بازار سهام در سال 93 دورهای برزخی را تجربه کرد. دورهای که در آن بیسابقهترین ریزش شاخص کل در دوره حیات بورس کشور رقم خورد و سهامداران بخش مهمی از سودهای کسب شده در سال 91 و 92 را از دست دادند. در چنین شرایطی صنایع بورسی با وجود وضعیت متفاوت و غیرمرتبط هر یک از آنها بهصورت یکدست ریزش کرده و تقریبا هیچ صنعتی نبوده که طی این مدت در بورس، با بازدهی منفی روبهرو نشده باشد. با محمد حسین عابدینژاد مهرآبادی، کارشناسی ارشد مدیریت مالی وکارشناس تحلیل و سرمایهگذاری کارگزاری سرمایه و دانش در این باره به گفتوگو نشستیم و به بررسی وضعیت صنایع بورسی پرداختیم.
***
از منظر تحلیل بنیادی وضعیــت شرکتهـای بورسی را چگونه ارز یابی میکنید؟ آیا با توجه به قیمت سهمها، بورس توانسته بحران ریزش را پشت سر بگذارد یا از نظر بنیادی هنوز انتظار ریزش بیشتری دارید (لطفا گروههای مهم را جداگانه توضیح دهید).
از منظر بنیادی باید اول صنایع را تفکیک کرد تا بتوان به این سوال پاسخ داد.
1- صنایعی که درآمد خود را از صادرات تامین میکنند و ارزآور هستند.
2- صنایعی که درآمد خود را از فروش داخلی و مواد اولیه آن را از طریق واردات تامین میکنند.
3- صنایعی که قیمت فروش محصولات آنها از قیمتهای جهانی تبعیت میکند و بهگونه خیلی زیادی از قیمت آنها متاثر میشوند.
4- صنایعی که نوپا هستند و صنایعی که قدیمی و تا چند سال دیگر از گردونه اقتصاد خارج میشوند.
5- صنایعی که درآمد آنها از ارز تامین میشود، مثل پتروشیمی. شرکتهای این گروه ممکن است در دریافت با مشکلاتی مواجه باشند ولی توانستهاند در یکی دو سال گذشته به دولت در زمینه کنترل نرخ ارز کمک کنند. البته این صنایع با ریسکهایی روبهرو هستند که یکی از آنها خوراک دریافتیشان است که نرخ آن هنوز در هالهای از ابهام قرار دارد ولی تا حد خیلی بالایی مشخص شده است.
یکی دیگر از ریسکها کاهش قیمت جهانی محصولات پتروشیمی است. کما اینکه طی یکسال گذشته همزمان با کاهش قیمت نفت نرخ این نوع محصولات هم با کاهش روبهرو شده، البته با توجه به ثابت شدن نفت در محدوده 60 دلار انتظار چندانی از افت قیمت این محصولات نداریم و ریسک دیگر اینکه، نرخ گازی که این شرکتها دریافت میکنند براساس ارز مبادلهای است باتوجه به تصمیم دولت مبنی بر تک نرخی کردن ارز ممکن است هزینه مواد مصرفی این شرکتها افزایش یابد. بنابراین این صنایع با ریسکهای اینچنینی روبهرو هستند که دو مورد اول زیاد خطرناک نیست ولی مورد سوم میتواند سود این شرکتها را کاهش دهد. اما قیمت سهام این شرکتها نسبت به اتفاقات یکسال گذشته تعدیل شده و این انتظار وجود دارد که کاهش چندانی نداشته باشند و از لحاظ بنیادی در شرایط مناسبی قرار دارند.
در صنایع دیگر مثل خودرو که درآمد خود را از فروش داخلی تامین میکنند، علاوه برآثار مخرب تحریم که هزینه آنها را بالا برده، این شرکتها با کاهش تقاضای محصول روبهرو هستند ولی با توجه به انتظار رونقی که در آینده و پس از توافقات وجود دارد، انتظار افزایش رفاه و با توجه به سرانه مصرف خودرو در داخل که حدود 180دستگاه در 1000نفر است و کشورهایی مثل ترکیه و حاشه خلیجفارس که حدود 300دستگاه در 1000نفر است میتوان انتظار فروش بیشتر این محصولات را در بلندمدت همسو با رونق داشت. صنایعی که درآمد خود را از داخل تامین میکنند، مثل لیزینگها با توجه به تولید زیاد خودرو صنعت لیزینگ برای فروش فعالتر میشوند، البته این شرکتها در یکی دو سال گذشته نسبت به سالهای قبل بسیار فعالتر شدهاند و از لحاظ بنیادی در نقطه مناسبی قرار دارند.
