امروزه شروع هر کسبوکاری مستلزم داشتن business plan وmodel business است که در آن برنامهریزیهای کلانی صورت پذیرد؛ در همین راستا هر کسبوکاری، برنامه و مدل کسبوکاری مخصوص به خود را دارد اما شاکله بیشتر این برنامهها و مدلها به یکدیگر شباهت دارد؛ البته در حال حاضر سازمانهای ایرانی نیز هستند که فاقد برنامه و مدلی برای کسبوکار خودشان باشند یا حتی اگر مدل یا برنامهای دارند، صرفا در حد نوشتهای در آن سازمان است و به آنها اعتنایی نمیکنند.
یکی از مدلهای کسبوکاری که در سازمانهای ایرانی بیشتر مورداستفاده قرار میگیرد و بسیاری از سازمانها ساختاری شبیه به آن را برای خود ایجاد میکنند، مدل MIT است که توجه ویژهای به داراییهای هر سازمانی دارد اما کسبوکارهای ایرانی هنگامیکه مدلی را برای خود انتخاب میکنند و در حال تدوین آن هستند، آن مدل بسیار به شخصی که آن را تدوین میکند بستگی دارد؛ به این دلیل که اگر این فرد بهعنوان نمونه در حوزه بازاریابی مشغول به کار باشد، ناخودآگاه توجه ویژهای به مسائل بازاریابی مدل کسبوکار دارد و به بخشهای دیگر سازمان ممکن است کمتر توجه کند؛ چون از دید خود، بازاریابی مهمترین مسئله هر سازمان است یا بالعکس ممکن است فردی در حوزه مالی مشغول به فعالیت باشد و در تدوین مدل کسبوکار به مسائل مالی نسبت به مسائل دیگر سازمان توجه بیشتری کند؛ همین موضوع باعث میشود تعادلی در مدل کسبوکار سازمان ایجاد نشود و در میانمدت سازمان را با مشکلات و هزینههایی همراه سازد.
احسان قاسمی، مشاور بازاریابی در گفتوگو با «فرصت امروز» بیان میکند: اساساً مفاهیم کسبوکار به دلیل بدیع بودن و ترجمه متنوعی که از آن میشود دچار سوءتعابیری در ایران شده است. بهعنوان نمونه مفهوم business plan یا طرح کسبوکار که به برنامه تجاری یا طرح تجاری ترجمه میشود و این درحالی استکه این ترجمه صحیح نیست، زیرا کسبوکار مفهومی بسیار وسیعتر از تجارت دارد و تجارت بخشی از کسبوکار است اما جدا از این اشتباهات لغوی، در مفاهیم نیز سوءتعابیری صورت میگیرد. برای نمونه هر فرد طرح کسبوکار را برمبنای تخصص خود تفسیر میکند.بهعنوان نمونه فردی که تخصص بازاریابی دارد طرح کسبوکار را برنامهای میداند که در پی اثبات وجود بازار و تقاضا برای آن کسبوکار یا ارائه برنامهها یا استراتژیهای بازاریابی است، حالآنکه برنامه بازاریابی بخشی از یک طرح کسبوکار است. از سوی دیگر افرادی که تخصص مالی دارند نیز ممکن است دچار یکسونگری شده و طرح توجیهی را بهعنوان تفسیر خویش از طرح کسبوکار بیان کنند، بهعنوان نمونه برای طرح کسبوکار خود صرفاً توجیهپذیری اقتصادی را درنظر بگیرند؛ درحالیکه برنامه مالی، بخشی از یک طرح کسبوکار است و طرح کسبوکار مفهوم وسیعی از برنامههای متنوع یک کسبوکار در حال ایجاد یا توسعه است و شامل برنامههای مالی، بازاریابی، معرفی محصول و تشریح کسبوکار، تحلیل محیط و صنعت و. . . میشود. در این میان مدیران سازمانها باید در طرح کسبوکارها همواره تعادل را رعایت و آن را مانند پکیجی طراحی کنند که بهتمامی موارد اهمیت داده شود و صرفاً یک موضوع را برجسته نکنند. بهصورت کلی طرح کسبوکار مانند اکوسیستمی است که اگر قسمتی از آن را بیدلیل بهشدت ارتقا دهید ممکن است قسمت دیگری از آن ضربه ببیند.
او ادامه میدهد: در مورد مدل کسبوکار نیز در برخی از موارد دیدهشده، افراد مختلف در سازمانها از آن تعابیری متفــاوت دارنـد؛ بهعنـوان نمونه تعبیر مدل درآمدی از مــدل کسـبوکــار کـــه روشهـــای مختلف درآمدی یک کسبوکار را مشخص میکند، تعبیر مدل درآمدی دارند؛ این موضوع بهویژه در کسـبوکــارهـــای مجـــازی ازجملـــه فــــرانـــشیـــــز، اسپـانسرشیپ، فروش محصولات جانبی و... که در واقع مدل درآمدی یکی از اجزای ششگانه مدل کسبوکار است، دیده میشود.
