بعد از بحرانهای سال 2008-2007 که منجر به تلاش سیاستگذاران برای افزایش ایمنی و امنیت بخش مالی شد، عصر جدیدی برای بخش مالی با تأکید بر عدم کارایی سیستم بانکی آغاز شد. بنیانگذاران تکنولوژی شروع به یافتن راههایی جهت ارائه خدمات مالی کردند که سیستم بانکی سنتی نمیتوانست. اتفاق مهمی در حال وقوع بود، شرکتهای تکنولوژی مالی (Fintech) در حال ورود به بازار بودند. برای این شرکتها یافتن نوآوریهای مختلکننده آسان بود، مشتریان دلایل زیادی برای کاهش اعتماد به بانکها داشتند؛ هزینه بالا، کندی، نبود شفافیت، نبود اپلیکیشنهای موبایل، خدمات بد مشتریان و بدتر از همه بحرانهای مالی.
همچنین ویژگیهای مشتریان هم در حال تغییر بود. مشتریان جدید برخلاف مشتریان سنتی سیستم بانکی تمایل به استفاده از اینترنت و مدیریت مستقیم پول خود به جای سر و کار داشتن با بانکها داشتند. این حالت جدید دسترسی و سرعت بیشتری دارد. این شرکتها برای شروع نیاز به سرمایهگذاری اندکی هم دارند و مهمترین بخش آنها منابع انسانی است. چابکی، کلید این شرکتهای نوپا برای حمله به بازارهای قدیمی با تیمهای چابک است. آنها ساختار هزینهای موسسات مالی را ندارند و دچار بوروکراسی و. . . هم میشوند. در ضمن این شرکتها نسبت به سایر موسسات بزرگ مالی با سلسله مراتب زیاد سازمانی محیط بهتری برای افراد با استعداد، مدیران توسعه محصول، برنامهنویسان و طراحان و. . . هستند.
مانند سایر مختلکنندههایی که از سیلیکونولی میآیند و بهسرعت رشد میکنند، در طول چند سال گذشته نیز این نسل جدید از شرکتهای نوپا در حال گسترش بودند که بانک مطرح گلدمن ساش ارزش سبد درآمدی آنها را نزدیک به 5 تریلیون دلار (5 هزار میلیارد دلار) تخمین زده است. آنها فقط در سال 2014 حدود 12 میلیارد دلار سرمایه جذب کردهاند که نسبت به سال 2013 حدود 4 میلیارد دلار بیشتر است. بسیاری از این کسب وکارها هماکنون فاز آزمایشی خود را پشت سر گذاشتهاند. برای مثال دو شرکت برتر در این حوزه لندینگ کلاب و آندک که از برنامه انتقال پول Venmo استفاده میکنند در سه ماه اخیر یک میلیارد و 300 میلیون دلار مبادله کردهاند. البته همین موضوع موجب شده تا رئیس بانک جیپی مورگان چیس در نامه سالانه خود به سهامداران هشدار بدهد که سیلیکونولی در حال آمدن است.
البته شرکتهای تکنولوژی مالی (Fintech) در پی نابودی بانکهای سنتی نیستند و هنوز بسیار کوچک هستند. مثلاً یکی از شرکتهای مطرح این حوزه از طریق بازار خود برای حدود 9 میلیارد دلار وام برنامهریزی کرده است که در مقایسه با بدهی 885 میلیارد دلاری کارتهای اعتباری در آمریکا بسیار کوچک است. هرچند هیچ یک از محصولات شرکتهای تکنولوژی مالی (Fintech) از لحاظ امنیت و راحتی نزدیک به حسابهای بانکی هم نیستند و بانکها از هزاران نوآوری دیگر هم سود خواهند برد اما شرکتهای تکنولوژی مالی به سه شیوه شکل جدیدی به بخش مالی خواهند داد و آن را بهبود میدهند:
یکم- آنها موجب کاهش هزینهها و افزایش کیفیت خدمات مالی خواهند شد. آنها با استفاده از شبکهها، سیستمهای اطلاعاتی و رگولاتورها سبک شدهاند. برای مثال سهم هزینههای این شرکتها از مانده حساب وام حدود 2 درصد است درحالیکه در شرکتهای عادی حدود 5 تا 7 درصد است. در واقع وامدهنده و گیرندهای که از پلتفرم این شرکت استفاده میکند پیشنهاد خدمات بهتری دریافت میکند. همچنین شرکتی مثل فاندینگ سیرکل نیمی از درخواستهای وام کسبوکارهای کوچک را در ساعات غیراداری دریافت میکند، قابلیتی که در موسسات مالی عادی وجود ندارد.
