تئاتر از دیرباز با دغدغه های اجتماعی و آیینی ما درآمیخته است. آینه ای که در مقابل ما قرار می گیرد و بر محمل خیال و استعاره ما را درگیر می کند. اما در دنیای صنعتی امروز هنر با صنعت در هم آمیخته و ادامه حیات هنر وابسته به بازار است؛ بازاری که تعریف خود را در ظریف ترین لایه های زندگی ما نیز گسترده است. نمی توان به ذات، بازار را امری منفی در حوزه هنر قلمداد کرد. اگر بازار در خدمت هنر قرار گیرد و سبب رشد و توسعه آن شود می توان آ ن را مولفه مناسبی برای رشد تئاتر در نظر گرفت.
اما زمانی بازار، هنر تئاتر را به خطر می اندازد که تئاتر به خدمت بازار در بیاید؛ اتفاقی که بسیاری از پیشکسوتان جامعه هنری را نگران کرده است. نگرانی ای که سیاست های کلان حوزه هنر و تئاتر را نشانه رفته و آن را سبب سلطه بازار بر هنر تئاتر می داند.
نگرانی ای که بیراه نیست و اگر سیاست های مناسب در حوزه بازار تئاتر اتخاذ نشود، مناسبات بی رحم بازار بر هنر تئاتر سایه می افکند. بنابراین با تکیه بر نظر پیشکسوتان تئاتر انتظار می رود مسئولان نسبت به هنر در همه ارکان آن حساس باشند و با اتخاذ سیاست های کلان مناسب محملی ایجاد کنند تا بازار در خدمت هنر قرار گیرد و به رشد و تعالی فرهنگ در میان قشرهای مختلف مردم کمک کند.
در آن زمان افزایش پلکانی آمار فروش گیشه تئاتر نه تنها جای نگرانی باقی نمی گذارد که علاوه بر رشد و تعالی هنر تئاتر، خبر از رشد و بالندگی فرهنگی مخاطبان می دهد. امسال آمارهای فروش تئاترهای بر صحنه رفته خبر از سال خوبی به لحاظ گیشه می دهد، اما این خبر خوب زمانی برای جامعه تئاتر امیدوار کننده خواهد بود که این رشد اقتصادی از روش های غیر فرهنگی ایجاد نشده باشد و مخاطب تئاتر با ذات آن ارتباط گرفته باشد. به هر حال هر رشدی مقدمه بهبود شرایط است و جامعه تئاتر می تواند با استفاده از پتانسیل ایجاد شده، مسیر تئاتر را به راه مناسب خود هدایت کند.
***
بهزاد فراهانی:
هنر در سیاست کلان مسموم است
بهزاد فراهانی، بازیگر تئاتر و نمایشنامه نویس معتقد است مشکل اصلی تئاتر به سیاست کلان کشور باز می گردد که ذات هنر در تئاتر را به کاسبی تبدیل کرده است.
از ابتدای سال جاری شاهد افزایش مخاطبان تئاتر بوده ایم، با توجه به اینکه این افزایش مخاطب برای برخی یک مزیت و برای برخی به خطر افتادن هنر تئاتر محسوب می شود. ارزیابی شما از این شرایط چیست؟
مزیت افزایش مخاطب مبتنی بر نوع مخاطب است. مخاطبی که برای دیدن ستاره های عروسکی سینما به تئاتر می آید با مخاطبی که برای دیدن بازیگران پر قدرت تئاتر می آید متفاوت است. ما پنج سال پیش تحت عنوان انجمن بازیگران تئاتر به این مقوله پاسخ داده ایم. ما در آن بیانیه مطرح کردیم که چه نوع پدیده ای مورد تایید و چه پدیده ای مذموم است.
تئاتر هنری است که تحلیلگر اجتماعی است، هنر معترضی است و طبعا از قوانینی تبعیت می کند. هر مقوله ای نمی تواند محملی برای تئاتر باشد که ساختار آن را از آنچه هست به محمل کاسبی دربیاورد. کسانی که به تئاتر به چشم کاسبی نگاه می کنند به زعم من دشمنان خونی تئاتر هستند.
