اوایل دهه هشتاد که بازار خوانندگان زیرزمینی داغ بود آلبومی به بازار آمد که خوانندهاش متفاوت از بقیه بود و با صدایی خسته و خش دار میخواند. آلبوم با آهنگی تلخ شروع میشد که حکایت از نفرین معشوق داشت. این اولین آلبوم محسن چاووشی بود که به صورت غیررسمی میان جوانان کشور دست بهدست شد.فضای آلبوم نشان از تولد خوانندهای با سبک خاص داشت، خوانندهای که آن روزها به صورت زیرزمینی میخواند و شاید فکر نمیکرد چند سال بعد بدون برگزاری حتی یک کنسرت، صدرنشین نظرسنجی سایتها و برنامههای مرتبط با موسیقی شود.
حالا آلبومهای این چهره مرموز و عزلت نشینی که عکسهایش را فقط روی کاور آلبومهایش میبینیم، پرفروش میشوند. باید دید پرچم سفید بالای پاروی بیقایق او چگونه به اهتزاز درآمده و پشت برند شخصی این آدم بیشکل چه میگذرد؟
سبک آفرینی به شیوهای خاص
فضای تاریک و غم آلود ترانههایش بدون اینکه خودش بخواهد برایش سبکآفرید. کارهایش از همان ابتدا امضای شخصی اثرهایش بودند. او در ترانههایش از مفاهیمی چون خودکشی، خیانت، مرگ، نفرین مستقیم معشوق و... حرف میزد، مفاهیمی که شاید دیگر خوانندگان جرأت رفتن به سمتش و خلق چنین تصاویر تاریکی را در اثرهایشان نداشتند.آثارش بالاخره دل مسئولان صدا و سیما را نیز نرم کرد و یکی از ترانههای غیرمجازش به نام امام رضا در عین ناباوری در شب شهادت امام رضا از تلویزیون ملی پخش شد. بعدها باب همکاری او با رسانهها و فضای مجازی باز شد.
آن روزها فضای مجازی به گستردگی امروز نبود اما مخاطبینش به هر طریقی از او خبر میگرفتند. عدهای برایش وبلاگهای مختلف و سایتهای خبری ساختند و معدود عکسهای منتشر شده از او را همراه با آهنگهایش کلیپ کرده و در فضای مجازی قرار میدادند. حالا او مخاطب خاص و وفادار خود را داشت و برای آنها میخواند. مخاطبینی که خود به ویروسی شدن آثار او و مردمی شدن بیشتر چهرهاش کمک میکردند و چه کانالی بهتر از اینکه خود مخاطب هدایتکننده جریان ترفیع باشد.
استراتژی برد- برد در فیلمی جنجالی
پس از انتشار چهار آلبوم غیرمجاز، او برای فیلمی جنجالی خواند. فیلم سنتوری به علت توقیف هیچگاه به اکران عمومی نرسید اما این باعث نشد تا چیزی از شهرت موسیقی آن در بین مردم کم شود. محسن چاووشی با خواندن ترانههای فیلم سنتوری به اوج محبوبیت و شهرت رسید و بهرام رادان به واسطه این فیلم برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد شد. این یک استراتژی برد - برد برای هر دو طرف بود. شاید فیلم مهرجویی باید نیمی از شهرتش را با وجود عدم اکران، مدیون صدای خسته و غیر مجاز این مرد بداند و چاووشی نیز هموار شدن مراحل گرفتن مجوز را مرهون این فیلم میداند.
او با کمترین امکانات، ترانههایی سیاه و متفاوت برای این فیلم خواند. چاووشی راهش را پیدا کرده بود و ادامه داد. همکاری او با ترانهسرایانی که مانند خودش به شدت خاص بودند به ارتقای برند شخصیاش کمک کرد. حالا دیگر نام حسین صفا و امیر ارجینی به چاووشی گره خورده است. او در آلبومهای خودکشی ممنوع و لنگه کفش بیشترین همکاری را با آنها داشت و این همکاری در آلبومهای رسمی او نیز ادامه یافت.
کوبرندینگ مثبت در فضای موسیقی کشور
پس از دو سال سکوت، در سال 87 اولین آلبوم رسمی و مجاز محسن چاووشی با حاشیههای زیادی به بازار آمد. استقبال از این آلبوم به حدی بود که در رده پرفروشترین آثار موسیقی ایران تاکنون قرار گرفت.رسمی و مجوزدار شدن کارهایش راه را برای همکاری او با دیگر خوانندگان رسمی و شرکت در آلبومهای مشترک باز کرد و کوبرندینگ مثبتی در فضای موسیقی کشور شکل گرفت.
