یکی از راههای درک روابط سازمانی، بررسی تشابه آنها با روابط شناخته شده است. شاید یکی از شناختهشدهترین روابط، روابط خانوادگی باشد و شاید به همین دلیل باشد که برای بررسی روابط کاری در سازمانها، گهگاه به مقایسه و هم ارزی آن با روابط خانوادگی پرداخته میشود.
در همین آغاز کلام ذکر این نکته ضروری است که البته هر رابطه، ابعاد و اجزای خاص خود را دارد و نمیتوان هیچ دو رابطهای را کاملا هم ارز دانست، اما پرداختن به تشابهها، با در نظر داشتن تفاوتها، مفید است.
در خانواده میتوان چند نوع رابطه را در نگاه اول شناسایی کرد. شاید بارزترین آنها رابطه پدر- فرزندی و رابطه همسری باشد. گروهی بر این باورند که رابطه کارفرما و کارمند، باید شبیه رابطه پدر- فرزند باشد. این رویکرد بیشتر شاید نشأت گرفته از اهمیتی باشد که در منابع انسانی برای کارمندان قائل میشوند. اما رابطه پدر- فرزندی رابطهای است که اقلا یک سوی آن در ایجاد رابطه نقشی نداشته است.
فرزند نقشی در اینکه چه کسی پدر یا مادر او باشد نداشته است، اما در عین حال و در عمده موارد، والدین فرزند را عاشقانه و بدون نیاز به دلیل، چون جان شیرین، دوست دارند. آیا چنین رابطهای میتواند مشابه یک رابطه کاری دانسته شود؟
نظر منتقدین این دیدگاه این است که طرفین یک رابطه کاری، تشابه مناسبی با یک رابطه پدر- فرزندی ندارند و هیچیک از طرفین نباید چنین انتظاری از یکدیگر داشته باشند.
در مقابل شاید رابطه کاری را بتوان بیشتر شبیه یک رابطه همسری دانست. در این رابطه طرفین با عقل و منطق و بررسی جوانب، پای در پیمانی میگذارند که البته امید دارند ابدی باشد. این شرایط زمانی یک وجه افتراق رابطه همسری با رابطه کاری است. رابطه کاری ابدی نیست، بلکه (به خصوص امروزه) تا زمانی ادامه پیدا میکند که توافق و تضمین منافع طرفین تداوم داشته باشد.
یک تفاوت دیگر هم مطرح است. مدیران سازمان علاوه بر مسئولیتهایی که نسبت به کارکنان دارند، تعهداتی هم نسبت به صاحبان سهام دارند. در حالیکه در روابط خانوادگی چنین نیست و روابط، عمدتا متقابل است.
علت پرداختن به این موضوع، در این فرصت محدود، آن بود که در بسیاری موارد عدم درک نوع رابطه، منجر به خطا در انتظارات متقابل شده و روابط کاری را تخریب میکند.
وقتی یک کارمند از مدیر انتظار دارد که او را بدون شرط، مانند یک پدر یا مادر دوست بدارد، ممکن است همواره خود را طلبکار بداند و با افزایش سطح توقعاتش، کمتر به فکر توسعه خود باشد و در نهایت شرایطی را سبب شود که منجر به یک استخدام ناموفق شود، چنانکه میتواند منجر به یک فرزند به اصطلاح لوس شود.
در مقابل اگر طرفین بدانند که در رابطه کاری، باید منافع طرفین، همراه با احترام متقابل تامین شود، هر یک سعی خواهند کرد خود را هر روز برای طرف مقابل جذابتر و مناسبتر کنند تا به دوام رابطه کمک کنند.
گاهی بیانگیزگی، ناشی از عدم درک ابعاد روابط است که فکر کردن به نوع رابطه کمک میکند تا امنیت شغلی بالا برود و مسیر رشد، چه برای فرد و چه سازمان، هموارتر شود.
این ستون دوشنبه ها منتشر می شود