اهمیت حضور در کلاس جهانی و همگام شدن با کشورهای توسعهیافته جهان زمانی برایتان محرز خواهد شد که به گفته اقتصاددانان و کارشناسان توسعه و برنامهریزی اقتصادی بیشتر گوش دهید. آنها اعتقاد دارند کشورها تا زمانی که به انضباط مالی مناسبی نرسند و قوانین تجاری بینالمللی خود را اصلاح نکنند، بدون شک برای حضور در سطح تجارت جهانی آماده نخواهند شد؛
چرا باید کشورهای توسعهیافته و با نظم اروپایی به تجارت با کشوری ملحق نشده به تجارت جهانی با انبوهی از مشکلات ساختاری، تن دهند؟ در این گزارش گزیدهای از صحبتهای محسن رنانی را درخصوص آسیبهای تاخیر پیوستن ایران به سازمان تجارت جهانی WTO تشریح خواهیم کرد. صحبتهایی که شاید در وهله اول قدری متاثرمان کند اما در نهایت باید از آن پند بگیریم و شرایط را برای حضور در فضای جهانی آمده کنیم.
«پس از اتمام رکود و پاکسازی آن از اقتصاد ایران، مهمترین مسئلهای که دولتمردان باید روی آن کار و تمرکز کنند، مسئله الحاق ایران به سازمان تجارت جهانی (WTO) است.»
این جمله بیشک مهمترین بخش از صحبتهای محسن رنانی، اقتصاددان و استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان است. وی مثالهای جالبی را در قیاس کشورهای حاضر در سازمان تجارت جهانی و معدود کشورهای ملحق نشده نظیر ایران مطرح کرد که همگی دلالت بر این داشت که باید تمام توانمان را بگذاریم تا شرایط اقتصاد و توسعه زیربنایی را برای نسلهای بعدیمان مهیا کنیم، زیرا پیادهسازی این نوع از مبانی توسعهای و فراهم کردن شرایط آن و همچنین همگام شدن ایران با کشورهای عضو این سازمان بدون شک نزدیک به دو دهه به طول خواهد انجامید.
آقای رنانی با توجه به سیر چندین ساله ایران برای پیوستن به سازمان تجارت جهانی، به نظر شما چه الزاماتی برای این حرکت در زمان پیشرو اساسیتر از بقیه فعالیتها به نظر میرسد؟
باید اشاره کنم که ما در هشت سال گذشته با موضوع الحاق ایران به سازمان تجارت جهانی رفتار مناسبی نداشتیم و به نوعی ما این زمان را از دست دادهایم.
در حالی که ما تا امروز میتوانستیم به این سازمان ملحق شویم، امروز به کشوری تبدیل شدهایم که فقط تولیدکننده مواد خام و اولیه و در سیستم تقسیم کار جهانی تنها این موضوع یعنی تولید برخی مواد و کالاهای اولیه برای ما کنار گذاشته شده است. این در حالی است که در تقسیم کار اقتصاد جهانی باید براساس مزیت رقابتی به موضوع نگاه کرد.
در مزیت نسبی نیز جامعه جهانی قادر نبود ایران را حذف کند، زیرا ما صاحب کالایی بودیم که رقابت در آن معنا نداشت. ایران نفت داشته و دارد، اما در تقسیم کار آینده جهانی باید پرسید که این موضوع چقدر کاربرد دارد. جهانی شدنی که کشور برای آن در تلاش است و اکنون در آغاز راه به سر میبرد بسیار بیرحم و سختگیر است و متاسفانه عوامل زیادی از جمله عوامل ژنتیکی روی آن اثر دارد.
این در حالی است که در فرآیند جامعه جدید یک دگرگونی رخ خواهد داد که طی آن تنها موضوع بقای اصلح پایدار است و کشورهایی نظیر ایران که در این دایره، مزیت رقابتی خاصی نداشتهاند باید هماکنون به فکر باشند.