مدل کسبوکاری که در ایران مورد استفاده قرار میگیرد
این مشاور کسبوکار میافزاید: مدل کسبوکار نشان میدهد که سازمان چه فعالیتی در چه زمینهای، به چه صورت و در چه زمانی انجام میدهد تا بتواند با استفاده از منابع، خلق ارزش کند. یکی از مدلهای کسبوکار پرکاربرد، مدل کسبوکار دانشگاه MIT است که در سازمانهای ایرانی بسیار مورداستفاده قرار میگیرد. برای این مدل کسبوکار، مؤسسه MIT دست بهگونهشناسی زده که مشتمل بر دو بعد است؛ بعد اول این موضوع است که چه کسانی از فروش محصول سود میبرند که شامل خلقکننده، توزیعکننده، موجر و واسطه میشود و بعد دوم این موضوع است که چه نوع داراییهایی در این طرح دخیل است که بین داراییها چهار گونه اصلی را میتوان تعریف کرد که شامل داراییهای فیزیکی، مالی، نامشهود، انسانی و. . . میشود.
بهصورت کلی میتوان گفت که این تقسیمبندی منجر به شناسایی ۱۶ نوع تخصصی از مدلهای کسبوکار میشود که به نام MIT Business Model Archetypes یا BMAها مشهور هستند. در راستای این مدل کسبوکار که داراییهای انسانی سازمان بسیار مورد توجه قرارگرفته است، بهعنوان نمونه بانک پاسارگاد به این موضوع توجه ویژهای کرده و آن را تحت عنوان سرمایههای انسانی تعریف میکند، چونکه نیروهای انسانی سازمان سرمایههای سازمان هستند و محل هزینهای برای سازمان محسوب نمیشوند و سازمانها باید سعی کنند به نیروی انسانی خود بهعنوان یک سرمایه نگاه کنند.
قاسمی ادامه میدهد: در حوزه داراییهای نامشهود در مدل کسبوکار MIT باید از شرکتهای سرمایهگذاری و پارکهای علم و فناوری که مرکزی برای ثبت ایده بسیار مناسب است، استفاده کرد و متأسفانه کسبوکارهای فرهنگی در ایران به این موضوع توجه نمیکنند و بهعنوان نمونه در همین راستا دیده میشود که حق کپیرایت اصلاً جدی گرفته نمیشود یا موضوع ثبت برند در جامعه بهاندازهای که حداقلی است، رشد نداشته و سازمانهای ایرانی به این موضوع توجه نمیکنند.
او خاطرنشان میکند: در چند سال گذشته سازمانهای خصوصی ایرانی روی موضوع جــانشیــنپــروری سرمایهگذاری نکردند؛ چـــون سـازمـانهای ایرانی بسیار قائم به فرد هستند و اگر آن فرد به هر دلیلی در سازمان نباشد، آن سازمان با مشکلات جدی مواجه میشود و حتی دچار مرگ سازمانی میشوند؛ البته برای رفع این موضوع مواردی مانند گردش شغلی، توسعه شغلی، جانشین پروری و... میتواند مدنظر قرار گیرد.
ورود افراد ناکارآمد به کسبوکارها
این مشاور کسبوکار اظهار میکند: از طرفی یکی از تهدیداتی که حوزه کسبوکار را در حال حاضر تهدید میکند ورود افراد غیرمتخصص به حوزه مشاوره و مربیگری راهاندازی کسبوکارهاست و چون این افراد دید و نگاهی از مدیریت یک کسبوکار ندارند، باعث میشود به آن کسبوکار ضربه جدی وارد شود، چون این افراد حتی نمیتوانند برنامه یا طرحی برای کسبوکار مدنظر تدوین کنند و ابتداییترین موضوعات را نمیتوانند در کسبوکار مدنظر قرار دهند و این باعث میشود مخاطبان و علاقهمندان به حوزه کسبوکار از راهاندازی کسبوکار منصرف شده و به مسیرهای دیگری از کسبوکار روی آورند. فردی که باید مشاور یا مربی کسبوکار باشد ضمن القای روحیه راهاندازی کسبوکار به افراد علاقهمند باید مهارتهای لازم برای راهاندازی کسبوکار ازجمله مهارتهای کلیدی مدیریتی و طرح کسبوکارنویسی را به مخاطبان آموزش دهد و این آموزش هرچقدر ملموستر و کاربردیتر باشد برای مخاطب جذابتر است.
قاسمی بیان میکند: علاقهمندان به راهاندازی کسبوکار انعکاس رفتاری و عملکردی مربیان و مشاوران خود هستند، هرچقدر یک مشاور، مربی یا حتی سیاستگذار حوزه کسبوکار، در ترغیب این افراد و مهارتآموزی ایشان موفقتر عمل کند قطعاً نتایج مثمر ثمرتری خواهد داشت. کما اینکه هماکنون شاهد فعالیتهای بسیار مثبتی در بخشهای دولتی و خصوصی در این زمینه هستیم و در مقابل قطعاً فعالیتهای ناموفقی نیز وجود داشته. یکی از زمینههای مثبت در این حوزه میتواند داستانهای موفقیت و تشویق رفتار و فــعـالـیتهای کارآفرینانه باشد که در ترویج فرهنگ راهاندازی کسب و کار میتواند مفید باشد و افراد جامعه را به راهاندازی کسبوکار تشویق کند.