دوم- این شرکتها روشهای هوشمندانه و جدیدی برای ارزیابی ریسک دارند. برخی از آنها اطلاعات شرکتها را از همه جای اینترنت جمعآوری میکنند، از بازدیدکنندگان رسانههای اجتماعی تا استفاده شرکتها از خدمات حملونقل تا بتوانند درکی از عملکرد این شرکتهای کوچک داشته باشند. برخی دیگر از یادگیری ماشینی برای تعهد و تضمین مشتریانی که دچار افت اعتبار شدهاند و برخی هم از خردجمعی برای ارائه خدمات مالی به شرکتها استفاده میکنند. این نوع استفاده از اطلاعات جهت تأمین مالی نسبت به تصمیمگیری براساس امتیازات اعتباری یا جلسات ملاقات بین وامدهنده و وامگیرنده بهتر است، زیرا انسانها دچار پیشداوری میشوند.
برای مثال بانکهای ایتالیایی از بانوان صاحب کسبوکارهای کوچک هزینه بیشتری نسبت به مردان دریافت میکنند هرچند نرخ خطای بانوان معمولاً کمتر است. با توجه به هزینه جمعآوری اطلاعات و اسناد جهت وامدهی معمولاً بانکها هم به دنبال مشتریان بزرگتر هستند. از این رو برای وامدهندگان و کسبوکارهای کوچک در حاشیه سیستم بانکی، ارزیابی ریسک از طریق جمعآوری آنلاین اطلاعات بهتر از داشتن افراد مسئول امور وام در یک شعبه است.
سوم- این تازهواردان زمینههای اعتباری متنوعتر و پایدارتری را خلق خواهند کرد. کسبوکار شرکتهای مبنی بر اینترنت نسبت به شرکتهای عادی این حوزه تمرکز کمتری در یک ناحیه جغرافیایی دارد. مهمتر اینکه این شرکتها از دو ریسک ذاتی در حوزه بانکداری اجتناب میکنند؛ عدم تطابق سررسیدها و نسبت بدهی به دارایی خالص. بانکها داراییهای کوتاهمدت مانند سپردهها را به داراییهای بلندمدت مانند وام مسکن تبدیل میکنند. اما شرکتهای تازهوارد مستقیماً صاحبان پسانداز و وامگیرندگان را بههم متصل میکنند. بانکها برای تأمین وامها مبالغ سنگینی قرض میکنند که البته این شرکتها نمیکنند. بهجای آن وامدهنده متعهد به سپردن پول خود تا زمان پرداخت آخرین قسط است و تنها ریسک عدم پرداخت بدهی را تحمل میکند.
اگر شرکتهایی که روی تکنولوژی مالی کار میکنند منبع اصلی سرمایه برای خانوار و شرکتهای کوچک شوند، در آن صورت این صنعت تبدیل به چیزی شبیه به بانکداری محدود میشود. (در بانکداری محدود رابطه سپردههای جاری با تأمین مالی وامهای بانکی قطع میشود و نرخ ذخیره قانونی سپردههای جاری 100 درصد خواهد بود. در چنین حالتی بانک مختص سپردهپذیری و سیستم پرداختهاست و از وامدهی منع شده است و واسطههای مالی غیربانکی تسهیلات خواهند داد و تحت مقررات اوراق بهادار شرکتها عمل خواهند کرد.) بانکهای سنتی سپردهها را میگیرند و داراییهای نقدی را نگه میدارند در حالیکه پلتفرم این شرکتهای تازهوارد بین صاحبان پسانداز و وامگیرندگان ارتباط برقرار میکنند.
اقتصادها با نسبت بدهی به دارایی کمتری نسبت به امروز کار خواهند کرد، اما قبل از آن شرکتهای نوپا بانکها را مجبور به پذیرش حاشیه سود کمتر میکنند. در آن صورت وامدهندگان عادی برای خدماتی که شرکتهای نوپا نمیتوانند ارائه کنند هزینه بیشتری خواهند گرفت. اثر بزرگتر این شرکتهای نوپا اجبار مسئولان به کاهش هزینه و بهبود کیفیت خدمات است که عمیقا بخش مالی را تغییر خواهد داد.