بنگاههایی که امروزه از آنها با نام بنگاههای کوچک و متوسط مقیاس (SMEs) یاد میشود، بهعنوان یکی از راهبردهای ارتقای شاخصهای اقتصادی از جمله تولید اشتغال و کسب درآمد، خصوصاً در کشورهای در حال توسعه در نظر گرفته میشود. اگرچه تعریف جامع و واحدی هنوز از سوی صاحبنظران اقتصادی و مدیریتی بهطور کامل برای این بنگاهها تعیین نشده است، اما با استفاده از شاخصهایی چون تعداد کارکنان، میزان سرمایه، حجم دارایی، کل حجم فروش و ظرفیت تولید وجه تمایز این بنگاهها را میتوان مشخص کرد که رایجترین معیار برای تعریف صنایع کوچک معیار تعداد کارکنان است.
وجود حداقل دو مورد از ویژگیهای زیر در مؤسسات كوچك و متوسط ضروری است: 1- وحدت مالكیت و مدیریت 2- سرمایه یا مالكیت توسط یك شخص یا یك گروه كوچك تهیه شده باشد3- محیط كاری عموماً محلی باشد و كاركنان و مالكان در یك منطقه جغرافیایی نزدیك به هم زندگی كنند 4- اندازه نسبی فعالیت مورد نظر در درون صنعت مربوطه در مقایسه با بزرگترین واحد مشغول در صنعت كوچك باشد یا به عبارتی از متوسط اندازه نسبی آن صنعت كوچكتر باشد. بنگاههای کوچک و متوسط سطوح مختلفی از فعالیتهای خانگی، خدماتی و تولیدی را به مشتریان محلی یا سهم کوچکی از بازار ارائه میدهند.
در اقتصاد هر کشوری، فرصتهای مختلفی برای برپایی چنین بنگاههایی وجود دارد که امروزه بخش خدمات گردشگری یکی از آنهاست. پژوهشگران درباره چرایی فضای مساعد راهاندازی بنگاههای کوچک مقیاس در گردشگری معتقدند در بازارهای گردشگری، تمایل و خواستههای گردشگران نسبت به محصولات و دریافت خدمات استاندارد گردشگری تغییر کرده و شکل تقاضا دستخوش تحول شده است.
تحولی که عینیت آن را در افزایش سفرهای انفرادی و خود سازماندهی شده و پافشاری بر دریافت خدمات شخصی میتوان به وضوح دید.اینجاست که شرایط مناسبی برای SMEs ایجاد میشود تا گردشگران را جذب خود کنند. شرایطی که بیش از هرچیز در گرو تواناییهای تطبیق این بنگاهها بین ویژگیهای یک مقصد و نیازهای در حال تغییر گردشگران انفرادی نسبت به شرکتهای بزرگ مقیاس است.
اگر درکشورهایی که صنعت گردشگریشان از رشد بالایی برخوردار است،این هتلهای بینالمللی و شرکتهای چندملیتی گردشگری هستند که پاسخدهنده تقاضای گردشگران هستند، اما SMEsها در کشورهای در حال توسعه خدمات گردشگری (اقامت، غذا، سرویس حملونقل، سفرهای تفریحی و فراغت و تفریح) را در قالب فعالان خرد و کوچک با تعداد کارکنان اندک، حاشیه سود پایین و سازماندهی محدود ارائه میدهند به همین دلیل در این کشورها این بنگاهها در عرضه خدمات و تسهیلات گردشگری غالبند.
اگرچه شرکتهای بزرگ و کوچک مقیاس گردشگری در بازار جهانی کار، بازیگرانی در سطح محلی باقی میمانند، اما این مقدار در برخی از کشورها که تا 90درصد بنگاههای گردشگری را شرکتهای شکل میدهند، رقم بزرگی از بازار کار را در دست دارند. اما این نکات به این معنا نیست که فعالیت این بنگاهها بدون چالش گزارش شده است. مطالعات نشان میدهد چنانچه مدیران و موسسان این کسبوکارها از دانش گردشگری و توانهای مدیریتی چندان بهرهمند نباشند، حیات چندانی نخواهند داشت.
شرکتهای بزرگ که از صرفههای حاصل از مقیاس و استانداردسازی بهره میبرند، برای ارائه خدمات و محصولات خود با قیمتهای بسیار رقابتی عمل میکنند. آنها قادرند بازارهای جدید گردشگری را تسخیر خود کنند و محصولات جدید ارائه دهند. این ویژگیها این امکان را میدهد که آنها با ارزش آفرینی برای مشتری به کاهش هزینههای عملیاتی خود بپردازند؛ امری که شرکتهای کوچک برای رسیدن به آن، با مشکل روبهرو هستند.
شواهد نشان میدهد که همکاری میان شرکتهای کوچک و متوسط با شرکتهای چندملیتی رو به افزایش است. بهعنوان مثال، مشارکت SMEs در زنجیره ارزش و شبکههای خدماتی گردشگری، انگیزهای است برای کارآفرینان تا با رویکردهای مدیریتی کسبوکار ظرفیت این بنگاهها را افزایش داده و منجر به صرفهجویی ناشی از مقیاس و کاهش هزینه شوند.برای حفظ توان رقابتی، بنگاههای کوچک و متوسط نیاز به همکاریهای بیشتر با شرکتهای بزرگتر دارند.
در گردشگری موفقیت یک کسبوکار منحصر به فرد اغلب به موفقیت یک مقصد یا یک شبکه زنجیره ارزش جهانی بر میگردد که میتوان گفت اغلب SMEs قادر به استفاده از حداکثر پتانسیل زنجیره ارزشهای ارزش و شبکهها بهدلیل فقدان سرمایه، زمان و نیروی انسانی باتجربه نیستند. در این زمینه حمایت سیاستهای عمومی میتواند کمککننده باشد؛ سیاستهایی که بیش از هر چیز در گرو توجه دولت به این بنگاهها است.
کارشناس ارشد مدیریت گردشگری