درکنار این صنعت از بانکها میتوان نام برد که بسیار پیچیدهاند و تحریمها اثرمنفی زیادی روی آنها داشتهاند اما با برداشته شدن تحریمها و انجام مبادلات بینالمللی، سودآوری آنها افزایش مییابد از طرف دیگر، کاهش نرخ بهره میتواند هزینه پول را برای این شرکتها کاهش دهد. صنایع که قیمت آنها بسیار متاثر از قیمتهای جهانی است. مثل معادن که قیمت سهام این شرکتها باتوجه به کاهش قیمت جهانی تعدیل شده است ولی از لحاظ بنیادی در بلندمدت شرایط خوبی دارند، ولی در کوتاهمدت هنوز شرایط مناسبی ندارند.
از صنایع مهم دیگر که متاثر از قیمت جهانی و فروش داخلیاند، صنایع فلزات است که باتوجه به شرایط رکودی داخل و کاهش بودجه عمرانی با مشکل فروش روبهرو بودهاند. از طرف دیگر قیمت جهانی این محصولات کاهش داشته است. این صنایع نیز با توجه به انتظار رونق و افزایش درآمد دولت پس از توافقات و انجام پروژههای عمرانی و تاحدودی رونق در بخش مسکن که احتمال آن ضعیف است میتوانند مشکل فروش را برطرف کنند. البته نکته مثبت این بوده که قیمتهای جهانی تقریبا به کف رسیده و رشد خود را شروع کرده و ما انتظار سقوط نداریم. اگر نگاه کنیم طی هفت، هشتماه گذشته دلار با نرخ بیسابقه 20ساله افزایش یافته و از طرف دیگر، بهعنوان مثال سنگ آهن با یک نرخ بیسابقه 20 ساله کاهش یافته (بهجزبحران سال 2008) بعضیها میگویند، قیمت سنگ آهن به این خاطر کاهش یافته که تولیدکنندهها در برزیل و استرالیا رقابت منفی با هم شروع کردهاند.
حال این سوال پیش میآید که وضعیت در بازار کالاهایی مثل سویا، گندم، جو و گوشت چطور است؟
در جواب باید بگویم که دلار بیسابقه افزایش یافته و مشکلات آمریکا بهشدت کاهش یافته. حال این رونق چطور ایجاد شد؟ با تزریق دلار به بازار آمریکا طی چهارسال و زمانی که رونق ایجاد شد تزریق دلار کاهش یافت و متوقف شد و این توقف باعث شد، کمبود دلار احساس شود نرخ دلار نسبت به ارزهای دیگر بالا برود و در سال 2015 دوبار بانک مرکزی آمریکا نرخ بهره را بالا برد و دلار را تقویت کرد. این اتفاقات همزمان شد با تضعیف شدن اروپا و یورو و رسیدن رشد ژاپن بعد از10سال به صفر و حتی منفی شدن آن و از دست رفتن رشد 12 درصدی چین و رسیدن آن به 7درصد.
تمـــامی کشــورهــای تولیدکننده نفت، زغالسنگ، فولاد، سنگ آهن و... به خاطر افزایش ارزش دلار ضعیف شدند. درست است که گفته میشود ما مستقل از جهانیم. ولی باید عرض کنم که اصلا مستقل نیستیم و بازار ما هم متاثر از بازار جهانی تحت تاثیر قرار گرفته و متناسب با قیمتهای جهانی کاهش یافته و پیشبینی بنده این است که دلار ضعیف نمیشود اما مثل سالهای گذشته هم رشد ندارد. بنابر این انتظار کاهشی برای محصولات و کالاها متصور نیستم. به همین دلیل قیمتها کمی افزایش یافته و در یک نقطهای ثابت شده است و از کف خود فاصله گرفتهاند.
مذاکرات هستهای به نقطه عطف خود رسیده و به مدت یک هفته تمدید شده است؛ این یک هفته را فرصت ورود میدانید یا خروج؟ در این یک هفته بازار چه چشماندازی دارد؟
بهتر است به این نکته توجه کنیم تا زمانی که توافقنامه امضا نشده است ما نمیتوانیم با قطعیت به این سوال پاسخ دهیم. البته نمیتوانیم از اخبار مثبتی که پیرامون مذاکرات بیرون آمده، چشمپوشی کنیم و همین تمدید چند روزه بهنظر من خودش سیگنال مثبتی میتواند باشد. البته نمیتوان از نقش جناحهای خرابکار مثل عربستان و اسراییل غافل شد، کما اینکه اگر به یاد داشته باشیم عربستان در مذاکرات سوم آذر نقش کلیدی را بازی کرد، با کاهش قیمت نفت ایران را تحت فشار بیشتری قرار داد. همانطور که از لابی اسراییل نمیتوان در آمریکا وکشورهایی چون فرانسه غافل شد. بنا بر این در این برهه از زمان چگونگی تحلیل سیاسی افراد از مذاکرات و درجه ریسکپذیری آنها است که فرصت خروج یا ورود را مشخص میکند.
