مدیریت آموزش و پرورش ما مفاهیم علوم تربیتی را جدی نمیگیرد و حداکثر با این مفاهیم بازی میکند. مفاهیمی مانند مشارکت اولیا، آموزش مهارتهای زندگی، تفویض اختیارات و هوشمندسازی مدارس به شکل تقلبی وارد آموزش و پرورش ما شده است. همانطور که چینیها در بخش صنعت با کپیکاری اجناس بنجل تولید میکنند که به ظاهر شبیه کالای اصلی است، در آموزش و پرورش ما هم مفاهیم آموزشی و پرورشی را از محتوا تهی میکنند و به پوسته ظاهری آن میچسبند و از این ایدهها برای نمایش و تبلیغات استفاده میکنند. اگر کسی اظهارات مسئولان در چند سال اخیر در خصوص هوشمندسازی مدارس را دنبال کرده باشد، تصور میکند نیمی از مدارس کشور ما هوشمند شدهاند و اگر آقایان سرکار میماندند تا دوسال دیگر همه مدارس هوشمند میشد.
این ادعاها ناشی از سادهسازی مفاهیم و تاکید بر جنبه نمایشی قضایاست. مدارس هوشمند مولود عصر اینترنت و دسترسی آسان به فناوریهای جدید الکترونیکی هستند. الان این جوری شده که مدیران برای بالا بردن اعتبار مدرسه خود با خرید چند کامپیوتر و نمایش چند فیلم و اسلاید، عنوان هوشمند را به نام مدرسه خود اضافه میکنند تا پول بیشتری از اولیا بگیرند. در حالی که پیش نیازهایی مانند اتصال اینترنتی، شبکه محلی و سختافزار و امکانات نرمافزاری مانند سیستم مدیریت آموزشی و محتوای الکترونیکی و آموزش چهار گروه مدیران، معلمان، دانشآموزان و اولیا هنوز فراهم نشده است، چگونه میتوان از هوشمندسازی 50 هزار مدرسه سخن گفت؟
چنین کاری فقط با زیر پا گذاشتن معیارها و شاخصها امکانپذیر است. نتایج یک تحقیق علمی در خصوص مدارس هوشمندی که قبلا تاسیس شدهاند، نشان میدهد تجربه مدارس هوشمند سرنوشتی مشابه سایر پدیدههای نوین وارداتی پیدا کرده است. آموزش و پرورش ایران مفهوم مدرسه هوشمند را جذب کرده و آنچه که در عمل آفریده نسخه بومی این مدارس است که شباهتی به اصل ندارد.
جمعبندی یک تحقیق در باره مدارس هوشمند میگوید: «نقش معلمان در این مدارس تفاوت چندانی با مدارس سنتی ندارد، نقش دانشآموزان تفاوت زیادی با مدارس دیگر نکرده است، از الگوهای گوناگون تدریس با توجه به تفاوتهای فردی استفاده نمیشود و صرفا مطالب کتاب و گاهی مطالبی خارج از کتاب درسی و اینترنت در قالب پاورپوینت ارائه میشود.»
ارتباط مدارس هوشمند کشور از طریق شبكه، ارتباط با مدارس هوشمند کشورهای دیگر از طریق شبكه، آموزش معلمان و دانشآموزان از طریق تشكیل کلاسهای آموزش رایانه، حضور متخصصان فناوری اطلاعات در مدرسه، تراکم کمتر دانشآموزان در کلاس، تغییر آرایش سنتی کلاسها و قرارگرفتن صندلیها بهگونهای که امکان تعامل دانشآموزان با هم بیشتر فراهم شود، اجرای طرح مدرسه هوشمند در دورههای پایینتر تحصیلی، افزایش انگیزه معلمان جهت شرکت در کلاسهای آموزشی از طریق در نظر گرفتن امتیازات مالی و... پیشنیازهای ایجاد مدارس هوشمند است.
کار روی پیشنیازها سخت و دیربازده است و نمیشود روی آن مانور داد. مدیران عجول که عاشق کارهای زودبازده و تبلیغاتی هستند کار را با پرش از روی مراحل کار، از آخر شروع میکنند و با بردن چنددستگاه کامپیوتر و چند تخته هوشمند ادعا میکنند مدرسه هوشمند شده است.