در شماره پیشین ستون ستارههای تبلیغات به معرفی آقای آلبرت لاسکر پرداختم. در این شماره، قسمت دوم زندگینامه این نابغه تبلیغات را مطالعه کنید. همانطور که پیشتر اشاره شد، لاسکر جوان به دلیل یک اتفاق مجبور شد در شرکت
حتما ببینید: ارزش آفرینی با کلمات حرفه ما است.
لرد و توماس زمان طولانیتری را سپری کند و حضور موقت در سمت کارمند بخش فروش باعث کشف استعداد او در تبلیغات شد.
لاسکر در سال 1901 با خانم فلورا وارنر ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شد. در همان سالها او موفقیتهای گذشتهاش را تکرار کرد و توانست مجددا حقوق دریافتی سالانهاش را دو برابر کند و به مبلغ 10 هزار دلار برساند. همزمان که لاسکر توجهش را به تولید محتوا معطوف کرده بود، در رشد و توسعه شرکت متبوعش و همینطور صنعت تبلیغات همکاری ویژهای داشت.
این همکاری به طور اخص در زمینه قوت بخشیدن به مسئله ثبت و بررسی اثربخشی تبلیغات بود. شاید بتوان گفت در عصر جدید لاسکر نخستین کسی بود که به این مسئله توجه ویژهای کرد که چرا برخی تبلیغات موفق هستند و برخی دیگر ناموفق. این مسئله شدیدا او را به فکر میانداخت. گاهی محتوای تبلیغاتی را که موفق نبودند تغییر میداد و از آنها یک تبلیغ موفق میساخت و گاهی نیز جایگاه آنها را در مطبوعات مختلف عوض میکرد.
لاسکر شریک جدید لرد و توماس
پس از موفقیتهای گسترده آقای لاسکر، بسیار قابل پیشبینی بود که او به یکی از سهامداران ویژه لرد و توماس تبدیل شود و البته این اتفاق در سالهای جوانی آلبرت لاسکر افتاد. در سال 1904 زمانی که آقای لرد بازنشست شد، لاسکر یکچهارم از سهام شرکت لرد و توماس را خرید.
پس از اینکه او سهامدار شرکت شد، توانست توجهش را به مسئله مورد علاقهاش در تبلیغات – کپی رایت- بیشتر معطوف کند. هرچند که او خودش در آن زمان کپی (محتوای) تبلیغات را نمینوشت اما به کمک حس قدرتمندش میدانست که چه میخواهد.
لاسکر معتقد بود که تاثیرگذاری تبلیغات وابستگی زیادی به محتوای آن دارد. مسئلهای که در سالهای اخیر نیز با عبارت «محتوا پادشاه است» بار اول توسط بیل گیتس مطرح شد. آلبرت لاسکر براساس همین اعتقاد نخستین دپارتمان تولید محتوا را در شرکت راهاندازی کرد و به آگهینویسان چهار برابر آژانسهای تبلیغاتی دیگر پول پرداخت میکرد به شرطی که بتوانند آگهیهای اثربخش بنویسند.
دیدار با کندی
اعتقادات آقای لاسکر به محتوای تبلیغات بسیار متاثر از یک نویسنده کانادایی با نام جان کندی (John E. Kennedy) است. براساس یک داستان باستانی که در دنیای تبلیغات نقل میشود، در یکی از روزهای سال 1904 لاسکر یادداشتی از کندی دریافت میکند که به او گوشزد میکند از تبلیغات هیچ نمیداند و اگر مایل است، کندی میتواند رازهای تبلیغات را با او درمیان بگذارد.
میگویند زمانی که کندی این یادداشت را به آقای لاسکر داده، در لابی شرکت حضور داشته است. لاسکر که شیفته صراحت کلام کندی میشود با او به گفتوگو مینشیند و در این جلسه آقای کندی مفهوم «آگهی فروشنده» را مطرح میکند.
از دیدگاه پلیس کانادایی بلندقامت سابق- جانای کندی- آگهی تبلیغاتی مانند یک فروشنده حضوری باید دلایلی که خریدار را متقاعد میکند تا کالایی را بخرد به روشنی مطرح کند. در حقیقت او معتقد بود آگهیهای تبلیغاتی به جای اینکه مملو از مطالب زاید و گول زننده با طراحیهای شلوغ باشند، باید دلایل برتری یک محصول را برای خواننده آگهی مشخص کنید. در حقیقت آنچه استراتژیستهای امروزی از آن بهعنوان «مزیت رقابتی پایدار» یاد میکنند و تبلیغاتچیها سعی دارند آن را به خوبی در تبلیغات به معرض نمایش گذارند، بیش از
یکصد و ده سال پیش توسط آقای جانای کندی، مطرح شد و به دستان مرد قدرتمند تبلیغات- آلبرت لاسکر- گسترش یافت. پس از این جلسه، لاسکر از کندی درخواست کرد تا بهعنوان آگهینویس ارشد در لرد و توماس مشغول به کار شود و ثمره این همکاری مشتریان متعددی بود که به سوی این آژانس تبلیغاتی متمایل شدند. ادامه دارد...
مشاور تبلیغات و برندسازی
ارتباط با نویسنده: alijah.ir