بهعنوان یک مدیر همیشه باید علل ایجاد نارضایتی پرسنل را در سازمان خود پیگیری کنید. گاهی مسائل بسیار کوچک باعث ایجاد نارضایتی میشود. در نظر داشته باشید که میزان رضایت پرسنل با بهرهوری رابطه مستقیم دارد. یک مدیر یا سرپرست مؤثر، نوعدوستی و بخشش را به جزئی از زندگی شغلی خود تبدیل میکند و از این كار مقصودی بزرگ را در راستای اهداف کسبوکار میجوید. محققان میگویند كمك به پرسنل و کارکنان و خدمات باعث ایجاد احساس خوبی در شخص میشود كه مزایای زیادی از نظر شغلی و در سراسر محیط کسبوکار به همراه دارد كه از بسیاری از فعالیتهای حرفهای مؤثرتر است.
گوش كردن به درد دل کارکنان، یاد دادن مهارتها، توجه به موفقیتهای پرسنل و روحیه گذشت نیز به رضایت میافزاید. محققان میگویند كسانی كه برای دیگران از انرژی و زمان خود خرج میكنند، بیشتر از كسانی كه وقت و انرژی خود را تنها برای خود به کار میبرند، احساس رضایت میكنند. البته پرسنل نیز باید به این نکته توجه کنند که میزان رضایت شما از شغل تا حدی به ابتكاری كه به خرج میدهید، بستگی دارد.
محققان معتقدند هنگامی كه خلاقیت به خرج میدهیم، به دیگران كمك میكنیم و راههای بهبود در امور را پیشنهاد میكنیم یا كارهای اضافی انجام میدهیم، از كارمان بیشتر احساس اغنا میكنیم. همچنین در محیط کسبوکار ترویج فرهنگ رضایتمندی میتواند منجر به رضایت بیشتر پرسنل و مدیران شود، رضایتمندی بستر موفقیت و کامیابی است. هیچ انسان موفقی نیست که از هنر رضایت از زندگی برخوردار نباشد.
انسانهای موفق کسانیاند که با زندگی خود مشکلی ندارند. اشتباه نکنید، این چنین نیست که این نوع افراد در زندگی شغلی خود مشکلی ندارند، بلکه میگویم با زندگی شغلی خود مشکلی ندارند. مشکل داشتن در محیط کار، یک چیز است و مشکل داشتن با محیط کار، چیز دیگر. اتفاقاً در بیشتر موارد، کارکنان موفق با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کردهاند، اما احساس نارضایتی از زندگی نداشتند.
میتوان گفت، رضایتمندی از محیط کسبوکار، یکی از رازهای ناشناخته زندگی شغلی برای کارکنان موفق است. بسیاری از افرادی که به امکانات و افزایش حقوق و مزایا و پیشرفت در شغل خود دست مییابند از احساس رضایت از زندگی برخوردارند. بهعنوان یک مدیر یا حتی یک کارمند موفق بهتر است بدانیم احساس، ناشی از تفکر انسان است. احساسات و عواطف ما، آن گونه شکل میگیرد که میاندیشیم. همه احساسات منفی و مثبت، نتیجه مستقیم افکار است.
بدون داشتن افکار مثبت و راضی، نمیتوان احساس رضایت کرد، نگرش و برداشت انسانها از رویدادها بسی مهمتر و تعیینکنندهتر از خود رویدادهاست. اگر احساسات ما آن گونه شکل میگیرد که میاندیشیم، میتوان بهراحتی نتیجه گرفت که احساس رضایتمندی یا نارضایتی از محیط کار، ریشه درچگونگی تفکر ما نسبت به آن محیط دارد و اگر چنین است، برای رسیدن به رضایت شغلی، باید در تفکراتمان تجدیدنظر کنیم.
پس تنها راه رسیدن به شادمانی و رضایتمندی شغلی، تهیه و تأمین امکانات فراوان لازم، افزایش حقوق یا ارتقای پست در سازمان نیست؛ بلکه میتوان با یک تغییر در تفکرات، به آن دست یافت. در شرایطی که نارضایتی در سازمان به چشم میخورد، بیتفاوتی نوعی انحراف از وضعیت متعادل در سازمان است و در این مواقع یک مدیر یا سرپرست هوشمند باید احساس خطر کرده و به دنبال راهکار باشد.