مثل معروفی است که میگویند مردی برای بار نخست به جنگل رفته بود. وقتی بازگشت از او پرسیدند: جنگل را چطور دیدی؟ گفت: آنقدر درخت بود که نمیشد جنگل را ببینم. این مثل که صورت لطیفه یافته در خود اشارهای دارد از جنس وضعیت چند دهه اخیر گردشگری روستایی در ایران. خطا در گردشگری روستایی، بهعنوان یک راهحل نجات روستاها از رکود، از همان گامهای نخست رخ داد؛ جاییکه رشد نامنظم و تبلیغاتی روستاهای هدف گردشگری با مفاهیمی چون «توسعه» و «عمران» روستایی گره خورد.
امروزه، روستاهای هدف گردشگری که برای «توسعه روستایی» به «جذب گردشگر» روی آوردهاند، با شتاب روند تبدیل روستا به کالبدهایی از خاک و سنگ و فروشگاههایی از خوردنیهای غیرمرتبط به روستا را طی میکنند و گردشگران را به جای درک فضا و محیط روستایی به تماشای مجسمهای بیجان از خانهها و راهها فرامیخوانند که بیش از آنکه روستا در آن ادراک شود، هجوم گردشگران به آن درک میشود.
روستاهایی مانند ماسوله در گیلان و کندوان در آذربایجانشرقی نمونههایی وخیم از روستاهایی هستند که مانند یک مزرعه در حسرت محصول، مدام مورد حمله آفات ناگزیر انسانی قرار میگیرند. این خطر برای برنامه گردشگری «میهمان کاشانه» هم دور از ذهن نیست؛ برنامهای که قرار است در روستاهای مناطق آزاد کشور اجرا شود. ایران هفت منطقه آزاد و ویژه اقتصادی دارد که در هر یک از آنها روستاهایی بهعنوان هدف گردشگری در نظرگرفته شدهاند. منطقه آزاد ارس 13 روستا و ماکو 277 روستا، اروند 107، چابهار یک روستا، انزلی 30روستا، قشم 85 و کیش و هندورابی سه روستا در این برنامه دارند.
محمدعلی زم، معاون فرهنگی اجتماعی و گردشگری مناطق آزاد کشور اخیرا گفته است: «پیشبینی ما این است که همه این 500 روستا قابلیت گردشگری دارند. بسیاری از این روستاهای مستعد گردشگری در اروند و ماکو هستند. انزلی و قشم هم که قابلیت گردشگری زیادی دارند.» زم این خبر را در حاشیه نشست امضای تفاهمنامه مشترک بین مناطق آزاد و بنیاد مسکن انقلاب اسلامی اعلام کرده و چنانکه در اخبارآمده، بنیاد مسکن که متولی «توسعه روستایی» از طریق طرحهای هادی است، طرف اصلی سازمان مناطق آزاد و تامینکننده 50 درصد بودجه این طرح خواهد بود.
اشکال ورود مفاهیم توسعه روستایی به گردشگری روستایی اینجاست که معمولا در مفاهیم توسعه روستایی، گردشگری ابزاری برای «توسعه روستا» تلقی میشود، توسعهای که دانسته یا ندانسته در تعارض با «آبادانی روستا» قرار میگیرد و قصد دارد ظرفیتهای روستای آباد یا آبادشدنی را برای دستیابی به روستای توسعهیافته هزینه کند.
راهبردهای توسعه روستایی قصد دارند، با توجه به رکود فزاینده زندگی روستایی و غلبه مهارگسیخته زندگی شهری بر زندگی روستایی [به معنای غلبه قطب مصرفکننده بر قطب تولیدکننده]، راههای تازهای برای نجات روستاها تجویز کنند. این راهبردها سعی دارند با ایجاد فعالیتهای مکمل مانند گردشگری، منابع طبیعی و انسانی روستا را سرمایه تولید درآمد و افزایش رفاه ساکنان روستاها کنند. راهبران این راهبردها گمان میکنند که از طریق گسترش و تقویت گردشگری در روستا به جای فعالیتهای اصیل زندگی روستایی، میتوانند به مثلث آرمانی «توسعه-درآمد-رفاه» دست یابند.
این در حالی است که گردشگران روستایی با انگیزههایی مانند درک بوم و اقلیم منحصربهفرد، وجود فرصتهای ماجراجویی، جاذبههای مردمشناختی یا ادراک كیفیتهای فضایی بکر به روستا سفر میکنند و در آنجا اقامت میگزینند. هر توسعهای که این غرضهای گردشگری را نقض کند، نه تنها به آن آرمانها راه نمیبرد بلکه سرمایه هویتی آبادانی روستا یعنی «منابع طبیعی، منابع انسانی و خرد زیست» را در هجمه بیش از ظرفیت گردشگران به یغما خواهد برد.
ظرفیت گردشگری در روستاها نامحدود نیست و نمیتوان گفت که هرچه بیشتر گردشگر به یک روستا برود، بخت آن روستا بلندتر خواهد شد. توجه به محدود بودن ظرفیت گردشگری و حفاظت از «منابع طبیعی، منابع انسانی و خرد زیست» در روستا نهتنها روستاییان میزبان را از آبادانی روستایشان ناامید نمیکند بلکه به آنها این نوید را میدهد که سرمایهها و ارزشهای گردشگری روستایشان میتوانند همیشگی شوند.
امروزه گردشگری پایدار بهعنوان رهیافتی جامع شناخته میشود که خواهان رشد بلندمدت گردشگری بدون آثار مخرب بر زیستبومهای طبیعی است. این راهبرد گردشگری قصد دارد از طرفی آسیبهای فرهنگی و محیطی را به حداقل برساند و از سوی دیگر، رضایت گردشگر را در تحصیل غرض گردشگریاش فراهم کند. همچنین بدیهی است که این راهبرد گردشگری در درازمدت مقدمات رشد اقتصادی روستا را تدارک میبیند و به مرور موازنه بین رشد گردشگری و حفاظت از ارزشهای حیات روستایی را برقرار میکند، چنانکه حیات روستا خود در طی صدها سال چنین تکوین یافته است.
* کارشناس ارشد حفاظت از آثار تاریخی و فرهنگی