پلاسکو نام مکانی است که امروز دیگر نیست و این روزها خیلی به قرینه معنوی در حوزه های مختلف استفاده می شود. می خواهم در یادداشت این هفته به اقتصاد پلاسکویی بپردازم. اقتصاد ما یک برج مرتفع و دلرباست، مهندسین آن خبره بوده اند، اما کسی دست به بازسازی آن نزده و با وجود تذکرهای متعدد برای خطرات احتمالی آمادگی ندارد.
در این ساختمان گردش مالی بسیار بالاست و کشش زیادی برای رونق یافتن دارد، زیرا یک مرکز قوی برای دادوستد است و منابع خیلی خوبی در جهت اهداف تجاری در اختیار دارد. اگر بخواهم کمی موضوع را بشکافم، اقتصاد ما مانند ساختمان پلاسکو است، پر از پارچه که دوخته نمی شود و خام خام به فروش می رسد، پارچه هایی از جنس اعلا در طرح و رنگ های مختلف، آنها هم که دوخته می شوند از ترس آنکه مبادا خریده نشوند، made in turkey یا هر جای دیگر روی شان می چسبانند.
اقتصاد ما اعتماد به نفسش را از دست داده، این مهم نیست، قابل درمان هم هست، اما معضل بزرگ تر اینجاست که یک جدال جهانی برای اقتصاد ما فاجعه ای به بار می آورد که ققنوس های زیبایی در آن می سوزند. این ققنوس ها در پلاسکو آتش نشانان عزیز بودند و در اقتصاد کارآفرینانند. با یک تصمیم عجولانه، با دادن شعار مشتی کاغذ پاره و با چشمان بسته آب را ناکارآمد روی پلاسکو می ریزند و با فرو ریختن سازه اقتصاد کشور ققنوس ها را زیر آوار دفن می کنند.
بعد در محافل حاضر می شوند عکس سلفی در همایش های برون رفت از مشکلات به وجود آمده می گیرند، اما نمی دانند زیر آن آوار کارآفرینان و خانواده افرادی که از سر آن سفره نان می بردند در حال جان دادن هستند. گاهی شوخی شان می گیرد و دعواهای کودکانه شان را در بین این آوار از سر می گیرند! عیبی ندارد بعضی ها هنوز هم کودک مانده اند. کاری به چپ و راستی اش نداریم، پایداری که طبق معمول هیچ.
اگر ساختمان اقتصاد ما هم مثل پلاسکو باشد و با جرقه ای بخواهد بریزد، شک نکنید آواربرداری ها حتی اگر شهردار خودش آهن مذاب را در دست بگیرد، مدت ها به طول می انجامد.
البته خیلی ها هنوز به آواربرداری نرسیده اند و عکس های جدیدشان را برای گزارشات صوری نگرفته اند تا در زمان کنسرت از عملکردشان در کاری که تخصص ندارند برای دوباره گول زدن مردم استفاده کنند. شاید مدیریت بحران این گونه مدیریت شده تا آنها فرصت کنند و از سفرهای انتخاباتی شان بازگردند.
آواربرداری اقتصادی که تمام شود تازه خیلی ها برای پاره ای توضیحات می آیند و آنقدر خوب ما را قانع می کنند که حس می کنیم کاش روزی رئیس سازمان ملل بشوند، ریاست جمهوری که خیلی برایشان کم است، چون به نظرم کسی که بتواند خیلی راحت خود را تبرئه کند و حتی عذرخواهی نیاز نداشته باشد می تواند یک ملت را تبرئه کند.
اینها پیشگفتاری بود از حادثه ای که احتمال وقوع آن مانند فاجعه پلاسکو به ما نزدیک است؛ فاجعه در ساختمان اقتصاد کشور!
کشوری که به سیستم های پیشگیری تجهیز نیست، احتمال دارد موقع خاموش کردن آتش، امکان پرواز هلیکوپتر نباشد و آب را از یک جهت به آن بپاشند و ناگهان فرو بریزد! اقتصادی با عظمتی بزرگ اینچنین به راحتی فرو می ریزد. مشکل یک مورد و دو مورد نیست؛ ندوختن پارچه های رنگارنگ، نداشتن تجهیزات برای جلوگیری، نداشتن بیمه نامه برای اطمینان از ریسک های اینچنینی و از همه مهم تر حضور سلفی بگیرهای جدید در این عرصه که تا به حال آتش منقل کباب خود را هم خاموش نکرده اند. البته سوپرمن هم خود داستانی چند قسمتی دارد که می تواند آهن داغ را در دستان خود بگیرد.
حال که می دانیم اقتصاد ما نیاز به بازسازی و تجهیزات مقابله ای دارد، چرا اقدامی نمی کنیم؟
خدا را شکر مثل خودروهای ترافیک ساز تهران اقتصاددان داریم، اما اقتصاد دان نداریم.
یادمان نرود ققنوس هایی که در ساختمان این اقتصاد حضور دارند، یک به یک درحال پرپر شدن هستند تا امروز پیکر 12000 ققنوس را در اقتصاد کشورمان تشییع کرده ایم.
ققنوس هایی با نام ارج که ستاره های روی دوشش بیشتر از سابقه امثال سامسونگ بود به راستی که شهیدپروریم! یک نکته را عرض کنم، شهیدپرور بودن مایه افتخار است؛ اما شهید کردن ققنوس ها با دست خودمان قتل محسوب می شود!
اقتصاد را با دستان خودمان می کشیم بعد می گوییم، شهید شد!
بیایید قبل از بیمه کردن ساختمان اقتصاد، قبل از بروز بحران و آواربرداری، افراد جدیدی را به میدان به جای جدیدی ها بیاوریم تا کارهای جدیدی بکنند. افرادی که جدیدا تصمیم دارند کارهای جدیدی بکنند تا بتوانند اقتصاد جدیدی را شکل دهند و ما بتوانیم تجربه ای جدید داشته باشیم؛ اقتصادی که در آن بازنگری شده! اقتصادی برای شهرمان، برای کشورمان! و در آخر خواهشم از مسئولانی است که می خواهند وزرای جدیدشان را معرفی کنند، لطفا به جدیدی ها بگویید به جای عکس های جدید، برنامه های جدید برای ما ارائه کنند.
مشاور تکنولوژی و سرمایه گذاری