کسی که می خواهد از سینما به تئاتر بیاید باید به صنفش مراجعه کند و اگر در آن صنف تشخیص داده شد که این فرد توانایی دارد در تئاتر هنرش را عرضه کند، حضور چنین افرادی قابل پذیرش است. اما افرادی که می آیند تا کیسه برخی را پر کنند که رنو را بر صحنه به جای تئاتر می گذارند. من آن را نه تنها هنر نمی دانم که واریاسیون می دانم.
به نظر شما چه کسی در ایجاد این روند مقصر است؟
ما تجربه زیادی در این حوزه داریم. جایی که تئاتر از ذات خود دور شد و تبدیل به محمل کاسبی برای برخی قرار گرفت؛ پس از کودتای 28 مرداد تئاتر لاله زار به یک مرکز بدقواره که هیچ سنخیتی با تئاتر نداشت تبدیل شد. تئاتر غنی لاله زار در آن زمان جای خود را به واریاسیون، ژانگولر و آکروبات داد و جای تئاتر نوشین، استاد حالتی و استاد روشنیان را گرفت. این مقولات در ایران تجربه شده و چیز تازه ای نیست.
من معتقدم در این میان مدیریت تئاتر کشور مقصر است. کسانی که سیاست کلان هنر کشور را شکل می دهند، متاسفانه نمی دانند چه بلایی بر سر هنر مملکت می آورند. ما شاهد هستیم که تئاترهای دولتی شبی 6 تا 8 میلیون می فروشند و این نشان می دهد این تئاتر دارد می رود تا مانند همه چیز تبدیل به کاسبی، دلال بازی و به دور از فرهنگ اجتماعی شود. این نشان می دهد که احتمالا مدیران هنری ما چنین چیزی را طلب می کردند در غیر این صورت اجازه نمی دانند تئاتر کشور به چنین روزی بیفتد.
بنابراین شما سوءمدیریت را مهم ترین عامل دور شدن تئاتر از ذات خود می دانید؟
من سیاست کلان حاکم بر تئاتر کشور را بر نمی تابم. من معتقدم سیاست حاکم مقصر است و عملکردش ضد فرهنگی و ضد ایرانی است.
به نظر شما چه چیزی این سیاست را تغییر می دهد، آیا تغییر مدیران اهمیت دارد یا صحبت فراتر از میدیران است؟
نه مدیریت که اهمیت ندارد. مدیر تئاتر کشور اکنون آقای شفیعی است که فرد مطلع و آگاهی است. بحث ما سیاست کلان است که جدای از مدیران و اراده آنها قرار دارد. سیاست کلان درک درست معنا و مفهوم تئاتر است که سیاست گذاران اصلی آن را درک نمی کنند.
من به نکته ای اشاره می کنم که شاید خیلی عملیاتی نباشد اما هر روزی که نیمی از نمایندگان ملت ما در مجلس توانستند ماهی یا حداقل سالی یک تئاتر ببینند آن زمان می توان درباره سیاست کلان تئاتر کشور بحث کرد. هنر در سیاست کلان مسموم است و تا زمانی که در بعد کلان نتوان مشکل آن را حل کرد راهی از پیش نخواهیم برد.
***
روزبه حسینی:
مخاطب تئاتر را حفظ کنیم
روزبه حسینی، نویسنده و طراح تئاتر معتقد است می توان از پتانسیل های ایجاد شده برای جلب مخاطب در جهت رشد و پویایی تئاتر بهره برد.
با توجه به افزایش مخاطب تئاتر در سال جاری ارزیابی شما از این افزایش چگونه است آیا این به نفع تئاتر است یا به آن معناست که تئاتر از مفهوم خودش دور شده است؟
به نظر من این افزایش تماشاگر اتفاق خوشایندی است اما باید ارزیابی شود و ببینیم این افزایش مخاطب در چه شرایطی اتفاق افتاده است. آیا در تئاترهای پرفروش ذائقه خاصی به مخاطب تحمیل شده است، آیا در این تئاتر ها خوراکی به مخاطب داده شده که در تئاترهای دیگر ارائه نمی شود. پس از ارزیابی آن خوشایند اولیه سبب می شود به این نتیجه برسیم که آن تماشاگر تنها مخاطب آنگونه تئاتر شده است.
