ازدواج در هر کشوری با هر نژادی آزاد و دلبخواه است، هر کس میتواند با انسانی که دوست دارد پیوند زناشویی ببندد و تا روزی که احساس خوشبختی دارند در کنار هم بمانند. گاهی این احساس برای انسانها در مورد کسی اتفاق میافتد که کیلومترها با سرزمین مادریاش فاصله دارد. دلایل زیادی وجود دارد که فردی سرزمینش را ترک میکند و راهی کشوری دیگر میشود. چه زن چه مرد آزاد است در این سرزمین دلبسته کسی شود و بخواهد با او ازدواج کند.
بگذریم از کسانی که صرفا دنبال ازدواجهای صوری هستند تا بتوانند تابعیت کشور دیگری را بگیرند، اما اکثر مردم از روی احساس و دلبستگی تن به ازدواج با فردی بسیار متفاوت با فرهنگ خودشان را میدهند. نه اینکه کنار فردی تا این حد متفاوت زندگی کردن کار سادهای باشد، اما خیلیها در این شرایط خوشبخت هستند و راضی. مردانی که زنهای غیرایرانی میگیرند بچه دار میشوند و اکثریت، نه همه آنها، حتی اسامی فارسی برای بچههایشان انتخاب میکنند.
آنها در هر سرزمینی باشند فرزندشان تابعیت ایرانی دارد چون پدرش ایرانی است. حالا اگر یک زن ایرانی به هر دلیلی راهی سرزمینی شود و با مردی غیرایرانی ازدواج کند، بچهدار شود، فرزندانش خودبهخود شهروند آن کشور میشوند دلش بخواهد تابعیت ایرانی خودش را به فرزندش منتقل کند. خط پایان. یک «نه!» بزرگ سر راهش گذاشتهاند که این اجازه را از او بگیرند. قانون به آنها میگوید یا در سرزمین خودتان با مرد ایرانی ازدواج کنید یا اگر با مرد غیرایرانی ازدواج کردید، فرزندتان ایرانی نخواهد شد.
دلیلش هر چه باشد باید برای پدران ایرانی هم صدق بکند. اینکه یک زن ایرانی از حق دادن اصالت ایرانی به فرزندش محروم شود و پدر نه، کاملا غیرمنصفانه است. اگر بچه از نفس و بطن مادر زاده میشود چرا نباید بتواند تابعیت مادرش را داشته باشد. چه بسا بچههایی از پدران خارجی که آرزو دارند تابع خاک مادرشان باشند و حتی خود را همه جا ایرانی خطاب میکنند.
این بچهها به چه جرمی محکومند همیشه خارجی بمانند و نتوانند نژاد ایرانی داشته باشند.؟ خیلی از این بچهها از پدرانی غیرایرانی بیش از بچههای همین سرزمین عرق وطنپرستی و میهندوستی دارند و دلشان میخواهد ایرانی باشند. کاش این حق را از بچههای ایرانی نگیریم. ایران حق آنها هم هست.
* روزنامه نگار