در دو شماره قبل به معرفی آقای آلبرت لاسکر پرداختیم. در این شماره قسمت سوم و پایانی زندگینامه کاری لاسکر را مطالعه کنید. همانطور که میدانید اندیشههای آقای لاسکر پس از ملاقات تاریخیاش با آقای جان کندی، بیش از پیش به سوی آگهیهای محتوامحور حرکت کرد و با ایده «تبلیغ فروشنده» فصل جدیدی را در این زمینه بنا نهاد.
حتما ببینید: ارزش آفرینی با کلمات حرفه ما است.
لاسکر در زمینه تولید آگهیهای متنمحور تا جایی پیش رفت که استخدام یک مدیر هنری را تا سالهای متمادی نپذیرفت و تنها زمانی مجبور به این کار شد که برایش مسلم شده بود که آگهیهای مصور در قالب صحیح، بیشتر از آگهیهای متنی صرف، میفروشد. شاید باید اذعان داشت که او و همکارش در زمینه اعتقاد به متن آگهی زیادهروی کردهاند، زیرا سالهاست که نقش موثر تصاویر و گرافیک خوب و خلاقانه در کنار محتوای متنیِ غنی پذیرفته شده است.
لاسکر مانند برخی همصنفانش اعتقادی به تحقیقات بازار نداشت و معتقد بود که ما میتوانیم توصیههای قابل قبولی به مشتریان داشته باشیم، بدون اینکه زمان زیادی را صرف تحقیقات در مورد نیازهای مشتریان بکنیم. او این مسئله را با کلماتی زننده مطرح میکرد: «نیاز نیست افرادی را چند وقت به خارج از شرکت بفرستیم و پس از تحقیقات به ما بگویند الاغ دو گوش دارد.»
شاید به نظرات لاسکر و برخی همقطارانش در زمینه تحقیقات بازار، نقش قاطعانه محتوای تبلیغاتی و عدم تاثیر گرافیک بر تبلیغات نمیتوان خرده گرفت، زیرا تبلیغات به شیوه امروزی آن در حال تکوین بود و افرادی مثل لاسکر طلایهداران تبلیغات مدرن بودند و بالطبع چندی به درازا میکشید تا پارادایمهای مختلف در زمینه تبلیغات شکل گرفته و به کمک شیوههای علمی، جهانبینی غالب مشخص شود.
مثلا دیوید اگیلوی نیز در ابتدا تبلیغات تلویزیونی را در فروش محصولات مختلف بیتاثیر میدانست اما با گذشت زمان و انجام تحقیقات مختلف تاثیر جعبه جادو بر میزان فروش مشخص شد و اگیلوی حرفش را اصلاح کرد.
شخصیت پیچیده
اینکه لاسکر در جوانی سهامدار شرکت لرد و توماس شده بود، مدیریت دیکتاتورمآبانه وی را در طول 44 سال مدیریت بر شرکت توجیه میکرد. آلبرت لاسکر اساسا اعتقادی به جلسات مدیران برای تصمیمگیریهای کلان نداشت و به خاطر اینکه سهم بالای 90درصد لرد و توماس را در اختیار داشت، به تنهایی تصمیمات مهم را اتخاذ و اجرا میکرد.
لاسکر بارها به همکارانش خاطرنشان میکرد که لرد و توماس برند تجاری اوست، بنابراین آنچه میگوید باید بیکم و کاست اجرا شود. او همواره سعی داشت نیروهای کارآمد را در لرد و توماس استخدام کند ولی میزان خروج نیروها از شرکتش نیز قابل توجه بود. البته او به طنز میگفت: «نیروهایم را به قدری خوب آموزش میدهم که نمیتوانم آنها را نگه دارم.»
شاید بتوان گفت لاسکر بیش از سایر رقبایش در آن زمان از تبلیغات پول درآورد و زندگی مجللی داشت ضمن اینکه این شیوه زندگی را هیچگاه مخفی نمیکرد. شخصیت پیچیده و حساس لاسکر باعث شد او بیش از یک تبلیغاتچی صرف باشد. هرچند او در تبلیغات به اوج رسید ولی به داشتن کلکسیون آثار هنری نیز علاقه داشت. در کنار این مسئله او بخشی از زندگیاش را وقف امور خیریه کرد.
لاسکر پس از آنکه به اوج شهرت رسید برای مدت نسبتا طولانی مدیریت تبلیغات حزب جمهوریخواه را به عهده گرفت و خدمات ارزندهای به بعضی از رؤسای جمهور ایالات متحده ارائه کرد.لاسکر زمانی که در اوج بود، از مدیریت شرکتش کنار رفت و لرد و توماس را به سه نفر از آیندهدارترین کارمندانش یعنی فوت، کن و بلدینگ فروخت.
خروج او از صنعت تبلیغات و واگذاری شرکتش به این سه نفر که حالا FCB نام گرفته بود، دوره جدیدی از تبلیغات را رقم زد. او پس از کنارهگیری از قدرت 10 سال دیگر نیز در قید حیات بود و شاهد پیشرفت شرکت FCBبود. لاسکر یک جمله معروف داشت: «هیچ تبلیغاتچی در دنیا به جز من وجود ندارد.»
مشاور تبلیغات و برندسازی
ارتباط با نویسنده: alijah. ir