در اواسط دهه 70 میلادی، استان کانادایی مانیتوبا دست به یک آزمایش غیرمعمول زد؛ تصمیم گرفت به شهروندانش پول بدهد. شهر دافین بهعنوان مثال هر ماه برای هزاران نفر از ساکنان خود چک میفرستاد تا اطمینان حاصل کند که همه یک درآمد ماهانه ثابت دارند. هدف این پروژه «Mincome» (یا دستمزد حداقل) این بود كه ببیند نتیجه چه خواهد شد. آیا مردم دست از كار كردن كشیدند؟ آیا فقرا کورکورانه خرج كردند و در فقر ماندند؟ اما بعد از آنكه یك دولت محافظهكار در سال ١٩٧٩ پروژه را تعطیل كرد، Mincome هم به دست فراموشى سپرده شد.
در چند سال اول، اُلین فورگت اقتصاددان در دانشگاه مانتوبا سراغ آمار و ارقام آن پروژه رفت و به این نتیجه رسیدكه در دوره اجراى پروژه Mincome وضعیت زندگى به طرز قابل توجهى بهبود یافته بود. آمار بسترى شدن مردم پایین آمد، نوجوانان بیشترى در مدرسه ماندند و محققانى كه تاثیرات پروژه بر میزان كار را بررسى كردند هم متوجه شدند كه وضعیت اشتغال تقریبا اصلا پایین نیامد؛ به زبان ساده تغییرى در میزان كار مردم ایجاد نشد. پروژه تقریبا همان تاثیرى را داشت كه همه از ابتدا تصورش را مىكردند.
Mincome از ایدهاى مىآمد كه در دهه 60میلادى مطرح شد و حالا دوباره بین اقتصاددانان و سیاستمداران محبوب شده؛ حالا نسخه هاى زیادى از این ایده به وجود آمده اما جالبترین آنها درآمد پایه ماهانه بوده است كه معمولا از حمایت چپگراها و راستگراها برخوردار است، البته به دلایل متفاوت. مارتین لوتركینگ با آغوش باز از این ایده استقبال كرد؛ دولت نیكسون حتى سعى كرد از طریق كنگره ضمانتى براى درآمد ماهانه دریافت كند.
این روزها متفكران چپگرا ایده درآمد پایه ماهانه براى تمام شهروندان یك جامعه را راهى براى جلوگیرى از افزایش بىعدالتى و نجات دادن كارگران از بار سنگین مشاغل كم درآمد و سخت مىدانند. متفكران راستگرا این طرح را راهى سادهتر و آزاداندیشانهتر براى مقابله با فقر و رسیدگى به برنامههاى رفاه اجتماعى مىدانند.
امروز ایده دادن یك درآمد ثابت ماهانه به شهروندان جوامع پرطرفدار شده؛ سوییس اخیرا همهپرسى برگزار كرد تا ببیند مىتواند این ایده را در كشورش عملى كند (شهروندانش مخالفت كردند)؛ فنلاند قصد دارد سال آینده طرح حقوق ماهانه را روى شهروندانش پیاده كند؛ سیلیكونولى اسپانسر اجراى طرحى مشابه در اوكلند شده؛ ولى چرا حالا؟ ناشر نشریه سوسیالیست Jacobin مىگوید مردم نگران هستند كه تبدیل به موجودات زائد جامعه شوند. اصولا علاقه آمریكایىها به طرح حقوق ثابت ماهانه از واهمهاى كه از پیشرفت فناورى دارند، نشات مىگیرد. به زودى ترس انسانها از اینكه روباتها بیایند و جایشان را بگیرند، بیشتر و بیشتر خواهد شد.
اما به هر حال تقاضا براى دریافت حقوق ثابت ماهانه قابل درك است؛ قابل اجراست و جلوى این برنامه هاى رفاهى دیكتاتورى را كه مىخواهد به مردم بگوید با درآمدى كه دارند چه چیزهایى را مىتوانند بخرند و چه چیزهایى را نمىتوانند بخرند، بگیرد؛ و اگر واقعا یك برنامه همگانى و جهانى باشد مىتواند كمك حال دولت هم باشد. ناشر نشریه Jacobin مىگوید برنامههاى همگانى در جوامع، اتحاد به وجود مى آورد و به مرور به لحاظ سیاسى هم مىتوان راحتتر از آن دفاع كرد.