اکنون ما در چه شرایطی هستیم؟ آیا این تاخیر در الحاق تنها به ضرر ما است؟
تاکنون حدود ٢٠بار برای حضور ایران در سازمان تجارت جهانی رأیگیری شده است اما این موضوع بهجایی نرسیده است که این نشانگر نبود اهتمام به موضوع و اجماع نداشتن مدیران بر سر آن است. باید توجه کنیم نیازی نیست در تمام عرصهها حضور فعال داشته باشیم، در حالی که میتوانیم برخی حوزهها را با اقتصاد سازگار و برخی دیگر را هم واگذار کرده و برونسپاری کنیم.
در این بین تاخیر الحاق ایران مزیتهایی هم دارد که از آن جمله مزیت عقبماندگی است، زیرا کشورهایی که دیرتر از دیگر کشورها به زنجیره تجارت جهانی میپیوندند هزینهای نمیپردازند و از تجارت و مسیر راه دیگر کشورها استفاده میکنند و به همین دلیل است که کشورهای عقبمانده دچار تخریبها و تجربههای حاصل از طی این مسیر نمیشوند. باید توجه داشت در فرآیند توسعه شتابزده عمل نکنیم تا بتوانیم از این مزیت بهره لازم را ببریم.
برای مثال کشورهای مالزی و ترکیه در دوره الحاق خود به سازمان تجارت جهانی از مزیت عقبماندگی استفاده کردند و مانند عبور از میدان مین و موانع خطرناک اجازه دادند دیگر کشورهای پیشرفته و به نوعی توسعهیافته، مسیر را آماده و راه را برای آنان باز کنند. کشورهای در حالتوسعه نیازمند مدیران کارآفرین هستند و دولت باید سهم این مدیران را در فضای تجارت و کسبوکار بالا ببرد.
مردم و فضای مدیریتی که جدا از فضای دولتی در کشورمان محسوب میشوند چه تحرکاتی را باید سرلوحه فعالیتهای خود قرار دهند تا در حرکت الحاق ایران تسریع ایجاد کنند؟
بهره هوشی ایرانیان از نرم جهانی آن فاصله دارد و به نوعی پایینتر از آن است، عددی که در کشورهایی مانند چین بالاتر ارزیابی شده است. البته این امر به دلیل رژیمهای غذایی و موضوعات تغذیهای و البته جنگ است که در فرآیند فعالیتهای مردم نیز تاثیرگذار است.
عموم جامعه باید توجه کنند که مزیت اصلی در اقتصاد جهانی شده جدید در حوزه علم و فعالیتهای دانشبنیان قرار دارد و ما تنها زمانی میتوانیم به این مزیتها دست یابیم که بتوانیم تعاملی مثبت با جهان داشته باشیم و بتوانیم با جهان گفتوگو کنیم. توانایی گفتوگو محصول هوش اجتماعی و فرهنگی اعضای یک کشور است که متاسفانه این توانایی در جامعه ما پایین است. در دنیای جدید فناوری به مرز تکنیکی رسیده که اگر به سرعت تکلیف خودمان را با اقتصاد جهانی روشن نکنیم تواناییهای لازم برای حضور موثر در اقتصاد جهانی را کسب نمیکنیم و فرصتهای سرمایهگذاری و ورود به حوزههای جدید فناوری از دست میرود و از مرز عقبماندگی پایدار رانده میشویم.
نقش مدیران دولتی در این بین چیست؟
به نظر میرسد دولت باید پس از حل بحرانهایی نظیر مذاکره با کشورهای غربی و همچنین اجرایی کردن طرحهای خروج از رکود با توجه به تورم، اقدام به عملی جدی برای پیوستن به سازمان تجارت جهانی کند. این موضوع باید مسئله اول کشور باشد و برنامهریزیهای لازم برای الحاق تدریجی و حساب شده به اقتصاد جهانی انجام شود، البته مسئله اشتغال هم باید در چنین چارچوبی حلوفصل شود.
