در کوچه و بازار، دانشگاه و دانشسرا، همایش و سرایش، همهجا پرچم آموزش و برنامهریزی بالاست، درس میدهیم و همگی سعی در آموزش یکدیگر داریم، اما دریغ از پیراهن اجرا که بر تن کسی دیده شود تا مبادا مسئولیتی برای خود بتراشد. «کشاورزی» و «محیطزیست» هم درمانده و سرگشته در این میان به سوژهای بدل شدهاند برای سخنرانان در همایشها و نشستها...
برنامهریزیها را به مرحله اجرای صحیح درآوردن نیز برای همه به یک موضوع نمادین بدل شده و دلخراشتر از آن مسئولیتناپذیری بعد از همین اجراهای نیمهکاره است که فقط با مقاومت و پافشاری بر اثبات عدماشتباه تعریف میشود، گویی اغلب مدیران ما در یک مکتب مشترک درس آموختهاند. در چنین مکتبی، تحقق اهداف و به سرانجام رساندن پروژهها جزو آرزوهای دستنیافتنی شده و گویی چارهای جز آویختن طناب اشتباهات به گردن واژهها نیست، واژههایی همچون کسری بودجه، کمبود اعتبار، ناهماهنگی دستگاهها و... و البته بخشهای جذابی هم در این میان وجود دارند که برای سرگرمی همگان بهویژه مدیران و مسئولان مربوطه مفید هستند. ازجمله این سرگرمیها، کلنگزنیهای چندین و چندباره پروژهها، برگزاری آیینهایی زیر نامهای بزرگداشت، نکوداشت، تجلیل و تکریم و تقدیر و تشکر از مسئولان، تعریف و تکرار شعارهای سال، تصویب طرحهای بیپایه و اساس و تخصیص بودجه به پروژههای دهانپرکن تبلیغاتی است.
در گیرودار این شلوغیها نقد صاحبنظران دلسوز و مستقل و حتی قلم برخی نویسندگان فرهیخته و ناوابسته نیز به سیاهنمایی، آه و ناله و شکایت بیجا و اعتراض نابجا و فرافکنی تعبیر میشود.
«کشاورزی به سبک ایرانی» گویی سبک و سیاقی مندرآوردی شده کاملا نشأت گرفته از علم و تجربه داخلی و پرداخته به دلخواه مدیران که البته بیشتر مواقع جز پسرفتهای فزاینده چیزی به بار نمینشاند. همپای ما که نه، خیلی عقبتر از ما کشورهایی بودند که امروز خیلی جلوتر از ما جایزههای نوبل و مدالهای نوآوری به گردن میآویزند و برای ما دست تکان میدهند، اما ما هر روز با ایدهها و طرحهای شگفتانگیز و نشدنی منابع ملی را مورد آزمون و خطا قرار داده و از دست میدهیم و «این نشد آن یکی حتما میشود» هم شده حرف اول و آخر مسئولان که همچنان به انتظار معجزه نشستهاند تا مشکلات آب و خاک این مرز و بوم حل شود.
این طرف ماجرا هم دانشگاهها و دانشکدهها سالانه هزاران مدرک طلایی کشاورزی را به دست فارغالتحصیلان خود میدهند و روانه بازار ناکار جامعه میکنند، در این میان هم فارغالتحصیل بینوا میماند و گرز و میدان بیافراسیاب. همچنان کشاورزان ما به دلیل ناآشنایی و ناآگاهی از علوم روز دنیا به سبک و سیاق سنتی فعالیت میکنند و مسئولان هم که خیر و مصلحت خود را در همین رویکردها میبینند تلاش جدیتری برای دریافت بیش از این نمیکنند و به بهانه اینکه کشاورزی در برخی مناطق از نظر مصرف آب و... صرفه اقتصادی ندارد ایده جمع کردن ریشهای کشاورزی را در میان میگذارند و رو به واردات میآورند.
شاید این چند خط هم گلایهای از سر شکمسیری تلقی شود و این ستون هم بشود آب در هاون کوفتن.اما با اینحال مشخصا با هدف برونرفت احتمالی از وضعیت ناخوشایند کنونی، تلنگری چندباره میزنیم به مسئولان، مدیران و تصمیمسازان و دستاندرکاران مربوطه و تقاضا میکنیم در آنچه میخواهند بر سر این آب و خاک بیاورند ابتدا کمی اندیشه کنند. ضرر و زیان این آزمایشهای خارقالعاده فقط شامل حال زیردستان امروز و نسلهای بیگناه آینده میشود و جلوی ضرر را از همینجا بگیریم شاید منفعتی باشد برای آیندگان، شاید در همگامی با علم روز دنیا، غوطهور شدن در مسیر مشترک آب، پیشرفت که پیشکش، حداقل جلوی پسرفتهای آتی را بگیریم...