اینکه میگویند هر قرن بیماری خاص خودش را دارد و شاید نسلهای بعد اصلا این بیماری را به یاد نیاورند حرف اشتباهی نیست. کافی است یک نگاه ساده به دور و بر خودمان بکنیم تا ببینیم در میان نسل امروز چه پدیدههایی رواج پیدا کرده که گاهی تا مرز بیماری پیش میرود. این روزها اگر به دخترها نگاه کنیم تقریبا همه شبیه هم شدهاند. خندهدار نیست، واقعیت دارد. آنقدر رنگ و آرایش به شکل فلهای در میان دخترها رواج پیدا کرده که هر کسی را میبینی انگار دیگری را دیدهای. از سوی دیگر این پدیده در میان پسرها هم کم و بیش شیوع پیدا کرده و در آنها تا جایی رسیده که پسرها که نمیتوانند آرایش کنند پایشان به مطب پزشکان زیبایی باز شده است.
آرایشهای بینهایت عجیب و حجیم، انواع عملهای زیبایی روی صورت و بدن و در نهایت تغییر شکل اساسی در میان دختران بیماریای را ایجاد کرده که نام مشخصی نمیتوان روی آن گذاشت فقط میتوان گفت یکجور بیماری رنگ و لعاب یا ظاهرسازیهای نمایشی است... نخستین فکری که به ذهن خطور میکند این است که باید این مسئله را با روانشناسان در میان گذاشت اما اینطور نیست بلکه به شکل دقیقتر باید از کارشناسان حوزه اقتصاد پرسید چه شد که این حجم پول بهسوی لوازم آرایشی و جراحیهای زیبایی روانه شد. آیا واقعا در جوامعی که خود تولیدکننده اصلی این کالاها هستند این همه مصرفکننده هم هست؟
قطعا پاسخی که یک کارشناس اقتصادی به ما میدهد جالب خواهد بود. آنها معتقدند جوامع مصرفگرا نخستین کشورهایی هستند که دچار چنین بحرانهایی میشوند، در جامعهای که مردم قبل از هرچیز دچار بیماری مصرفگرایی هستند بهترین فرصت را برای کشورهای سازنده ایجاد میکنند که مواد تولیدی خودشان را در این کشورها سرازیر کنند. اینگونه کشورها که از نظر اقتصادی وابسته هستند و خود تولید داخلی ندارند به ناچار به تولیدات وارداتی تکیه میکنند و تماما در حال مصرفند تا تولید. در این بین یکی از بهترین موادمصرفی همین لوازم آرایشی است که چون در حوزه زیباییشناسی هم تاثیرگذار است بیشترین خرید را توسط مردم دارد.
سالنهای آرایشی از عمده مشتریان این محصولات هستند و این روزها بار عمده مالی آنها بر دوش همین شیوه میکآپ یا همان چهرهپردازی است. یکی از چهرهپردازهای مطرحی که در شمالشهر سالن دارد به من گفت: این روزها فقط عملهای جراحی نیست که چهرهها را عوض کرده، عمده مشتریان من کسانی هستند که با آرایش تغییر چهره میدهند. خب! ما هم خوشحالیم چون بازارمان گرمتر از قبل شده، زمانی آرایش فقط برای عروس و در نهایت همراهانش بود اما امروز دخترها برای سادهترین کارها هم آرایشهای خاص میخواهند و گریمهایی که عیوب صورت را پوشش دهد.
از سوی دیگر تاتوی ابرو و لب و چشم که دیگر از سادهترین کارهای این روزهای ماست. سوال اساسی که در ذهن میآید این است که چرا در کشورهای پیشرفته جوانها آنقدر درگیر آرایش و تغییر ظاهر نیستند ولی در کشورهای آسیایی آن هم در بخشی از آنها جوانها نصف بیشتر وقتشان را صرف زیبایی ظاهری میکنند. روانشناسان عقیده دارند وقتی جوانان یک جامعه همه انگیزههای جوان بودن را در خود میکشند یا توسط جامعه این نیازها و خواستههایشان سرکوب میشود به تنها بخش موجود در خودشان فکر میکنند و آن ظاهرسازی و آرایش بخشی از وجودشان است که توسط همه دیده میشود.
این گروه از جوانان همه تفریحات و برنامههای مورد نیاز سن و روحیهشان را دستنیافتنی میبینند، توسط فشارهای اجتماعی سرکوب میشوند و تنها چیزی که برایشان جذابیت پیدا میکند مسابقه و رقابت در زیبایی است. آنها به جای اینکه بخش عمده وقتشان را صرف درس، تحقیق و پژوهش کنند درگیر مدهای جدید و رنگ و لعاب ظاهر هستند که خیلی زود هم از بین میرود ولی جوانان در کشورهای دیگر جوان بودن را ملاک زیبایی میدانند و خود را ملزم به این همه رنگ و نمایش دادن نمیبینند.
آنها وقتشان را صرف مطالعه و شناخت دنیای اطرافشان میکنند؛ کاری که جوانان شرقی تقریبا از یاد بردهاند. اینجاست که باید گفت اگر جامعهای غرق در مصرفگرایی و رکود شود گاهی به نتایجی شبیه این میرسد و جوانها که قشر کارآفرین مملکت هستند تنها به ظاهرسازی و بیماری رنگ و لعاب مشغول میشوند.
* روزنامه نگار