بیش از 60سال از تاریخ تاسیس اتحادیه درودگران و مبلسازان میگذرد و در حال حاضر اتحادیه بیش از پنج هزار عضو دارای پروانه کسب و بیش از شش هزار عضو بدون پروانه دارد که در حال سپری کردن فرآیند دریافت مجوز کسب هستند. همچنین اعضای این اتحادیه در 15رسته شغلی مرتبط با چوب فعالیت میکنند. همه این مسائل نشان از اهمیت یک صنف تولیدی است، اما به دلیل مسائلی که تقریبا همه از آنها آگاه هستند، هر روز اوضاع حاکم بر تولید و صنوف تولیدی وخیمتر میشود.
مواد اولیه هر روز گرانتر از دیروز است. مشکل بزرگتر اینکه بخش اعظم مواد اولیه مورد نیاز اعضای صنفی ما وارداتی است. واردات چوب هم هر روز مشکلات خاص خود را دارد. کار به جایی رسیده که قیمتها به روز و حتی به ساعت تعیین میشود. مثلا اگر یک روز یک متر چوب یک میلیون و 800 هزار تومان باشد، روز دیگر به قیمتی دیگر و البته بیشتر از روز قبل است.
در مورد اهمیت شغلهای مرتبط با چوب همین بس که در سراسر جهان و در همه مکانها چوب حضور دارد. منظور این است که هر جایی که یک چرخ خیاطی وجود داشته باشد، یک میز چوبی هم باید وجود داشته باشد حتی اگر در دورافتادهترین روستای دنیا باشد. همچنین در صنف ما با توجه به تعداد زیاد رستههای شغلی و با توجه به اعضای زیادی که دارد، افراد زیادی صاحب شغل شدهاند. یعنی حتی اگر در هر فروشگاه و کارگاه تولیدی دستکم پنج نفر شاغل شده باشند، بیش از 50 هزار نفر تنها در تهران به این کار مشغول هستند. البته این آمار حداقلی است و تعداد شاغلان در این صنف بسیار بیشتر است. بهعنوان مثال برای تولید یک صندلی تا رسیدن آن به فروشگاه بیش از هفت نفر مشغول به کار میشوند.
در این میان وعدههای دولتی محقق نشده و اگر کمکهایی هم بوده است به کارخانههایی رسیده که مدیریت دولتی داشتهاند و در بستری کلان تر فعالیت دارند. اما به فعالان بازار و به اصطلاح به فعالان حاضر در کف بازار چیزی نرسیده است. نه یارانههای وعده داده شده،محقق شده و نه حمایتهایی که قرار بوده در راستای تسهیل امر تولید صورت بگیرد. از طرفی بهرههای بالای بانکی برای بخش تولید کمرشکن شده است. البته بخش بدتر این است که فرآیند دریافت تسهیلات بانکی هم گذر از هفتخان است و به آسانی ممکن نیست. پس دادن این تسهیلات هم با توجه به اوضاع حاکم بر تولید تقریبا ناممکن است.
شرایط بازار و خریدوفروش هم مساعد نیست. این امر به دلایلی همچون وضع اقتصادی نامساعد مردم رخ داده است و به همین دلیل کمتر کسی توان خریدی برایش مانده است. هر چند در این بازار اینقدر تنوع قیمت وجود دارد که هر کسی با هر سلیقه و توان مالی میتواند خرید کند، اما بیتوجهی دولت به تولید هر روز اوضاع این صنف را وخیمتر میکند و این وضعیت نه به نفع تولیدکننده است و نه به نفع خریدار.
یکی از اتفاقاتی که در چند سال اخیر در صنف ما رخ داده، مربوط به فروش کارخانجات قدیمی توسط صاحبان آنهاست. در واقع بیش از 50درصد از کارخانجات فعال در حوزه چوب و وسایل چوبی در حال تعطیلی هستند. مثلا یکی از قدیمیترین کارخانهداران تهران کارخانه خود را بیش از 50میلیارد فروخته است و مطمئنا سودی که میتواند از بانکها بابت خواباندن پولش در بانک بگیرد، بسیار بیشتر از اشتغال و ادامه دادن به تولید است. کارگران این کارخانه هم باید بیکار شوند و به خانه بروند.
کارخانهدار دیگر توان ماندن در عرصه تولید را ندارد، زیرا هر کارخانهداری که صبح وارد کارخانهاش میشود با ماموران زیادی از اداره بیمه ومالیات، عوارض مختلف و انواع و اقسام هزینههایی مواجه میشود که توانی برای مقابله با آنها ندارد. در واقع اکنون هر پوشه به دستی که وارد کارخانهها میشود، مو بر تن صاحب کارخانه و تولیدکننده سیخ میشود. این مسائل در حالی است که در همه دنیا مهمترین بخش چرخه اقتصادی هر کشوری بخش تولید است، اما در ایران بخش تولید کمترین اهمیت را دارد. با همه این مسائل ما خواستهای از دولت نداریم و تنها خواسته ما این است که دولت کاری به کار ما نداشته باشد و هزینههای ما را چندین برابر نکند.