میگویند امپراتوری ما روی فوتبال بنا شده است؛ بنایی که روزی مصالحی از جنس فوتبال داشت اما حالا بیشتر روی پول استوار است؛ پول حاصل از دست و دلبازی و ولخرجی اسپانسرها! از وقتی لیگ برتر انگلیس با سازوکار جدید از ابتدای فصل 1993-1992 شروع به کار کرد، همه چیز رنگ و بویی تجاری به خود گرفت. منچستریونایتدی که تیمی متوسط بود، بلافاصله پولهای یک ارباب رسانه به نام رابرت مرداک را بالای سر خود دید. همه تصور میکردند این باشگاه بالاخره جزئی از مایملک رابرت مرداک میشود. این اتفاق رخ نداد اما سالها بعد مالکوم گلیزر آمریکایی آمد و سند پرافتخارترین تیم انگلیس را به نام خود زد. او به کمک باندهای تبلیغاتی، تفاوتی ماهوی را برای پرافتخارترین باشگاه انگلیس رقم زد.
او نمونه بارز رییسی بود که با نگرشی متفاوت (حتی شاید غلط) که بازار رسانهای منچستریونایتد را به سمت دیگر دنیا منحرف کرد. گلیزر فقید از آمریکا میآمد؛ نقطهای بیعلاقه به فوتبال اما دارای موسسات و شرکتهای علاقهمند به سرمایهگذاری در امور سودده. گلیزر این علاقه را بیدار کرد و نتیجهای شگفتانگیز گرفت؛ نتیجهای در حد و اندازه توجه اسپانسرهای بزرگ به تیم و تداوم شهرت پرافتخارترین تیم انگلیس بهعنوان ثروتمندترین باشگاه جهان!
اسپانسر محوری آسیایی
خیلی کم پیش آمده یک شخصیت حقیقی، شخصیتهای حقوقی را علاقهمند به سرمایهگذاری درجایی خاص کند اما در اوایل هزاره جدید این اتفاق در ایتالیا رخ داد؛ جایی که یک ژاپنی به نام هیده توشی ناکاتا با درخشش در پروجا و سپس رم، توجه ژاپنیها به بازار فوتبال ایتالیا را جلب کرد. طبق آمار، میزان مهاجرت اهالی دیار آفتاب تابان به ایتالیا افزایش یافت و نرخ سرمایهگذاری شرکتهای موفق ژاپنی درفوتبال ایتالیا به قصد به عهده گرفتن حمایت مالی از باشگاههای ایتالیایی رشدی باورنکردنی داشت. بعد از او ژاپنیهای دیگر هم به سری آ رفتند اما موفقیت ناکاتا را به دست نیاوردند و جالب اینکه با افول ستاره اقبال ناکاتا، ژاپنیها، عطای حمایت مالی و حضور گسترده در سری آ را به لقایش بخشیدند.
هندیها در لیگ برتر
اگر خیلی جدی لیگ برتر انگلیس را تعقیب کرده باشید، قطعا آن هوادار همیشه حاضر هندی در ورزشگاه اولدترافورد را میشناسید؛ کسی که یک صندلی در ورزشگاه منچستریونایتد به نام خود خریده و با همین اقدام، شرکتهای هندی را متوجه اهمیت لیگ برتر انگلیس کرده است. همین علاقهمندی، میزان استقبال هند و کشورهای جنوب شرق آسیا به بازار فوتبال انگلیس را افزایش داد و در نتیجه حالا ما تیمی به نام کاردیف را در کف قدرتی رییسی از همین منطقه میبینیم. سالها قبل یک مارک چینی را روی لباس اورتون میدیدیم و امسال هم چینیها در لیگ برتر بینصیب نیستند. شرکتهای چند ملیتی در چند سال اخیربهوسیله یک حلقه رابط که میتواند شخصی بانفوذ و علاقهمند به فوتبال باشد، سایه خود را بر سر لیگ برتر گستراندهاند و این اتفاق به دفعات در سایر لیگهای معتبر هم رخ داده است.
چهرههای هنری
همزمان با جهتگیری علایق چهرههای هنری، سینماییها هم از قافله عقب نماندهاند و با حضورشان روی سکوهای ورزشگاه یک تیم خاص، علاقه خود به تبدیل شدن به حامی مالی تیمها را نشان دادهاند. نمونه آخر، سیلوستر استالونه یا همان راکی معروف است؛ کسی که بخشی از آخرین فیلم خود را در ورزشگاه تیم محبوبش، اورتون بازی کرد و بین دو نیمه از بلندگوها اعلام شد هر کس خواهان تماشای بخشی از فیلم است به جای ترک سکوها، سرجایس بنشیند!
این اتفاق درآمیخته با شال گردنی که استالونه در ورزشگاه اورتون بر فراز دستانش گرفت، مکنونات قلبی قهرمان بزرگ فیلمهای اکشن را عیان کرد؛ تلاش برای خرید سهام یا حداقل تبدیل شدن به یکی از حامیان مالی اورتون در قالب یک شخصیت حقیقی! درحال حاضر غیر از او، عده دیگری از چهرههای مشهور دنیای سینما، علاوه بر حمایت معنوی در قالب سرمایهگذاری در امور بورس هم به تیمهای مورد علاقه خود کمک میکنند. در عصر نوین سرمایهگذاری، همیشه یک گروه یا شرکت، سرمایهگذاری یک گروه دیگر را به عهده نمیگیرد بلکه گاهی یک نفر با رقم زدن کاری خاص یا سرمایهگذاری شخصی، گروه یا تیمی را متحول میکند.
* نویسنده بخش ورزشی گاردین