در آن زمان آن خوشایند پایدار نیست اما این مسئله تنها توسط سیستم دولتی حل می شود. به این معنا که مدیریت تئاتر بتواند این مخاطب را دریافت و ضبط کند. این حفط مخاطب باید به گونه ای باشد که مدیریت تئاتر به این مخاطب خوراک های متنوع با سرویس های تخفیف دار بدهد. از این طریق می توان مخاطب تازه وارد تئاتر را اهلی کرد.
مثلا مخاطبی که برای تماشای تئاتر به تالار وحدت آمده می تواند عضو باشگاه تماشاگران تئاتر شود و با دریافت یک سری امکانات ویژه به تماشای دیگر تئاترها ترغیب شود. در این شرایط کاری که احساس می شود به سمتی می رود که سلیقه مخاطب را تخریب کند و تبدیل به محملی به نفع تئاتر می شود.
هیچ اراده ای وجود ندارد که کارگرانی را از ارائه کارش به هر شکلی در تئاتر منع کند. اما اگر این تئاتر به هر ترفندی جذب مخاطب می کند ما می توانیم این تهدید را تبدیل به فرصت کنیم و خوراک مناسب را به او با شرایط ویژه عرضه کنیم و در آن شرایط بتوانیم این افزایش مخاطب را به نفع هنر تئاتر تبدیل کنیم.
برخی کارهای پر فروش تئاتر امسال مولفه فروش خود را ناشی از آن می دانند که نیازی را در مخاطب ایجاد کرده اند که با نیاز دلخواه او فاصله دارد اما توانسته این مولفه ها جایگزین نیاز مخاطب شود. به زعم شما این خوراک ها تئاتر را از رسالت اصلی خود دور می کند و آن را تبدیل به کالای مصرفی می کند؟
نظر من مهم نیست و مسئولیت این صحبت به کسانی باز می گردد که این صحبت را می کنند. اما من معتقدم یک اثر به دور از اینکه چقدر فروش داشته است اهمیت خود را طی زمان و در ماندگاری در اذهان به دست می آورد. مثلا تئاتر آقای امجد که یکی از چهره های برجسته تئاتر امروز است ممکن است در گیشه زمین بخورد اما این ضعف کار محسوب نمی شود و این کار به جهت اثر گذاری همیشه در اذهان باقی می ماند. بر خلاف اثری که فقط به صرف گیشه به صحنه رفته است.
کارهای پرفروش تا زمانی مطرح هستند که کاری بالا دست آنها نیامده است و شما آنها را به صرف رقم فروش به خاطر می سپارید. اما کاری مانند شهر قصه هرچند فروش بالایی داشته اما به دلیل محتوای غنی و ساختار پیچیده و جذابی که عرضه کرده است در اذهان ماندگار شده و از بین نرفته است. پس فروش در تئاتر معیار اهمیت یک کار به حساب نمی آید.
به هر حال هرچند هنر تعریفی ورای بازار دارد اما با توجه به سیستم عرضه و تقاضا در تئاتر لازم است در حالی که ویژگی های هنری تئاتر حفظ می شود یک سری ترفندهای جذب مخاطب نیز در این روند شکل بگیرد. آیا این روند به ضرر تئاتر است؟
هنرمند خودش رسالتش را تعیین می کند و هیچ اراده ای به هنرمند نمی تواند تحمیل کند که چه رسالتی درست است. برخی تئاتر را با نام کارگردان، بازیگر و از این قبیل مولفه ها دنبال می کنند، این مولفه ها می تواند عام یا خاص باشد. برخی تئاتر را با مولفه های جدید بازار درآمیخته اند و با تبلیغات وسیع و جذاب مخاطب را به سالن می کشانند.
من فکر می کنم الزاما برخی روندها به ضرر تئاتر نیست و ما می توانیم در حالی که ذات تئاتر را حفظ می کنیم با استفاده از یک سری ترفندهای ساده مانند تبلیغات و روش های روز جذب مخاطب، باعث رونق گیشه تئاتر شویم. در آن زمان کارهای کم مایه نمی توانند سلیقه مخاطب را جهت دهند و تئاتر با حفظ مولفه های خود می تواند با جذب مخاطب حیات خود را تضمین کند.