گفته شده موانع نشر در یک کشور متاثر از جایگاه بینالمللی آن است. اینکه کشورهای جهان سوم اوضاع نشر خوبی نداشته باشند مسئله عجیبی نیست. البته این مسئله نقلکننده جایگاه ایران در سطح بینالمللی نیست. زیرا ایران همواره خود را بهعنوان یکی از منادی فرهنگ و تمدن در جهان معرفی کرده اما چرا اوضاع نشر در ایران اینگونه است، کمی با سبقه فرهنگی و تمدنیاش، همخوانی ندارد.
این میان شاید بررسی تاریخی اوضاع نشر نشان دهد که مسئله اصلی چیست. مسئلهای که حتی سکوت جامعه فرهنگی و نشر را در پی داشته است. کارشناسان وصاحبنظران نشر کتاب در ایران از دیرباز بر این عقیده بودند که این فعالیت (نشر) در ایران با مشکل و بحران روبهروست و مسائل فرهنگی، آموزشی و اجتماعی- سیاسی را مانعهای عمده نشر کتاب در ایران میدانستند:
1- ضعف فرهنگی
2- ضعف اقتصادی و عدم برخورداری از حقوق مادی
3- ضعف اجتماعی
سه عامل اصلی در طی سالها گریبانگیر اوضاع نشر کشور بوده است. از طرفی اوضاع فرهنگی کشور نشان داده که سطح فرهنگی در نتیجه سستی پشتوانه فرهنگ عمومی پایین موجب عدم استقبال مطلوب از نشر در کشور شده است. همچنین کمبود امکانات کافی و متناسب با نیروی بالقوه آنها برای رشد و بالندگی ذهنی از جمله این موارد به شمار میآید.
از طرفی عدم برخورداری از فضای باز سیاسی- اجتماعی، که نقش بازدارنده قاطعی در راه شکوفایی آزادی و اعتلای فکری و هنری دارد و عدم برخورداری از حیثیت و منزلت اجتماعی شایسته از دیگر موانع عدم توسعه نشر در کشور است. نکته دیگر آنکه چشمانداز وضعیت اقتصاد نشر، چشمانداز خوبی را حکایت نمیکند؛ عدم رعایت حقوق مادی از سوی ناشران، نبود قوانین لازم برای دفاع از این حقوق، حتی نبود قراردادهای منصفانه استاندارد موجب یأس در بین ناشران میشود.
اگر قرار باشد بهصورت فهرستوار پارهای از مشکلات این حوزه را مطرح کرد، عبارتند از:
1- گرانی قیمت کتاب نسبت به متوسط درآمد افراد
2- عدم توسعه کتابخانههای عمومی
3- بیتوجهی به حقوق مولفان و مترجمان
4- کمی تنوع کتاب
5- نارسایی سرمایهگذاری ناشران
6- نبودن طرح و برنامه جامع نشر
7- بیتوجهی و کمتوجهی خوانندگان به کتاب و پایین بودن تیراژ کتاب
8- نبودن نویسندگان و مترجمان حرفهای
9- سانسور و مداخلههای بیرویه و بیحساب و کتاب
10- ضعفهای عمومی فرهنگ نشر و نداشتن توان آیندهنگری و قدرت محاسبه و غیره.
تنها در یک دوره زمانی است که اوضاع نشر وضعیت مطلوبی را تجربه میکند. این دوره نیز به دلیل مختصات زمانی و مکانی پیش آمده در ایران و اوضاع انقلاب قابل بررسی است. به گفته مورخان و جامعهشناسان آغاز جنبشهای انقلابی در نیمه دهه 1350، موجب دگرگونی در بازار کتاب ایران شد و بر نشر کتاب تاثیر گذاشت. جنبشهای اجتماعی- سیاسی هیچگاه از جنبشهای فرهنگی جدا نیست.
با شروع جنبشهای اجتماعی، مردم علاقهمند به کتابهایی رو آوردند که به گمان آنها به پرسشها پاسخ میگفت و راهحل و عمل نشان میداد. با حرکتهای انقلابی، نظارت دولت بر کتاب و اعمال سانسور کاهش یافت تا جایی که هر کتابی که تقاضای عمومی خواستار انتشار آن بود، منتشر، پخش و فروخته میشد. اما این تبوتاب از دهه 60 فروکش کرد. این مسئله به دنبال ضعف فنی صنعت چاپ و ماشینآلات فرسوده زمینه را برای رکود این بخش فراهم آورد.
اما از شروع نیمه دوم دهه 70 تا اول نیمه دهه 80 بار دیگر انتظار میرفت که اوضاع نشر روبه بهبودی برود و اوضاع نشر نسبت به سالهای گذشته خود وضعیت مطلوبی پیدا کند. این مسئله به دنبال تجهیزات فنی، رویکرد دولت به حوزه نشر و انتشار کتابها در تیراژهای قابل قبول بود. این سالها سعی میکرد رشد منفی سالهای 75-68 را جبران کند. البته در این دوره سهم ردههای فلسفه، روانشناسی، هنر و ادبیات از مجموع تعداد کتب منتشره کاهش یافته و رشد منفی داشته است اما در رده علوم اجتماعی وضعیت نسبتا بهتر بوده است.
اما در مجموع آنچه حوزه نشر کشور آن را تجربه کرده حاکم نبودن سیاست مشخص و برنامههای سنجیده کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت بر نشر کتاب در ایران، مدیریت ناکارآمد، مدیریتی که از امکانات موجود به نحو احسن بهرهبرداری نمیکند و ابتکار، نوآوری، آیندهنگری و قدرت جذب ندارد و همچنین کمبود نیروهای فنی- تخصصی در نشر کتاب، نامشخص بودن جایگاه کتاب در جامعه، که جلوه ظاهری آن مطالعه نکردن، روی نیاوردن به کتابخانهها و قرار ندادن کتاب در متن زندگی و کار است، کمی سرمایه مادی، عدم مشارکت بانکها و سازمانها و افراد سرمایهگذار در کار کتاب و نشر، کمبود وسایل و امکانات فنی چاپ و نشر، ناکارآمدی، فرسودگی دستگاهها و ابزارهای چاپ و در عین حال کمبود و گرانی مواد و مصالح چاپ و نشر و وابستگی کشور در این حیث به بازارهای متغیر و پرنوسان و بهویژه مشکل کاغذ و مانند آن است. از این رو دست یافتن به چنین رهیافتی، برای حال چالشهای نشر به تحولی در نگرش سیاستگذاران، برنامهریزان و مجریان امور فرهنگی و نشر دارد.