بازسازی فیلم های محبوب کلاسیک یک سنت دیرپای هالیوودی است. بزرگ ترین صنعت سرگرمی ساز دنیا سال هاست که بازآفرینی آثار قدیمی و خاطره انگیز را در دستور کارش قرار داده است؛ اتفاقی که طرفداران اصالت خیلی آن را نمی پسندند و گاهی هم نسخه بازسازی شده آنقدر ضعیف از کار درمی آید که خاطره منبع اقتباسش را مخدوش می کند.
فیلم های کلاسیک بیشتر توجه افراد بالای 40 سال را به خود جلب می کند، در حالی که عمده سینماروهای امروز را نوجوان ها و جوان ها تشکیل می دهند. کمپانی های فیلمسازی روی هر کلاسیکی که احساس کنند می شود براساسش بازسازی موفقی انجام داد دست می گذارند؛ اتفاقی که با در نظر گرفتن ملاحظات گیشه انجام می شود ولی بعضی وقت ها حساب و کتاب ها چنان که باید درست از کار درنمی آید. کمپانی سونی به عنوان یکی از استودیوهای فعال و علاقه مند به بازسازی فیلم های قدیمی امسال دو فیلم خاطره انگیز را بازآفرینی کرد و روی پرده فرستاد که یکی از آنها خیلی در گیشه موفق عمل نکرد.
«شکارچیان روح» به کارگردانی پل فیگ با حضور بازیگران محبوبی چون ملیسا مک کارتی، لسلی جونز، کریستین ویگ و کیت مک کینون کمتر از انتظار سونی فروش کرد. در نسخه کلاسیک «شکارچیان روح» محصول 1984 این مردان بودند که نقش های محوری را در فیلم ایفا می کردند. در حالی که پل فیگ در بازسازی این اثر محبوب ترجیح داد کاراکترهای اصلی اش تغییر جنسیت بدهند؛ اتفاقی که ظاهرا خیلی به مذاق سینماروهای مذکر خوش نیامده است؛ فیلمی که با هزینه 145میلیون دلاری ساخته شده، در اکران آمریکا زیر 230میلیون دلار فروخت. احتمالا «شکارچیان روح» برای کمپانی سونی سودی را در پی نخواهد داشت و کمپانی شاید در اکران جهانی تنها بتواند به بازگشت سرمایه اش تا حدودی امیدوار باشد. انتقادها از فیلم «شکارچی روح» آنقدر زیاد بوده که پل فیگ اعلام کرده دیگر سراغ بازآفرینی فیلم های کلاسیک نخواهد رفت.
اما پرسروصداترین محصول امسال کمپانی سونی فیلم «هفت دلاور» بود؛ بازسازی اثر کلاسیک و محبوب جان استرجس که کمتر کسی را می توان سراغ گرفت که آن را ندیده باشد. «هفت دلاور» به کارگردانی جان استرجس و بازی یول براینر، استیو مک کویین، هورست بوخهوتس، جیمز کابرن، چارلز برانسون، ایلی والاک و براد دکستر محصول 1960 است. وسترنی کلاسیک که خود بازسازی فیلم «هفت سامورایی» کوروساوا بود. جالب اینکه کوروساوا برای ساخت «هفت سامورایی» از وسترن های آمریکایی تایید گرفته و کوشیده بود سامورایی ژاپنی را معادل وسترن آمریکایی قرار دهد. موفقیت گسترده «هفت سامورایی» باعث شد هالیوود تصمیم به بازسازی این فیلم بگیرد.
جان استرجس با کارنامه ای درخشان پشت دوربین «هفت دلاور» ایستاد. کارگردانی که اولین وسترن هایش را در کمپانی کلمبیا کارگردانی کرد، به عنوان یک استاد فیلم های رده B سر از کمپانی مترو گلدوین ماید درآورد و با وسترن «فرار از قلعه براوو» با بازی ویلیام هولدن به شهرت رسید. بعد از آن استرجس وسترن های درخشانی چون «روز بد در بلک راک»، «واکنش متقابل»، «جدال در اوکی کرال» و «آخرین قطار گان هیل» را کارگردانی کرد. در انتهای دهه 50 جان استرجس به عنوان وسترن سازی برجسته، بهترین گزینه برای بازسازی هالیوودی «هفت سامورایی» کوروساوا به شمار می آمد؛ فیلمی که منتقدان در زمان اکران خیلی تحویلش نگرفتند ولی تماشاگران در سراسر دنیا آن را بسیار دوست داشتند.
«هفت دلاور» آنقدر در گیشه سودآور بود که هالیوود شش سال بعد، تصمیم به ساخت ادامه آن را گرفت. «بازگشت هفت دلاور» در سال 1966 توسط برت کندی کارگردانی شد که گرچه موفقیت قسمت اول را تکرار نکرد ولی آنقدر خوب فروخت که دنباله های بعدی هم از راه برسند: «اسلحه هفت دلاور» (پل وند کاس 1969) و «هفت دلاور می تازند!» (جرج مک گوان 1972). از یک دهه پیش صحبت از بازسازی «هفت دلاور» در رسانه ها جریان داشت تا اینکه کمپانی سونی تصمیم گرفت با گذشت 56 سال از ساخت فیلم کلاسیک جان استرجس، نسخه تازه ای از آن را بازسازی کند.