شاید عدهای او را خوانندهای بدانند که در کنج عزلتش میخواند. با اینکه چاووشی دایره ارتباط با اطرافیانش را به سادگی گسترش نمیدهد اما همکاری او در آلبومهای مشترک متعددی مانند هشت، خاص، من و ما و. . . نشان داد ارتباط خوبی با همتایانش و کارهای مجموعهای دارد و از همکاریهای این چنینی استقبال میکند.
واکنش مناسبت به اتفاقات روز در ترانههای ملی و مناسبتی
چاووشی بیشتر از دیگر سلبریتیها از تأثیر رویدادهای مناسبتی و اهمیت مناسبتها بر مخاطب آگاه است و به خوبی از آنها در آثارش استفاده میکند. او نسبت به اتفاقات روز واکنش نشان میدهد و ترانهای مردمی و به روز و برخاسته از دلش برای دل مردم میخواند و سبب نزدیکی حسی و عاطفی بیشتر آنها میشود. برای مثال او این توجه را در آثاری چون قطعه ریتمیک «برقص آ» به مناسبت صعود تیم ملی فوتبال به جام جهانی یا قطعه «ماهی سیاه کوچولو» برای زلزله آذربایجان یا «اینبودزندگی» با ترانهای از حسین پناهی به مناسبت سالگرد مرگ او نشان داده است.
توجه او به موضوعات ملی و ضدجنگ نیز در نوع خود جالب است. او در آلبوم مشترک دلصدا به صلح سلام کرد و در دو قطعه مشترک با فرزاد فرزین و سینا حجازی این دغدغه را پررنگتر ساخت و در ترانه پرچم سفید در آلبومی به همین نام، روزهای دربه دری و شبهای بمباران و دنبال نفت رفتن و دست خالی زیر گلوله باران بودن را به نحو بینظیری برای نسل جدیدی که روزهای جنگ هشت ساله ایران را ندیدند، تصویرسازی کرد. او که خود زاده خرمشهر است، پیش از این در ترانههایی چون «بچههای اهواز و بازار خرمشهر» و تک آهنگ «نخلای بیسر» علاقه به زادگاهش را نشان داده بود و از خرمشهری خواند که در عین افسردگی زیباست.
همچنین در سالگرد آزادسازی زادگاهش در سال 91 با اجرای قطعه حماسی «مام وطن» حس وطن پرستی و ادای دین به زادگاهش را به اوج خود رساند. این قطعه بارها از تلویزیون پخش شد و ناسیونالیست بودن چاووشی را بیش از پیش بر مخاطبانش آشکار کرد. تلاش برای انتقال مفاهیم انسانی و حس وطن دوستی او به مخاطب نسل جدید در آثارش کاملا مشهود است.
توجه به مناسبتهای مذهبی
این خواننده پاپ در کنار توجه به مناسبتهای ملی، به مناسبتهای مذهبی توجه ویژهای دارد و این توجه را از همان کارهای ابتداییاش در ترانههایی مانند کلاغ روسیاه و راه کربلا نشان داده است. مسئله حائز اهمیت علاوه بر احترام و ارادت قلبی او به این رویدادهای مذهبی، شناخت دقیق مخاطبان و توجه به ارزشهای آنهاست.
مذهب برای ایرانیان یک ارزش است و چاووشی به خوبی به استفاده از رویدادهای مذهبی در کارهای مناسبتی اهمیت داده و به مخاطبانش کمک میکند از او چهرهای مردمی بسازند و بپذیرند که او نیز یکی مانند خودشان است و دغدغههایی مشترک همانند آنان دارد. ظهر عطش، غدیر خون، کاشکی و تنهاترین نمونهای از ترانههای مناسبتی مذهبی او هستند.
روحیه ریسکپذیری و تجربه مسیرهای جدید
بی شک یکی از نقاط پرفروغ زندگی هنری چاووشی انتشار آلبوم پر نقد و حاشیه «منخودآن سیزدهم» در اواخر سال 91 بود. او در این آلبوم از اشعار کلاسیک شعرایی چون مولوی، شهریار، وحشی بافقی، باباطاهر و. . .استفاده کرد و قدم در راهی پرریسک گذاشت. اما تنظیمهای فوق العاده و تلفیق اصوات الکتریک در کنار اشعار کلاسیک ثابت کرد لقب «خاص» برازنده اوست.
