پرده نخست
پسرک دف به دست که حدودا 10سالش میشد به زور وارد اتوبوس شد. به زحمت خودش را به عقب اتوبوس رساند و با یک حرکت ناگهانی دست، دف را بالا انداخت و به صدا درآورد. ترافیک زیاد بود.
اما او کوتاه نمیآمد و با صدای غمگینش میخواند.
پسرک لهجه خراسانی داشت.
خراسان بزرگ. همانجا که خور یا خورشید از آنجا طلوع میکند.
میخواند و میخواند...
جان نباشد جز خبر در آزمون
هر که را افزون خبر جانش فزون
اقتضای جان چو ای دل آگهیست
هر که افزونتر بود جانش قوی است
جان ما از جان حیوان بیشتر
از چه – زان رو که فزون دارد خبر
گوشهای خودم را تیز کردم.
بله، درست میخواند. شعر مولانا بود. دیوان شمس و مثنوی پر است از داستانهای مدیریتی.
جان نباشد جز خبر در آزمون/ هر که را افزون خبر جانش فزون.
خرد در ادبیات ما موج میزند ولی افسوس که کمتر در مدیریت ایرانی نشانههای خردمندی و هوشمندی ایرانی را میبینیم.
تصور کنید که اگر چنین شعری در ادبیات فرنگی وجود داشت آیا نویسندگان و اندیشمندان مدیریت و بازاردانان فرنگی از آن به سادگی میگذشتند؟
باور بفرمایید که هر روز بر پایه آن مدل یا الگویی را پیشنهاد و توسعه میدادند و به قول خودشان یک busi ness model جدید عرضه میکردند و بر پایه آن فصلی بر فصول قطور کتاب مدیریت میافزودند.
جالبتر اینکه همین فرهنگ خردپرور را هم باز باید فرنگیها به خودمان معرفی کنند وگرنه ما باورمان نمیشود!
داستان مدیریت در ایران داستان عجیب و پرآب چشمی است، خودمان خودمان را قبول نداریم.
به یاد آوردم که این شعر را نویسندهای خوشفکر (فواد وجدانی) در آغاز کتاب اصول و مفاهیم اساسی در مدیریت بازرگانی آورده بود و پسرک چه با معنی این شعر را میخواند.
پرده دوم
ایرانیان از عصر هخامنشی (330-550 ق م) به بعد بهطور کلی دو نوع اسباب و آلات موسیقی (بزمی و رزمی) داشتهاند که در نوبت زدنهای صبح و شام، مواقع ماتم و سوگ و سرور و جشن و پیروزی و جنگ مینواختند.
یکی از سازهای کوبهای کهن در این دوره از تاریخ ایران دف است که در ادبیات ایران بسیار به آن برمیخوریم و قدمت حضورش تا ژرفترین دورههای تاریخ موسیقی ایران گسترش یافته و هماکنون هم جوانان زیادی در نواحی گوناگون ایران در نواختن آن شگفتی میآفرینند...
پرده سوم
به ایستگاه پایانی رسیده بودم.
اما هنوز صدای غمگین پسرک در گوشم بود.
جان نباشد جز خبر در آزمون/ هر که را افزون خبر جانش فزون
این چند دقیقه مانند یک کلاس درس بود با شهریهای به اندازه یک کرایه اتوبوس. اگر چشم و گوشمان باز باشد در هر کجا و از هر کس میتوان درسهای مدیریت بازاردانی (Marketing management) آموخت.
اندیشمندانه بیندیشیم.
DBA با گرایش بازاردانی (مارکتینگ)