مردم به شغل نویسندهها نیازی ندارند، باید پرسید چرا چندین و چند هزار نویسنده و شاعر، نمایشنامهنویس، مترجم و منتقد در ایران آمدند و رفتند، اما جز زندهنام ذبیحالله منصوری، تا جایی که من اطلاع دارم، احدی از طریق ادبیات گذران نکرده و نمیکند و همه اهل این پنج عرصه به یاری کار و حرفه ادبی امرار معاش نکردهاند و با شغل و حرفه دیگرشان مثلا مهندسی، حسابداری، پزشکی، کارمندی یا روزنامهنگاری امرار معاش کردهاند و بعضا هم همسرانشان شاغل هستند یا ارثی به خود آنها رسیده است. آیا میتوان گفت این پنج زمینه، حرفه و کار نیستند؟
بدون شک جواب منفی است. پس چرا نمیتوان از آنها کسب درآمد کرد؟ با عرض پوزش باید بگویم چون «مردم به کار این پنج گروه نیاز ندارند، برخلاف کار آشپزهای رستوران و آبمیوهفروش». علیاصغر حداد، مترجم، با درآمد تدریس زندگی میکند: من در کنار ترجمه درس میدهم و زندگیام از راه درس دادن میگذرد نه ترجمه، هرچند ترجمه دوسوم اوقاتم را به خود اختصاص میدهد و تدریس یکسوم آن را. ترجمه برای من فقط یک کار ذوقی است. ترجمه میکنم که از اوضاع زمانه به چیزی پناه ببرم، نه برای اینکه پولی به دست بیاورم.
* نویسنده و داستان نویس