اقتصاد سیاسی برخلاف اقتصاد کلان که به مسائل تکنیکی میپردازد و رفتار شاخصهایی مثل نرخ تورم، نرخ بهره و بیکاری را بررسی میکند، پیامدهای تحولات کمی و کیفی هر کدام از این شاخصها را در رفتار گروههای ذینفع بررسی میکند. بهطور مثال اقتصاد سیاسی تورم این نکته را در کانون توجه قرار میدهد که اگر نرخ تورم شتابان شده و از عرف خارج شود، کدام گروه اجتماعی منتفع میشود و کدام گروه اجتماعی آسیب میبیند. اقتصاد سیاسی همچنین این مساله را در کانون بررسیها قرار میدهد که اگر تجارت خارجی آزاد شود چه بر سر کارگران میآید و کدام گروه بهرهبرداری میکند.
اقتصاد سیاسی ایران در سال 1394 یک تجربه بزرگ را در خود ضمیمه کرده که آثار و پیامدهای آن هنوز زیر ذرهبین قرار نگرفته است. این تجربه بزرگ مصالحه با غرب در قالب گروه کشورهای 1+5 بود که به برجام مشهور شده است. برجام یعنی برنامه جامع اقدام مشترک میان ایران و گروه کشورهای 1+5، این اثر را دارد که ذینفعان تحریم را دگرگون کرده و ذینفعان تازهای پس از تحریم پدیدار شدهاند. ذینفعان پیش از تحریم ممکن است آسیبهای جدی دیدهاند و گروه برندگان برجام نیز فایدههایی به دست آوردهاند و تقابل آنها ممکن است شرایط را دشوار کند.
بازیگران و تصمیمسازان در پارادایم تحریم کسانی بودند که اکنون مسئولیت تصمیمسازی در نهادهای ادارهکننده جامعه را ندارند، اما در مراکز دیگر فعال شدهاند. نوع تعامل با دنیا و نقش هر کدام از عناصر و نیروهای سیاسی و گروههای اقتصادی مثل بازرگانان و صنعتگران فعال در بخش خصوصی و مدیران دولت و شرکتهای خصولتی نیز یک مساله در بطن اقتصاد سیاسی ایران است که تلاطم دارد و باید تا جایی که میشود آن را به سوی آرامش هدایت کرد.
در صورتی که توافق سیاسی در داخل ایران پدیدار نشود اقتصاد کلان نیز روی آرامش را نمیبیند و متغیرهای اقتصادی مثل تورم، نرخ بهره، نرخ ارز، بیکاری، تراز تجاری و تراز سرمایه دستخوش هیجان و بازارهای مرتبط با آنها نیز از توازن خارج میشوند. اقتصاد سیاسی پس از برجام باید در کلانترین سطح سیاست در ایران مدیریت شود.
* عضو «شورای سردبیری» روزنامه «فرصت امروز»