سالها کار کردن با کسبوکارهای کوچک و شناخت میلیاردرهای خودساخته اندوخته ارزشمندی است که برای من تاکنون بهدست آمده است. من در طول سالها با دیدگاههای مالی و رفتاری آنها آشنا شدم و این یعنی شناخت میلیونرها بدون پوششی از زرق و برق. با این حساب، میلیونرهای خودساخته چه شکلی هستند؟ آنها چگونه به ثروت اکنون خود رسیدهاند؟ و با اینهمه پول چه کرده و میکنند؟ پاسخ به این پرسشها مسیر ثروت را برای کسانی هموار میکند که امید دارند روزی به این جمع پرپول بپیوندند.
تجربه اول: آنها بهشدت مستقل هستند
به نظرم این ویژگی انگیزههای زیادی را در آنها ایجاد میکند. انگیزه ثروتخواهی هم یکی از آنها است. پول همه زندگیشان نیست، اما آنها خود را تنها و بیکس پنداشته و به دنبال ساختن کسبوکاری میروند که از آن خودشان باشد. آنها همچنین از هرگونه پیچیدگی که میتواند ضعیفشان کند، دوری میجویند.
تجربه دوم: آنان «بازماندگان واقعی» هستند
میلیونرهایی که من میشناسم مدرک MBA ندارند. بعضیهایشان شاید تحصیلات دانشگاهی داشته باشند، اما بسیاری از آنها فارغالتحصیل مدرسه «تجربه زندگی» هستند. آنها معمولا از یک سطح متوسط و با توقعی معمولی آغاز کردند و فلسفه متوسطها را در زندگی خود پیاده کردند. آنها برای شرایط سخت هم برنامه دارند: کنترل کامل کسبوکار، حساب بانکی پر و پیمان، صرفهجویی در زندگی و نداشتن بدهی از جمله این راهکارها ست.
تجربه سوم: آنها رییس خود هستند
میلیونرهای خودساخته به دلیل استقلالی که در طول زندگی داشتند، اصلا اهل چارچوبهای سازمانیافته، خشک و دست و پاگیر نیستند. در واقع، من شک دارم که خیلی از آنها بتوانند در محیطهایی سازمانی دوام بیاورند. اگر قرار به کار در چنین محیطهایی باشد، تنها شاید یک کار دولتی با مزایای فوقالعاده یا محیط دانشگاهی پایبندشان کند.
تجربه چهارم: آنها پایبند به یکسری اصول هستند
بهطورکلی در معاشرتهایم با میلیونرها به این نتیجه رسیدم که میلیونرهای خودساخته و کسانی که با تلاش خود پول درآوردهاند، نسبت به کسانی که به ثروتهای بادآورده رسیدهاند، بیشتر از خودشان راضی و خشنود هستند. در وجود آنها فروتنی هست که هر کسی را شگفتزده میکند. این نوع رفتار طرف مقابل را خلع سلاح میکند. شما نمیتوانید سرشان را با بازیهای ذهنی شیره بمالید! آنها به خوبی اهالی کسبوکار و استعدادها را از 100 کیلومتری تشخیص میدهند!
تجربه پنجم: آنها اسکیت باز حرفهای نیستند
یک کسبوکار مستقل، سبکباری با خود به ارمغان میآورد. میلیاردرهای خودساخته به خوبی این واقعیت ارزشمند را میدانند. آنها میدانند که کسبوکار قرض و قولهای به شراکتی ناخواسته با بانک وادارشان میکند. بنابراین هرگونه قرض را باید در نخستین فرصت بازپس داد. آنها زیربار قرضها و وامهای بهشدت سنگین و سخت نمیرود.
تجربه ششم: آنها پولشان را پسانداز میکنند
آنها یک سرمایه چاق و چله برای روز مبادا دارند. این سرمایه حاصل دوراندیشی این میلیونرهاست. اگرچه سرعت رشد این سرمایه بسیار آهستهتر از ثروت و درآمدشان است، اما وجودش یکی از لوازم میلیاردر شدن است. این سرمایه زمانی به کارشان میآید که میخواهند کسبوکارشان را گسترش دهند.
تجربه هفتم: آنها خودشان خط تولید هستند!
فرهنگ عامه میگوید که اکثر میلیونرها ثروتهای بادآورده یا به ارث رسیده دارند. اما تجربه ام به من میگوید که بخش کوچکی از میلیونرها واقعا اینطور هستند. واقعیت ماجرا این است که اکثر این میلیونرها پولشان را در خط تولید اصل و نسبدار خود ساختهاند و خبری از بابای پولدار و ارثهای میلیاردی برایشان نبوده است. از جمله کسبوکارهایی که به تجربه من واقعا پول توی آنها هست کارتونسازی، ساختمانسازی، تهیه غذا و تجهیزات پزشکی است.
تجربه هشتم: از نظر آنها تواضع شرط عقل است!
میلیونرهای واقعا خودساخته بالای سر مردم عادی نیستند و حتی شاید در اطراف خود شما باشند. آنها شاید تنها یک کمد لباس بیشتر از سایرین داشته باشند. کت و شلوارهای آنچنانی یا ساعتهای مچی طلا چندان با روحیه میلیونرهای واقعی جور در نمیآید و این تنها یک نکته را ثابت میکند: میلیونرهای واقعی نیازی به ثابت کردن خود به دیگران ندارند.
تجربه نهم: آنها درباره پولهای گنده حرف نمیزنند
بیشتر میلیونرها از آنچه دارند یا بهدست آوردهاند حرفی به میان نمیآورند، در واقع اغلب آنها اهل غلو، پزدادن و بوق و کرنا نیستند. آنها ترجیح میدهند به جای حرف زدن از پول،آن را در سرمایهگذاریها و کسبوکارهایشان به کار گیرند.
تجربه دهم: آنها صبور هستند
«شکیبا در سرمایهگذاری» بهترین تعریف از فلسفه سرمایهگذاری این افراد است. میلیونرهای کارآفرین در توسعه سرمایه خود بسیار دقیق هستند و آهسته و پیوسته رفتن را سرمشق خود قرار دادهاند. آنها بهطورکلی آنقدر صبور هستند که زیر بار قرض و وامهای سنگین نروند و اجازه دهند تا سرمایه خودش بازتولید شده و افزایش پیدا کند.