آنتوان فوکوآ به عنوان کارگردان «هفت دلاور» انتخاب شد و با حضور او فیلمنامه به گونه ای بازنویسی شد که هم به حال و هوای نسخه کلاسیک استرجس وفادار باشد و هم لحنی معاصرتر در آن به چشم بخورد. از زمانی که مل بروکس در پارودی اش بر ژانر وسترن سراغ قهرمانی سیاه پوست رفت تا لحن کمدی اش با انتخابی غیرممکن در عالم وسترن ها تند و تیزتر شود، 42سال می گذرد. از زمان اکران «زین های شعله ور» تا امروز کابو های سیاه پوست زیادی بر پرده نقره ای ظاهر شده اند ولی باز هم انتخاب دنزل واشنگتن برای نقشی که در نسخه کلاسیک بر عهده یول براینر بود انتخاب بحث برانگیزی به نظر می رسید. بزرگ ترین نگرانی کمپانی ها هنگام بازسازی یک فیلم قدیمی این است که علاقه مندان نسخه کلاسیک، از تماشای فیلم تازه خشمگین شوند. شاید اگر هر هنرپیشه سیاه پوستی جای دنزل واشنگتن انتخاب می شد، کمپانی دچار تردید می شد ولی حضور بازیگری که دو جایزه اسکار در کارنامه دارد این نگرانی ها را برطرف کرد، به خصوص اینکه واشنگتن دومین اسکارش را برای بازی در فیلم «روز تمرین» به کارگردانی آنتوان فوکوآ دریافت کرده بود. بعد از انتخاب دنزل واشنگتن در نقش اصلی، فوکوآ کوشید تا تنوع نژادی فیلم را بیشتر کند و به این ترتیب سروکله کاراکترهای کره ای و مکزیکی هم در «هفت دلاور» پیدا شد. در دنیای وسترن های سنتی، زن ها معمولا در حاشیه قرار می گرفتند ولی در وسترن روزگار نو، طبیعی به نظر می رسید که کاراکترهای مونث در شمایلی تاثیرگذار و کنشمند ظاهر شوند.
هیلی بنت به عنوان بیوه زنی دلیر که ابایی از هفت تیرکشی ندارد نقش حساسی را در «هفت دلاور» برعهده گرفت؛ نقشی که نیم قرن پیش خوابش را هم نمی شد برای یک فیلم وسترن دید. (تنها استثنا شاید «جانی گیتار» شاهکار نیکلاس ری باشد که به عنوان وسترنی زنانه هنوز هم جایگاه یکه و منحصر به فردش را حفظ کرده است.) با حضور ایتن هاوک و کریس پرات جمع ستاره های «هفت دلاور» کامل شد. ستاره ای از نسل میانی (هاوک) و ستاره ای متعلق به هزاره سوم (پرات) در کنار دنزل واشنگتن مصمم و لی بیونگ هان کره ای (که انگار از دل فیلم های رزمی به ژانر وسترن آمده) تنوع لازم را به فیلم بخشید.
اولین انتظاری که از یک فیلم وسترن می رود خوب در آمدن سکانس های هفت تیرکشی است؛ اتفاقی که در «هفت دلاور» رخ داده و فیلم از همان اولین نمایش هایش توانست با صحنه های تیراندازی و اکشنش توجه تماشاگران نوجوان را به خود جلب کند. «هفت دلاور» آنتوان فوکوآ همان خط داستانی فیلم استرجس را دنبال می کند و در سکانس هایی می کوشد به منبع اصلی قصه یعنی «هفت سامورایی» کوروساوا هم ادای دین کند. فیلم به عنوان ترکیبی از وسترن سنتی و نئو وسترن می تواند توازن لازم را برقرار سازد و از همین حالا سازندگان «هفت دلاور» چشم امید به اسکار دوخته اند. فراموش نکنیم که بی اعتنایی آکادمی در سال گذشته به هنرمندان سیاه پوست چه واکنش های تندی را به همراه داشت و شاید همین موضوع بخت دنزل واشنگتن را برای درخشش مجدد در اسکار افزایش دهد.
در روزگاری که هالیوود برای بازسازی نسبت به ژانرهای دیگر، کمتر سراغ وسترن می رود «هفت دلاور» می تواند آغازی دوباره بر سینمایی ترین ژانر هنر هفتم باشد؛ ژانری که دست کم سه دهه است دچار افول شده ولی هر چند سال یک بار وسترنی از راه می رسد که علاقه مندان این ژانر را به آینده امیدوارتر می سازد. «هفت دلاور» در پنج هفته اکران در سینماهای آمریکا نزدیک به 100میلیون دلار فروخته است تا کمپانی سونی از بازسازی فیلم کلاسیک استرجس راضی باشد؛ فروشی که برای انیمیشن ها یا فیلم های ابرقهرمانی رقم بالایی محسوب نمی شود ولی برای یک فیلم وسترن می تواند موفقیت جالب توجهی باشد.