طرح حقوق ثابت ماهانه همگانى اغلب بهعنوان راهى براى مبارزه با فقر درنظر گرفته مىشود، اما مىتواند مزایاى مهم دیگرى هم داشته باشد. مثلا مى تواند قدرت خرید كارگران را بالا ببرد و بالطبع دستمزدها را افزایش دهد؛ به مردم این توانایى را مىدهد كه در انتخاب شغل ریسكپذیرتر باشند و روى تحصیلات خود سرمایهگذارى كنند. در دهه ٧٠ میلادى در ایالات متحده، آزمایش هاى جمعوجورى روى پشتوانه درآمد ثابت انجام شد كه نشان مىداد جوانان داراى درآمد ماهانه ثابت تحصیلات خود را بیشتر از سایرین ادامه مىدهند؛ در نیوجرسى، شانس فارغالتحصیل شدن بچهها از دبیرستان ٢٥ درصد افزایش یافت.
منتقدان طرح حقوق ثابت ماهانه معتقدند دادن پول نقد به مردم به جاى كمك هاى هدفمند دیگرى مثل اعطاى كوپن مواد غذایى مساوى است با هدر رفتن آن پول. آنها مىگویند اجراى چنین طرحى انگیزه مردم براى كار كردن را از بین مىبرد، تولیدات ناخالص داخلى را پایین مىآورد و یك مشت شهروند تنبل و غیرمسئول بار مىآورد. اما اجراى طرحهاى اینچنینى در جوامع درحال توسعه از نگاه یك اقتصاددان كلمبیایى نشان مىدهد فقرا كمكهاى مالى را هدر نمىدهند.
به لحاظ میزان كار كردن هم مىتوان گفت بیشتر آزمایشهاى اعطاى حقوق ثابت ماهانه به شهروندان نشان مىدهد تاثیر آنچنانى روى كار كردن افراد ندارد. بهعنوان مثال در مانیتوبا، ساعات كارى مردها تنها یك درصد پایین آمد. البته كه اجراى طرحهاى اینچنینى در جوامع باعث مىشود مردم درباره وضعیت كارهاى كم درآمد و نه چندان باارزش خود بیشتر فكر كنند و نقشهایش را بیشتر ببینند اما این در واقع یك اتفاق خوب است؛ خوب است كه مردم با شرایط واقعى كار یا حتى زندگىشان مواجه شوند.
اجراى طرح حقوق ثابت ماهانه همگانى ارزان تمام نمىشود؛ بسته به ساختارى كه برایش در نظر گرفته مىشود، دستكم ١٢ تا ١٣ درصد تولیدات ناخالص داخلى را به خود اختصاص خواهد داد؛ و با توجه وضعیت سیاسى آمریكا، اجراى چنین طرحى در حال حاضر تقریبا غیرممكن است. با این وجود محبوبترین برنامه هاى رفاه اجتماعى مشابه در این كشور در وهله اول آرمانشهرانه به نظر مىآیند اما حالا برنامه رفاه بهداشتى اوباما را در نظر بگیرید كه به چه سرنوشتى دچار شده و یكى از مباحث اصلى منتقدان علیه سیاستهاى اصلاحى اوباماست؛ یا مثلا در سال ١٩٣٥طرح پشتوانه سلامت براى كارمندان عالیرتبه، غیرقابل اجرا و سوسیالیستی خوانده شد.
اگر طرح حقوق ثابت ماهانه براى شهروندان یك جور بیمه، و نه متغیرى رادیكال در بازارهاى كار در نظر گرفته شود، سیاستهاى مربوط به آن هم تعدیل خواهد شد. اگر این اتفاق رخ دهد، تصور دادن حقوق ثابت ماهانه به مردم یك شبه از رویایى غیرممكن به حقیقتى ضرورى تبدیل مىشود.