روزگاری بود که میگفتند دختر با لباس سفید به خانه شوهر میرود و با کفن سفید بیرون میآید. همین بود که دخترها را مجبور میکرد تحت هر شرایطی در خانه بدترین شوهرها هم بمانند و بسوزند و دم نزنند. همان روزها بود که شوهر دادنهای اجباری زیاد بود و اکثر زنها نمیدانستند با چه کسی میخواهند زندگی کنند. چارهای نبود باید تن میدادند و میمانند و مادر میشدند و خلاصه زندگی میکردند تا بمیرند. اما کمکم دنیا شکلش عوض شد. دیگر دخترها به زور شوهر نمیکردند و هیچکس نمیتوانست به آنها بگوید فردا شب باید ازدواج کنی و از فردا تو همسر این مرد هستی. کمی خواستگاریها بازتر شد و دختر و پسر همدیگر را پیش از ازدواج میدیدند. بعد از آن هم کمکم فضای دنیا بازتر شد و زنها توانستند سرکار بروند و بخشی از زندگی را تأمین کنند.
دیگر زورگوییهای قدیم جای خود را به انتخابهای شخصی داد و حالا این روزها دیگر شکل ازدواجها فرق کرده. بگذریم از مناطقی که طبق سنتهای قدیم هنوز دخترها را شوهر میدهند و جدایی را ننگ خانواده میدانند اما در پس همین انتخابهای شخصی پدیده طلاق هم رنگ و بوی بیشتری گرفت. دیگر جدایی ننگ و عار خانواده نبود و هر کس هر وقت دلش میخواست ساز جدایی میزد و یک مهر طلاق و خلاص. تا اینجای قصه هم خیلی بد نبود به هر حال دو نفر انسانند شاید نتوانستند با هم بسازند، خوب حق طبیعیشان بود که جدا شوند و دنبال سرنوشت دیگری بروند. اما به مرور زمان طلاق گرفتن شبیه یک بازی شد که هر کس فکر کرد امروز دلش خواست ازدواج میکند و فردا طلاق میگیرد.
حتی دیگر مهریههای عجیب و سنگین هم نمیتواند مانعی بر سر این راه باشد. بهراحتی میگویند دیروز میخواستم امروز نمیخواهم. البته در ایران چون حق طلاق قانوناً برای زنها نیست آنها تنها به روشهای قهر طولانی متوسل میشوند تا مرد خودش خسته شود و طلاقش بدهد. اما دیگر طلاق گرفتن تبدیل به یک بازی شده که عدهای برایش جشن هم میگیرند. چه بسا هر دو طرف طلاق هم در آن شرکت میکنند و میزنند و میرقصند و شادند که از هم جدا شدیم. خب این کار چه مفهمومی دارد؟ اگر برای این جشن جدایی ازدواج کردید از همان ابتدا بدون عروسی گرفتن همین جشن را میگرفتید.
اینکه ما راه بیفتیم جمعی از دوستان و فامیل را دعوت کنیم به جشن شادی و عروسی و چندی بعد باز همانها در جشن شادی و طلاق چه هدفی دارد جز اینکه طلاق گرفتن این روزها تبدیل به یک بازی مسخره شده. حالا دادگاهها تلاش میکنند با گذاشتن دورههای مشاوره اجباری سه ماهه پیش از طلاق طرفین را راضی به ادامه زندگی مشترک کنند. اینکه چقدر تأثیر دارد یا نه باید در آمار سالهای بعد آن را دید. اما خود ما بهتر نیست کمی منطقیتر به طلاق نگاه کنیم؟ از آن بازی و شادی نسازیم و بدانیم ساختن یک زندگی ساده است اما نگه داشتنش خیلی سخت. پس بیاییم کمی فقط کمی این جدایی را جدی بگیریم.
* روزنامهنگار