تلاش برای تجربه راههای جدید و روحیه ریسک پذیری شخصی را میتوان در موفقیت برند چاووشی اثرگذار دانست. او با انتشار این آلبوم نشان داد جرأت گام برداشتن در مسیری را دارد که دیگران ندارند و همین سبب تمایز گسترده میان او و دیگر خوانندگان پاپ شده است.
ارتباط سایهای و مجازی با چاووشیستها
رفتارهای خاص، ظاهر نشدن جلوی دوربین، عدم برگزاری کنسرت و... و خیلی رفتارهای متمایز دیگر باعث شد «خوزه مورینیوی» موسیقی پاپ ایران بشود.البته جنس صدای خاص چاووشی در گرفتن این لقب بیتأثیر نبوده است. شاید برگزار نکردن کنسرت و چشمپوشی از سودهای میلیاردی آن ایرادی باشد که منتقدان به کارنامه چاووشی وارد کردهاند. کمتر خوانندهای با این تعداد هوادار و سابقه هنری طولانی قید کنسرت را میزند.
همین دلیل نیز خود سبب متفاوت بودن با خوانندگانی شده که چارت برنامههای کنسرتشان در شهرهای مختلف پر است. او در تلویزیون و مصاحبههای خبری حضور نداشته و تاکنون با هوادارانش روی استیج ملاقات نکرده و تمایلی به اجرای زنده ندارد. او دوست دارد بیشکل بماند و تصویر سازیاش را به عهده مخاطب خود گذاشته است. همچنین برقراری ارتباط با مخاطب را به شیوه سایهای و از طریق شبکههای اجتماعی مانند توئیتر و فیسبوک و اینستاگرام ترجیح میدهد.
چاووشی احترام به مخاطب را بلد است و به همین دلیل، علاوه بر سایت شخصی، آدرس ایمیلی برای ارتباط مستقیم با هوادارانی ایجاد کرده که او را خاص و سلطان خطاب کرده و دوست دارند به طور مستقیم با او گفتوگو کنند. محسن چاووشی راه معرفی و بیان خود و همراهی مخاطب با خود را بسیار هوشمندانه پیدا کرده و برند خود را همانگونه که هست معرفی میکند و مخاطب را به صورت زیرپوستی و ریشهای به خود وفادار میسازد.
شرکت در کمپینهای خیریه
بی شک یکی از کارهایی که سلبریتیها برای پرسونال برند خود انجام میدهند، شرکت در امور خیریه است.محسن چاووشی نیز از این حرکات مثبت غافل نیست و اگر پیگیر اخبار او باشید درمییابید که او به تازگی به کمپین زنجیره شادی پیوسته است و حمایت مادی و معنوی به کودکان بیمار تحت حمایت زنجیره امید را در لیست برنامههایش قرار داده است. حضور هنرمندان و چهرههای برجسته برای کودکان تحت حمایت این زنجیره معنادار و امیدبخش و برای مخاطبان، حس احترام، ارزش و تمایز نسبت به شخصیت برند این خواننده نسبت به رقبایش ایجاد میکند.
رفیق خوب روزها...
آقای خاص برای توسعه برند و اجرای بهتر کارهایش هزینههای میلیونی میکند. او استودیوی شخصی تأسیس کرده تا گوشه دنجی مختص خود برای پیاده کردن بهتر افکارش روی ملودیها داشته باشد و برای آلبوم جدیدش نیز خبر از جمع آوری مجدد بهترین تیم ترانه سرا و آهنگساز و تنظیم کنندهها داده است.
همچنین وی به تازگی چند قطعه برای سریال پر ستاره و تاریخی شهرزاد ساخته است، سریالی که کلاهمخملیها این روزها پوسترهای تبلیغاتیاش را در خودروهایی که صدای چاووشی را پخش میکند، به دست مردم در سطح شهر میرسانند.
چاووشی سبک خاصی دارد اما تیپ خاصی ندارد. چاووشی صدای خاصی دارد اما مدل موی خاصی ندارد. او خودش است و خودش. آدمی که دوست دارد بیشکل بماند. آدمی که آنقدر در قلب و روح هوادارانش نفوذ کرده که برای انتشار آلبومش در سایتها تقویمهای روز شمار و شمارش معکوس راه بیندازند و به مناسبت تولدش دور هم جمع شوند.
بیشک بهدست آوردن قلب میلیونها هوادار که هنوز مجال دیدن او روی استیج را نداشته و برای کنسرتش روزشماری میکنند، کاری است که از عهده هر سلبریتی برنمیآید. چاووشی برای آنها رفیق روزهای خوب است، رفیق خوب روزها...