بحثهای مدیریتی امروز در دنیا مقداری جهانشمولتر از گذشته شده است. در سالیان بسیار دور مجزا بودن اصل اساسی در ارتباط بین سازمانها و مراکز تجاری بود. به کسی ارتباطی نداشت کارخانه دیگر چه فعالیتی میکند. به کسی مربوط نمیشد که تاجر دیگری در همسایگی او چه نوع درآمد و خرجی دارد. این رابطه بسیار بیرنگ و بیشکل بود.
به تبع آن هر چقدر هم که دور میشدیم این رابطه خاصیت خود را حفظ میکرد. در گذشتههای البته نه چندان دور کسی از نوع فعالیت دیگران در دنیای تجارت و دنیای بازرگانی اطلاعی نداشت.
فعالیتها بسیار با شرایط بومی و منطقهای از لحاظ جغرافیایی تناسب داشتند. شاید برای یک تاجر تمام عوامل مربوط به منطقه، کشور یا حداکثر یکی از کشورهای همسایه بود. در ارتباط با تاجرانی که کالاهایی از راههای دور میآوردند نیز، تابع زمان آنقدر بازه وسیعی داشت که تقریبا از دایره تناسب و ارتباط خارج میشد. بله در دنیای دیروز ما فصل ارتباط هنوز گشوده
نشده بود.
پیشرفت تکنولوژی و به همراه آن فراهم شدن راههای ارتباطی رفته رفته دنیای تجارت و بازرگانی را به عوامل بیشتری وابسته کرد. روند گسترش این وابستگی و تناسب، ارتباط مستقیمی با رشد تکنولوژی داشته است. روند آگاهی ملل از زندگی یکدیگر همزمان با گسترش روابط دیپلماتیک و سفرهای مقامات سیاسی به کشورهای دور و نزدیک
آغاز شد.
ریشههایی از آگاهیهای فرامنطقهای به همراه مقامات سیاسی به کشورها برده شد. بسیاری از کشورهای جاهطلب بذر این آگاهی را کاشتند و میوه استعمار چیدند و برخی نیز از دل آن محصول فرهنگ را برآوردند. این نوع نگاه در کشورهای مختلف باقی ماند. گسترش ارتباطات هر قشر از جامعه جهانی را با امکانات مورد نیازش در کشورهای دور و دورتر آشنا ساخت.
کشوری در قاره امریکای جنوبی دانست که محصول مورد نظرش را در شاخ افریقا مییابد. کمپانی انگلیسی بازار مورد نظرش را در آسیای دور شناخت.
عدهای دیگر برای به دست آوردن منافعشان دست به هر نوع عملی زدند. خب البته هر نوع از امکانات مزایا و معایب خاص خود را به همراه دارد. این موارد نیز از خاصیت امکانات جدیدی بود که تکنولوژی در اختیار انسان قرار می داد. اما امروز موضوع کمی متفاوتتر از قبل است. امروز تمام کشورهای دنیا توانایی آن را دارند تا بتوانند درهای خود را به روی دنیا باز کنند و درهای دنیا را برای ارتباط تجاری وسیعتر بکوبند. ریشه این امکان در نگاه جهانی برخی کشورهای پیشرو در عرصه تولید
فرامرزی است.
در قرن بیستم نگاهی در میان کشورهای صنعتی و پیشتاز در امر تولید شکل گرفت، مبنی بر اینکه جهانی فکر و منطقهای عمل کنید. بر طبق این دیدگاه کشورهای صنعتی تولیدات مورد نیاز خود را در تیراژ جهانی تولید میکردند. برای مثال کره جنوبی نیاز جهانی به محصول آی-سی را میسنجید و پس از شناسایی مشتریان خود، اقدام به تولید مازاد بر نیاز داخلی میکرد. اینگونه عرصه رقابت داخلی به عرصه رقابت بینالمللی تبدیل شد.
شرکتهای متعلق به کشورهای تولیدکننده و صنعتی با هم رقابت کردند و هرکدام براساس تواناییها و استعدادهای خود جایگاهی را در عرصه بینالملل
به دست آوردند.
همواره رقابت برای تصاحب جایگاه در بین این کشورها و در بین تولیدکنندگان آنها وجود داشته است. همین رقابت فضای آموزش نیروی انسانی متناسب با تولید جهانی را در کشورهای علاقهمند به قدرت نمایی جهانی به وجود آورد. در حال حاضر دو نوع کشور از لحاظ آموزش نیروی انسانی در بحث تولید جهانی وجود دارد. کشورهایی که علم را در این زمینه ایجاد میکنند و کشورهایی که از علم تولید شده استفاده میکنند.
طبیعی است که کشورهای تولیدکننده علم در این بازار پیشتاز باشند. چرا که آنها تمام دانایی خود را به کشورهای مصرفکننده انتقال نمیدهند. در کشورهای تولیدکننده دانایی نیز تفاوت سطح در میان کارخانهها و تاجران وجود دارد. با وجود رقابت تنگاتنگی که میان این کمپانیها وجود دارد، عنصر خلاقیت تقریبا در تمام مواقع تعیینکننده است.
تولید علم، استفاده از تکنولوژی و تربیت نیروی انسانی در فضای آکادمیک کشورهای صنعتی تقریبا به حالت اشباع رسیده است. در چنین وضعیتی عنصر تعیینکننده و حیاتی رقیبان بزرگ جهانی خلاقیت است.
استفاده از خلاقیت در تولید، عرضه و تبلیغات همواره برای مخاطبان جذاب بوده است. جذابیت و علاقه به گسترش فضای رقابتی باعث شده است تا محصولات کارخانههای پیشرو در حال حاضر مشتریهای بینالمللی داشته باشد. مردم یک کشور در آسیای میانه محصولات شرکت کامپیوتری در امریکای شمالی را استفاده میکنند. بازار دنیا دیگر دور از هم و غیروابسته نیست. دنیا به یک دهکده کوچک تبدیل شده است که بحث تجارت نیز در آن به مختصات کوچک انتقال یافته است. باید در راستای تاثیرگذاری و موثر بودن در چنین بازاری اقدام به آموزش و تربیت نیروی
کار کرد.
بازار جهانی مولفههای ویژهای دارد که ما در کشورمان تقریبا آشنایی محدودی با آن داریم. باید سعی کنیم این بازار را بشناسیم و بتوانیم تهدیدهای آن را به فرصتی قابل استفاده تبدیل کنیم. کشور ما هم از لحاظ منابع طبیعی از هم لحاظ نیروی کار تحصیلکرده پتانسیل خوبی برای ورود به بازار جهانی دارد. در این مسیر باید ابتدا زیرساختهای لازم قانونی تبیین شود، در ادامه نیز گسترش فعالیتها در دستور کار قرار گیرد.