وقتی تصمیم میگیریم کسبوکاری را آغاز کنیم مهمترین چالشهایی که با آن مواجهیم چیست؟ این یک پرسش اساسی است که باعث میشود بسیاری از افراد با وجود علاقهای که به راهاندازی کسبوکار دارند هیچ وقت موفق به شروع کاری نمیشوند، در واقع اکثر افراد اعتمادبهنفس لازم برای شروع یک کسبوکار تماموقت را ندارند. برای شروع بحث اجازه دهید موضوع را این طور مطرح کنیم: چرا برخی افراد برای خود کار میکنند و برخی برای دیگران؟ برای پاسخ باید بگوییم که این طور نیست که افرادی که برای دیگران کار میکنند نمیخواهند کسبوکاری را شروع کنند بلکه به دلیل ترس از شروع کسبوکار و پذیرش ریسک ترجیح میدهند امنیت شغلی خود را دنبال کنند.
چه چیزی به دست میآورم؟
تفاوت فردی که کارآفرین میشود و کسی که هیچ وقت شروع نمیکند در این است که این افراد هرگز در مواجهه با اینکه در شروع یک کسبوکار جدید چه چیزی به دست میآورند و چه چیزی از دست میدهند به نتیجه نمیرسند و نمیخواهند مخاطرات راهاندازی و تجربه یک کار جدید را بپذیرند. بخشی از این ماجرا مربوط به عدم اطلاع از شرایط راهاندازی و فرصتهای جدید کسبوکار است و بخشی هم به خصوصیات فردی و روانشناختی باز میگردد. اما در هر حال این مهارتها قابل یادگیری و قابل ارتقاست.
ضعف مهارتی و دانش فنی کار
دانستن ارزش کسب مهارت و دانش بسیار مهم است. اینکه شما تصور میکنید برای به دست آوردن دانش و مهارت باید هزینه کنید تصور اشتباهی است از این حیث وقتی شما برای به دست آوردن مهارتی پول پرداخت میکنید در واقع یک سرمایهگذاری برای به دست آوردن درآمد بیشتر در آینده انجام دادهاید. این نکته در زمانی که حتی شما موفق به شروع هیچ کسبوکاری نشوید صادق است.
باید بپذیریم که به طور متوسط افراد با دانش و مهارت بیشتر حقوق و دستمزد بیشتری دریافت میکنند. از سوی دیگر مهارتهای کسبوکاری در سیستم آموزشی ما جایگاهی ندارد و افراد فارغالتحصیل از رشتههای مختلف هیچگونه مهارت کسبوکاری را در سیستم آموزشی درک نکردهاند.
حداقل سرمایه چقدر است؟
به دلیل عدم دسترسی به اطلاعات مفید کسبوکاری شما نمیدانید یک کسبوکار را از کجا باید شروع کنید یا اینکه حداقل سرمایه برای راهاندازی یک کار جدید چقدر است بنابراین شما به طور مداوم درگیر جمعآوری اطلاعات برای سرمایهگذاری در کسبوکارهای کوچک و بزرگ هستید و به دلیل ترسی که از شروع یک کسبوکار دارید مدام میخواهید اطمینان خود را افزایش دهید در این حالت شما تنها زمان را از دست میدهید و میبینید که کسبوکارهایی که در ذهن دارید در اطراف شما متولد میشود. به سراغ سوژه بعدی میروید و دوباره همین سیکل را دنبال میکنید.
احتیاج به همراهی فرد یا افراد دیگری دارید؟
ترس از پذیرش مسئولیت و شکست باعث میشود که شما هرگز استارت کار را نزنید. میخواهید افراد دیگر را با خود همراه کنید و به دلیل اطمینان کاملی که به کار ندارید در انجام این کار موفق نمیشوید این یک ترس ریشهدار از شکست و تجربه ضرر و زیان در کار است.
تجربه تلخ یک شکست
بهترین راهکار برای شروع یک کسبوکار این است که شما در ابتدای کار به کسبوکار جدید خود بهعنوان یک شغل دوم نگاه کنید و تا زمانی که کار شما به درآمدزایی نرسید پلهای پشت سر خود را خراب نکنید.این یک اشتباه مرسوم است که وقتی میخواهید کار جدیدی را برای خود شروع کنید از کاری که انجام میدهید دست بکشید. در این صورت اگر به هر دلیلی در کار خود موفق نشوید تجربه تلخی از شکست دارید که بهعنوان یک عامل بازدارنده برای یک تجربه دیگر عمل میکند.