بدون وجود یک نظام بانکی که ماموریت اصلیاش حمایت از بخش تولید در فرآیند جهانی شدن است، فرآیند پیوستن ما به اقتصادجهانی شکست میخورد. در کوتاهمدت مخالفت با ورود ایران به اقتصاد جهانی برای امریکا مفید خواهد بود، اما این موضوع در بلندمدت تاثیر عکس خواهد داشت یعنی در بلندمدت حتی کشورهای غربی هم از پیوستن ایران به اقتصاد جهانی بهره میبرند.
وضعیت آشنایی تجار و مدیران ایران با موضوع الحاق در چه حدی است؟
درحال حاضر تجار ما با اقتصاد جهانی آشنایی ندارند. یک نسلی از تجار قبل از انقلاب داشتیم که منقرض شدند یا در حال انقراض هستند؛
البته هنوز هم تجارت کلان و بزرگ ما دست تاجران بزرگ قدیمی است اما ما هرگز نسلی از تجار جوان که در همه حوزهها آموزش دیده باشند پرورش ندادهایم و در حال حاضر هم با فقدان این دسته تاجران روبهرو هستیم. به این نکته باید توجه کنیم که فرآیند الحاق به WTO یک فرآیند اداری نیست که صرف پاسخ دادن به درخواست ما و قبول آن به اجرا در بیاید، بلکه نوعی فرآیند طبیعی است که باید با یک آموزش تاریخی محقق شود.
در تفکر ما نسبت به جهانی شدن یک خطای استراتژیک رخ داده و آن این است که ما جهانی شدن را بخشی از سیاست نظام سلطه انگاشتهایم و پیوستن به اقتصاد جهانی را پذیرش نظام سلطه تعبیر میکنیم اما نکته اینجاست که نظام سلطه میکوشد حوزههای بیشتری از جهانی شدن را تحت سلطه خودش درآورد.
هر چه ما غفلت بورزیم این فرصت را به نظام سلطه دادهایم که بخشهای بیشتری از عرصه آینده تاریخ را به تسخیر خودش درآورد. خب! طبیعی است که در این پیوستن ما باید هزینه- فایده کنیم و بخشی از منافع را در ازای به دست آوردن بخشی دیگر بدهیم. در این بین لازم است بخشی از ارزشهایمان را هم با ارزشهای جهانی سازگار کنیم.
اینها هزینه است و طبیعی است که ما نمیتوانیم همه نیکیها و اهداف خوب را با هم داشته باشید. بخشی از هزینههایی که میپردازیم هزینه اقتصادی است که واگذاری برخی از عرصههاست که لازم است بیآنکه فکرش را بکنیم واگذارشان کنیم. در برخی صنایع باید از فکر اینکه در آن صنایع فعالیت کنیم، بیرون بیاییم. برخی حوزههای ارزشی را هم باید با ساختار نظام جهانی اقتصاد سازگار کنیم.
آقای رنانی به نظر شما موضوعاتی نظیر بیکاری و تورم نباید در اولویت دولتها و مدیران باشد؟
به اعتقاد من اگر چه برطرف کردن بیکاری و ایجاد اشتغال مسئلهای جدی است که ممکن است تبعات زیادی برایمان داشته باشد اما مسئله اشتغال هم باید در بستر الحاق دیده شود و در آن مسیر به آن فکر شود.
جدا از بستر الحاق یعنی اینکه ما 10 سال برویم برای اشتغال وقت بگذاریم و بعد از 10 سال به فکر الحاق بیفتیم، نمیتواند الگوی مناسبی باشد. در عوض لازم است رفع بیکاری و تولید شغل را هم در بستر الحاق برنامهریزی کرده و به آن بیندیشیم. اگر به موقع جهانی نشویم، به موقع ایرانی بودن خودمان را هم از دست خواهیم داد.