یکی از کارهایی که برخی مدیران نسبت به آن بیتوجهی میکنند، اندازهگیری واقعی میزان موفقیت در کار است به طوری که نداشتن نگرش صحیح و تعریف درست موفقیت به راحتی میتواند آنان را در مواردی به اشتباه بیندازد. شما بهعنوان یک مدیر، موفقیت را چگونه تعریف میکنید؟ آیا موفقیت را در این میبینید که بتوانید محصولتان را به بازار عرضه کنید و پس از رسیدن به این هدف دست از کار میکشید یا به سراغ محصول بعدی میروید؟
برخی مدیران، عرضه بهموقع محصول را به بازار، موفقیت میدانند، تلقی برخی دیگر از آنان از موفقیت، دریافت بازخورد خوب در رسانهها از عرضه محصول خود به بازار است. دستهای دیگر موفقیت را پیروزی بر رقبای تجاری خود در بازار میدانند و گاهی حتی جذب اکثریت مشتریان به محصول خود و کسب سود بسیار را موفقیت در کار در نظر میگیرند. اگرچه تمام موارد مذکور، گزینههای مناسبی برای ارزیابی موفقیت است اما نمیتوان هدف نهایی را که همان رضایت مشتریان و مصرفکنندگان محصول است نادیده گرفت.
در واقع مجموع این مسائل به اضافه رضایت مشتری میتواند موفقیت شما را تضمین کند اما متاسفانه اکثر گروههای کاری، رضایت مشتری را بهزودی فراموش میکنند و پس از مدت کوتاهی این مسئله اهمیت خود را برای آنان از دست میدهد و گزینههای دیگر در رأس اهداف قرار میگیرد به طوری که سریعا سراغ تولید محصول دیگری میروند و چندان برای حفظ و ارتقای بیشتر جایگاه محصول خود تلاشی نمیکنند.درواقع گاهی تمرکز روی نوآوری بدون در نظر گرفتن میزان کارایی محصول و نظر استفادهکنندگان آن، شما را بیشتر روی رقابت در بازار متمرکز میکند تا موفقیت واقعی.
البته طبیعی است که وجود یک رقیب تجاری فکرتان را درگیر خود کند و نگران تاثیر تکنولوژیهای نوین یا هر عامل بازدارنده دیگر روی بازار فروشتان باشید. مسئله این است که تمامی عوامل تضعیفکننده بازار نمیتوانند روی شما تاثیر بگذارند اگر هدف اصلی خود را فراموش نکنید که جایزه واقعی و برگ برنده شما همان رضایت مصرفکنندگان است.
برای اجتناب از این اشتباه چه باید کرد؟
بهتر است در کنار اهداف کوتاهمدت، هدف غایی شرکت خود را رضایت مشتریان در نظر داشته باشید و موفقیت نهایی خود را در گرو دستیابی به این مهم بدانید و اهمیت نظر مشتری را به تیم کاری خود گوشزد کنید لذا بهعنوان یک مدیر باید تمامی بررسیها و ارزیابیهای مختلفتان - البته با حفظ رعایت استانداردهای کاری - در راستای برآورده کردن خواستهها و نیازهای مشتریان باشد.
اگر این هدف را سرلوحه کار خود قرار دهید، میتوانید تهدید موانعی نظیر تکنولوژیهای جدید و عوامل مخرب دیگر را برای شرکتتان به فرصتی مناسب برای جلب توجه مشتریان خود بدل کنید. مهم این است که با شناخت نیاز مصرفکنندگان، بتوانید به سرعت حس علاقهمندی و رضایت مشتریان را بهگونهای بالا ببرید که با محصول درگیر شوند و نسبت به آن وفاداری پیدا کنند و این یعنی موفقیت.