معمولا شعر با مشکلات اقتصادی زیادی روبهرو است، چون اقتصاد ادبیات ما ضعیف است و حمایتی از آن نمیشود. جشنوارهها و جایزههای دولتی هم اگر نباشند همین مقدار حمایت اندک و اشتیاق اندک نیز نخواهد ماند. طبیعتا وقتی به دوران قحطسالی برمیخوریم، دامنه آسیب برای شعر بیشتر میشود و با مشکلات بیشتری مواجه هستیم. این مشکلها خودش را در بخشهای مختلف مرتبط با شعر مانند حوزه فروش، نشر، چاپ، همایشها و جشنوارهها نشان میدهد. یکی از جایگاههایی که حمایتها و توجه گستردهای به ادبیات میکرد، سازمان فرهنگی – هنری شهرداری تهران بود که به خاطر کاهش بودجه دیگر توجه قبل را ندارد.
البته جوانها نیازها و احساساتشان را نسبت به شعر دریافت میکنند. به خصوص که فعالیت در فضای مجازی سرمایه زیادی هم نمیخواهد. جوان با فقدان یا کمبود در گفتن و انتشار شعر روبهرو نیست، بحث شکوفایی و امکان عرضه عمومی شعر است که متأسفانه ضعیف شده است. از طرفی امکان گسترش درآمد اقتصادی به نفع مؤلف خیلی محدود است. کسانی که فروش بیشتری به واسطه نام و نشان خود دارند، میتوانند به عنوان یک سرمایه و کسب درآمد به آثارشان نگاه کنند.
در عرصه شعر جوانان روی آوردهاند به چاپ کتاب با هزینه شخصی و سبد خرید کالای فرهنگی پر است از کتابهای ریز و درشتی که پولش از قبل داده شده است. ناشر هم به همین درآمد اکتفا میکند و برایش اهمیتی ندارد که آثار فروش نرود و درآمد پایین باشد. اساسا فعالیتهای ادبی توجیه اقتصادی ندارد و اگر خدایی ناکرده ادبیات وارد حوزه تجارتی شود، صدمه به محتوای آثار وارد میشود. البته شاخههایی از هنر هستند که میتوان از طریق آنها فعالیت تجاری انجام داد؛ مثل گرافیک یا شعر در حوزه آهنگسازی یا گونههایی از خطاطی که اتفاقا رشتههای پولسازی هستند.
به نظر من، برای شکوفایی شعر باید حمایتهایی انجام شود. تمام بودجهای که برای جشنواره شعر فجر در نظر گرفته شده بود 700 میلیون تومان بود که این مبلغ کمترین میزان ممکن است. بودجهای که در ادبیات صرف میشود نسبت به بودجههای مربوط به سینما، تئاتر و غیره خیلی ناچیز است. باید به شعر به عنوان عنصر تأثیرگذار در ادبیات یک جامعه اهمیت بیشتری داده شود. شاعر باید امنیت فرهنگی و اقتصادی داشته باشد.
شاعر