و نیمهبیابانی تشکیل شده است. بنابراین اگر بگوییم در شکلگیری تمدن ایرانی به مفهوم 5 هزار ساله آن مسئله مدیریت منابع آن مطرح بوده، سخن اشتباهی نگفتهایم. زیرا در مناطق کمآب ایران مسئله افزایش جمعیت و تمدنسازیهای گسترده مطرح بوده است. مدیریت منابع آب در ایران باستان تا دوران هخامنشیان و حتی دوران مادها بسیار ساده بوده است. اگر فردی برداشت مشروعی از منابع آب انجام میداد، مادامی که این برداشت مشروع تداوم داشت، آن فرد حق داشت که برداشت از منابع آب را انجام دهد. اگر فرد دومی هم بدون ایجاد مزاحمت از همان منبع آب برداشت مشروع میکرد، قانونی و مورد حمایت بود اما اگر در این زنجیره نفر ششمی وارد میشد و برداشت وی از این منبع آبی برای نفرات اول تا پنجم مزاحمت ایجاد میکرد و برداشتهای مشروع و مداوم قبلی را مورد خدشه قرار میداد، نباید برداشت آب انجام میداد. بنابراین در این منبع آبی براساس سابقه مداوم برداشت مشروع حقوقی ایجاد میشد. این نگاه بسیار ساده حقوق آب ایرانی کاملا جوابگوی مسائل آب کشور بود و به همین دلیل از منابع آب محدود استفاده پایداری میشد و این نظام بیش از 5هزار سال در فلات ایران حاکم بود.
پس از ورود اسلام به ایران در همان تحولات قرن اول هجری ساختار حقوقی آبی که در کشور ما وجود داشت توسط اسلام نیز مورد تایید قرار گرفت و این راه به قوانین فقهی تبدیل شد. تا دهه 30 شمسی این رویه ادامه داشت و پایایی و ثبات برداشت از منابع آبی را ایجاد میکرد. اما از دهه 30 که تکنولوژی برداشت از چاه، حفر چاههای جدید و برداشت با موتور از اعماق به ایران وارد شد، این رویه تغییر کرد تا دهه 30 ایرانیها مازاد آب طبیعت را برداشت میکردند و هیچ وقت نمیتوانستند به عمق منابع آب زیرزمینی نفوذ کنند. از آنجا که چاهها نیز عمق پنج متری و در نهایت 10متری داشتند، عملا برای چاههای همسایه مزاحمت ایجاد نمیشد و به سفرههای آب زیرزمینی نیز آسیبی وارد نمیشد، زیرا فقهاسلامی و سنت ایرانی نیز بر این موضوع تاکید داشت که هر کسی میتواند در جایی نزدیک خود چاه 5، 7 یا 10 متری حفر کند.
اما از دهه 30 که تکنولوژی برداشت آب از اعماق به ایران آمد، متاسفانه قوانین کشور به طور منطقی با این تکنولوژی برخورد نکرد. روشهای جدید حفرچاه هم که عمق آن را از 50 تا 120 متر در نظر میگرفت و مجوز یک میلیون مترمکعب آب را سالانه میداد، دیگر این امکان وجود نداشت که هر فردی در زمین خود اقدام به حفر چاه کند. زیرا میزان برداشت آب بهقدری زیاد است که هم به چاههای همسایه آسیب میزند و هم در وضعیت کلی سفرههای آب زیرزمینی اثر میگذارد. به این ترتیب ورود تکنولوژی حفر چاه به ایران، موجب برداشت آب از منابع در هر حجم، عمق و سطحی به شکل ارزان میشود و از سوی دیگر موجب میشود که انرژی بهسادگی در همهجا در دسترس قرار گیرد بنابراین برداشتهای بیرویه از منابع آب شکل میگیرد. از سال 47 به بعد هم که قوانین نوشته شد، اجرای این قوانین شکل مناسبی نداشت. پس از پیروزی انقلاب هم مفهوم کمیته امدادی توزیع به عرصه مدیریت آب کشور وارد شد و این دیدگاه که توزیع چاه به معنای توزیع ثروت میان مستضعفان است، به دلیل انرژی تقریبا رایگان و امکان بهرهبرداری از چاهها روزبهروز تعداد چاهها افزایش یافت و هجمهای به منابع آب زیرزمینی وارد شد که کشورمان را به وضع امروزی رسانده است.
به نظر شما عمدهترین چالشهای فراروی مدیریت منابع آب ایران در حال حاضر و در آینده چیست؟
اگر بخواهم از منظر اعداد کلان به این سوال پاسخ دهم، باید به سخنان اخیر وزیر نیرو اشاره کنم؛ اخیرا وزیر نیرو گفته که پتانسیل تولید آب شیرین تجدیدپذیر ایران در سال 120 میلیارد مترمکعب است. از سوی دیگر، استانداردهای بینالمللی گویای این موضوع است که اگر کشوری بیش از 40 درصد آب شیرین تجدیدپذیر بوم خود را در سال مصرف کند، وارد بحران آبی شده است. اگر سخن وزیر نیرو در مورد میزان آب شیرین تجدیدپذیر را بپذیریم، ما باید سالانه 48 میلیارد مترمکعب مصرف آب داشته باشیم، بدون اینکه به بوم کشور فشار بیاوریم و بحران آبی ایجاد کنیم. این در حالی است که هماکنون میزان مصرف آب در ایران بیش از 100 میلیارد مترمکعب برآورد میشود. بنابراین چالش آبی ما این است که دو برابر آبی که طبیعت و بوم ایران میتواند تولید کند، برداشت و مصرف میکنیم و این اضافه برداشت از سهم آب طبیعت است و از ذخایر منابع آب زیرزمینی انجام میشود. هم مشغول ویرانکردن طبیعت و هم نابودی موتورهای طبیعی تولید و ذخیره آب هستیم. برای حل چالش مذکور راهکار این است که یک تفاهم و مدیریت ملی حاصل شود و به سمتی حرکت کنیم که میزان برداشت و مصرف آب به نصف میزان فعلی کاهش یابد.