شاید در نگاه اول گردشگری با مفهوم جنگ حس خوشایندی حاصل از تفریح و لذت را به ذهن تان متبادر نکند اما اصطلاح گردشگری جنگ، سابقه زیادی در دنیای گردشگری دارد؛ سابقه ای به قدمت جنگهای خانمانسوز قرن بیستم. درست بعد از اتمام این جنگهاست که اصطلاح گردشگری جنگ هم مطرح میشود. ویرانههای به جا مانده از جنگ دوم جهانی مهمترین دلیل شیوع این نوع از گردشگری بوده است. حتی بسیاری از کارشناسان دلیل گرایش بسیاری از افراد به این نوع گردشگری را رشد گرایشهای پستمدرنیسم دانستهاند. یعنی زمانی که ویرانی حاصل از خشونت و افراط و زیادهخواهی آدمها هم میتواند همچون جاذبهای برای آیندگان عمل کند. خواه درس عبرت باشد و خواه نوستالژی تلخترین خاطرات.
اما مسئله مهم این است که گردشگری جنگ که در سطح بینالمللی زیرمجموعه گردشگری سیاه قرار میگیرد، یادآور رفتار انسانهایی است که جانشان را برای حفظ تمامیت ارضی کشور خود فدا کردهاند. دیدن چکمهای تکمانده، یک تسبیح، شالگردن، قمقمه و حتی خرابههای سنگری میتواند همچون فیلمی با تصاویر لاینقطع ذکر و نام این افراد را زنده نگه دارد.
میتواند گردشگران را متاثر کند و داستان افرادی را به یاد گردشگران بیاورد که خاک یک سرزمین را حفظ کردهاند. از طرفی حضور گردشگران در مناطق اینچنینی که هنوز هم آثار انفجارهای حاصل از گلوله های توپ و خمپاره را بر چهره خود میبینند، میتواند نقشی تعیینکننده در بهبود اوضاع اقتصادی مردم آن منطقه داشته باشد. استانهایی چون ایلام، خوزستان و کرمانشاه از مهمترین مناطقی هستند که جاذبههای گردشگری جنگ را در خود جای دادهاند و از قضا هر سه استان هم در زمره استانهای محروم محسوب میشوند. مهران، دهلران، دشت عباس، چنگوله، چوار، شرهانی و قلاویزان مناطق جنگی ایلام بهشمار میروند.
همچنین خرمشهر، آبادان، اروند، جزیره مینو، هویزه، شلمچه و... مناطق جنگی خوزستان بهشمار میروند که ظرفیت جذب گردشگر را دارند. بهویژه در فصل سرد که هوای دیگر مناطق ایران برای سفر مناسب نیست و برودت بالایی دارد، آبوهوای خوزستان و بهطورکلی جنوب و جنوب غرب کشور میتواند جاذب گردشگر باشد.
بنابراین توجه به جاذبههای گردشگری در حوزه جنگ در این مناطق میتواند اوضاع اقتصادی این مردمان را بهبود ببخشد. از طرفی میتوان از ویژگیهای فرهنگی و آیینهای مردم این منطقه نیز بهعنوان رویکردهای جذب گردشگر استفاده کرد. بازارهای محلی این استانها میتواند جایگاه مناسبی برای خریدوفروش صنایعدستی این مردم باشد اما به هر دلیلی تاکنون این ظرفیتهای خالص و بهاصطلاح دمدست، نادیده گرفته شده است.
کاروانهای مردمی کجاست؟
با همه این تفاسیر، آنچه مسلم است داستان حضور همهساله کاروانهایی از طیف مشخصی از دانشآموزان گرفته تا عموم مردم در این مناطق است. بنابراین باید از سیل عظیم زائرانی که هر ساله راهی مناطق جنگی میشوند، برای بهبود رفاه مردم آن منطقه بیشترین سود را برد. مناطق نامبرده همگی در زمره خردهفرهنگهای قدیمی ایرانی محسوب میشوند که آداب و رسوم و آیینهای ویژه خود را دارند و بهخودیخود میتواند بهعنوان عامل جذب گردشگر عمل کند. فرهنگ کردی، عربی و غیره با آثار و صنایعدستی ویژه خود میتوانند اوقات خوبی را برای گردشگران فراهم کنند. مهمتر اینکه خارج شدن گردشگری جنگ از بعد صرفا معنوی و پرداختن به بعد اقتصادی میتواند آینده درخشانی برای این نوع از گردشگری رقم بزند. به نظر میرسد که مهمترین برنامهای که باید در این حوزه پیادهسازی شود، جذب گردشگران عمومی است. گردشگری جنگ باید مورد اقبال عموم باشد. باید برنامه ریزیها به نحوی باشد که همانطور که خانوادههای ایرانی برای گردش به شمال کشور میروند، همانطور و در فصلهای سرد که جنوب هوای ملایمی دارد، راهی مناطق جنگی شوند.
اوضاع موزههای جنگ ایران
موزه جنگ یعنی جایی برای زنده نگه داشتن آثار یک رزم مقدس که بهترین نتیجهاش حفظ خاکی با همان تقدس است. همه اینها یعنی مجموعهای از ارزشها. ارزشهایی که جنگیدن برای حفظ شان نخستین گام است و گامهای مهمتر، حفظ این یادبودها و ارزشهاست. اما شیوههای ارائه و معرفی این ارزشهاست که ماندگاری یا جبههگیری در مقابل آنها را رقم میزند. کشورهایی مانند روسیه، کرهشمالی و غیره با ساخت یادبودهای عظیم، خاطرات و ارزشهای مبارزه را تکریم میکنند اما در ایران هرچند حرفهای پرطمطراق در این زمینه زیاد زده میشود ولی تا عمل فاصله بسیاری داریم.