پیش از پرداختن به موضوع باید در نظر داشت که مدیریت حرف اول را در حرفه گالریداری میزند. درواقع مدیریت همراه با دانش هنری و ارتباطات موثر با جامعه هنری میتواند پردرآمد و سودآور نیز باشد. در عین حال افزایش تعداد گالریها بدون فرهنگسازی و بسترسازی نتیجه منفی دربر خواهد داشت. براساس آمارهای ارائه شده، نزدیک به 160 گالری در تهران دارای مجوز فعالیت هستند که از این تعداد تنها اندکی به فعالیتهای جدی میپردازند. بنابراین باید محاسبه کرد که چه تعداد از آنها به طور مستمر در فضای هنرهای تجسمی ایران نقش جدی ایفا میکنند.
اعطای این تعداد مجوز نشان میدهد که وزارت ارشاد هدف ایجاد شغل را در نظر داشته است. شاید اگر وزارت ارشاد خواهان ایجاد اشتغال برای تعدادی افراد است، باید در راستای توسعه هنر باشد، زیرا بدون فرهنگسازی و بستر لازم بیفایده بوده و نتیجه منفی خواهد داشت. در همین راستا افرادی که در حوزه گالریداری فعالیت میکنند نیز بخش اعظم آنها مجوز فعالیت نداشته و برخی نیز بازنشسته وزارت ارشاد بوده که مجوز گالری دریافت کرده و عملا گالریدار نیستند.
باز بنده به حرف اول خود میپردازم؛ راهاندازی یک گالری موفق نیازمند مدیریت است. اگرچه یک گالریدار باید نسبت به فضای هنری در کشور اشراف داشته باشد، اما معتقدم اگر مدیریت خوبی داشته باشد، میتواند این مشکل را با حضور یک کارشناس هنری رفع کند، بنابراین مدیریت نقش اول را در حرفه گالریداری میزند. بر این اساس اگر بخواهیم آمار دقیقی از تعداد گالریهای فعال و تاثیرگذار در تهران ارائه دهیم، شاید تعداد آنها به 30 گالری برسد. با این وجود اگر همین 30 گالری بتوانند در راستای رشد و گسترش هنرهای تجسمی و «آرت» ایران فعال باشند، کفایت میکند.
اگر مدیریت خوب همراه با دانش هنری و ارتباطات خوب با هنرمندان و جریانات هنری ایران در داخل و خارج از ایران وجود داشته باشد، گالریداری حرفه پردرآمدی خواهد بود. تمایل به داشتن شغل خوب و پردرآمد در همگان وجود دارد، اما باید دید که آیا این امکان برای همه فراهم است که بتوانند دکتر یا مهندس خوبی باشند، حرفه گالریداری هم همینطور است و صرفا علاقهمندی به داشتن گالری کفایت نمیکند.
در کنار این مسائل، به چند نکته دیگر نیز باید توجه داشت. نخست اینکه حمایتهای وزارت فرهنگ و ارشاد از گالریداران در راستای استانداردسازی گالریهاست. درحالحاضر وزارت ارشاد هیچگاه از گالریداران برای سیاستگذاری در این حوزه نظرخواهی نمیکند و هیچ ارتباطی نیز در این باره وجود ندارد. مگر آنکه خود گالریداران با وزارت ارشاد کاری داشته باشند و مراجعه کنند. حتی در برخی موارد شاهدیم که وزارت ارشاد خود به نقش گالریدار میپردازد که این درست نیست.
دوم آنکه گالریها در تهران استاندارد لازم را برای به نمایش گذاشتن آثار هنری ندارند. زیرا از امکانات محدودی برخوردار بوده و حتی برخی از گالریهای فعال نیز نمیتوانند چنین استانداردهایی را در گالریهای خود داشته باشند، زیرا هزینهبر است. شاید در این زمینه بهتر است وزارت ارشاد کمکهزینههایی را در اختیار گالریهای فعال تهران قرار دهد تا با حمایت از آنها در راستای استانداردسازی فضای نمایشگاهی گالریهای تهران اقداماتی صورت گیرد.
بسیاری از گالریداران امروز، در زمان اوج و شکوفایی هنرهای تجسمی در ایران اقدام به راهاندازی گالری کردهاند، درحالیکه نسل قدیم گالریداران، زمانی تصمیم به داشتن گالری گرفتند که نه خریداری برای آثار هنری وجود داشت و نه خبری از مارکت هنر و مجموعهداران هنری بود، اما با این حال روش دیگری را برای ادامه فعالیت، فرهنگسازی و بردن آثار هنرمندانه روی دیوارها در پیش گرفتیم تا توانستیم خریدارانی را برای آثار هنری پیدا کنیم، بنابراین معتقدم که زمان شروع به کار در حرفه گالریداری هم بسیار مهم است.