به نظر بنده سود نکردن میتواند بیش از زیان کردن قابل تحمل باشد، ولی سرمایهگذاران ریسکپذیر میتوانند با توجه به پذیرش ریسک وارد بازار سهام شوند که اکنون فرصت مناسب برای ورود است. این هفته بازار میتواند بازار پرنوسانی باشد، اما باترند مثبت. با توجه به اینکه افرادی که نگرششان از مذاکرات منفی بوده، طی دو ماه گذشته بیشتر خارج شدند. بیشتر سرمایهگذارانی که نسبت به مذاکرات خوشبین هستند یا وارد میشوند یا سهام خود را نگه داشتهاند درصد کمی از سرمایهگذاران خارج میشوند ولی بازار مترصد خبر مثبت یا منفی است که میتواند این هفته بازار با نوسانات بالایی همراه باشد.
منتقدان توافــق بد معتقدند که در صورت تمرکز دولت بر درآمدهای مالیاتی، درآمدی بهمراتب بیشتــر از آزادســازی داراییهای ایران نصیب اقتصاد میشود و سهمی بسیار حداقلی برای آثار رفع تحریم قائل هستند. آیا در صورت عدم توافق میتوان امیدوار بود که با تمرکز دولت بر بخش مالیات، آثار تحریمها بر اقتصاد کاهش یابد؟
ببینید این دو بحث، دو مقوله جدا از هم هستند که نباید به هم وارد شوند در زمانی که در تحریم هستیم و بسیاری از شرکتها درآمدشان بهشدت کاهش یافته است و مبادی ورودی ارز به کشور محدود شده است، افزایش درآمد مالیاتی شبیه این موضوع است که پولی از این جیب به آن جیب شود. زمانی که درآمد شرکتها کاهش یافته، تمرکز بر درآمد مالیاتی جز اینکه فشار بیشتری به صنایع و شرکتها وارد کند، چیز دیگری نصیب دولت نمیکند و ممکن است در کوتاهمدت نیازهای دولت را برآورده کند اما در بلندمدت نمیتواند کمکی بکند. سیستم مالیاتی ما به اصلاحات نیاز دارد که در بلندمدت این اصلاحات انجام میشود.
مالیات ممکن است فشار را به مصرفکننده نهایی منتقل کند و این عمل میتواند از عرضهکننده محصول صورت بگیرد، حال با افزایش قیمت محصول یا نگهداری محصول در انبار و عرضه کم آن به بازار که این عمل باعث میشود فشار به مصرفکننده نهایی وارد شود، دولت دارد از طرف دیگر مالیات معکوسی به شکل یارانه نقدی پرداخت میکند. بنا بر این درصورت عدم توافق در کوتاهمدت ممکن است درآمد دولت افزایش یابد، ولی در بلندمدت به خاطر کاهش درآمد شرکتها و به خاطر فشار مالیاتی و فشار تحریم درآمد دولت افزایش نخواهد یافت.
بهطورکلی چند درصد مشکـــلات اقتصـادی را محصـول تحریمهــا میدانید؟
این یکسوال کلی است. تحریمها از یک طرف تاثیر مثبت داشته و از طرف دیگر، تاثیر منفی که بهمراتب اثرات منفی آن بیشتر بوده است. تاثیر مثبت آن میتواند از این جهت باشد که باعث شده نرخ ارز بالا برود و تا حد زیادی واردات بسیاری از کالاها به صرفهنباشد و تولید کالاهایی که میتوانستیم صادر کنیم، افزایش یابد. همچنین دولتمردان را متوجه این موضوع کرد که اتکا به درآمدهای باد آورده مثل نفت ممکن است بهشدت به بدنه اقتصاد ضربه بزند.
اما از طرف دیگر، افزایش تورم، کاهش سرمایهگذاری خارجی و هزینه نقلوانتقال پول، بسته شدن مبادی تجاری و... باعث شد تا آسیبهای جدی به اقتصاد وارد شود. ممکن است اقتصاد کشور را با قبل از تحریمها مقایسه کنیم اگر به آن نقطهای که هستیم توجه کنیم، حدود 20 تا 30 درصد به اقتصاد ضربه خورده ولی اگر به این نکته توجه کنیم که کجا باید قرار میگرفتیم، برای مثال فازهای پارس جنوبی که به خاطر تحریمها متوقف شده یا میادین مشترک نفتی که همسایگان بدون محدودیت دارند استخراج میکنند یا طرحهای پتروشیمی که راهاندازی نشده و... متوجه میشویم بیش از 40 درصد بسیار خوشبینانه به اقتصاد ما ضربه خورده است.