در دهه 1980، هنری كیسینجر وزیرخارجه وقت آمریكا در سخنانی كه هم نقد داشت هم نیش و كنایه، گفت: نمیدانیم وقتی با اروپا كار داریم باید با كدام شماره تلفن تماس بگیریم. دو دهه بعد از تاریخی كه این جمله گفته شد، اتحادیه اروپا اولین وزیرخارجه خود را معرفی كرد: خاویرسولانای اسپانیایی كه مسئول سیاست خارجی و امنیتی اروپا شد. این مقام، اولین چهره و نماد اتحاد اروپا برای جهان شد. بعد یورو متولد شد، سكهای كه قرار بود اعتبار اتحاد اروپا باشد.
اكنون اما همین سكه به نماد شكست اتحادیه اروپا تبدیل شده است. اتحادیه اروپا این روزها با بحران روبهروست. به قول جان كلود یونكر بلژیكی كه اكنون رئیس كمیسیون اروپاست، اتحادیه اروپا اكنون نه اتحادیه است نه اروپایی. ورشكستگی یونان، ناكامی سیاستهای واحد پولی و تجاری و بحران پناهجویان، اصلیترین نشانههای این بحران است اما آنچه بیش از همه باعث بیاعتمادی به اتحادیه اروپا و نمایان شدن ناكامی این تجربه شده، بحران مدیریت درون اتحادیه است. اتحادیه اروپا به یك شماره تلفن واحد كه وزیرخارجه آمریكا بتواند هنگام اضطرار با آن تماس بگیرد ختم نمیشود. به ایجاد پول واحد كه در مقابل دلار نماد اتحاد و قدرت اروپای یكپارچه باشد هم خلاصه نمیشود.
آنچه اتحادیه اروپا را قدرتمند میكرد، مدیریت یكپارچه و همراه با وحدت بود. اكنون چنین مدیریتی در اتحادیه اروپا وجود ندارد. بعضی میگویند دلیل این نقص، ساختارهای اتحادیه است. مثلا اینكه اتحادیه اروپا رئیس و رهبر مشخصی ندارد. از دو سال پیش با اصلاحاتی كه صورت گرفت، دیگر ریاست دورهای كشورها برداشته شد و تركیبی از چهار عنوان ریاستی برای اتحادیه تعریف شد. رئیس شورای اروپا، رئیس كمیسیون اروپا، رئیس شورای اتحادیه اروپا و بالاخره رئیس پارلمان اروپا. این افراد را سران اتحادیه و همچنین نمایندگان پارلمان اروپا تعیین میكنند اما هیچ كدام از آنها كاریزما و قدرت تصمیمگیری مشخصی ندارند.
عملا دو كشور فرانسه و آلمان هستند كه تصمیمهای نهایی را برای سیاستهای اتحادیه اروپا اتخاذ میكنند. تصمیمهایی كه در سالهای اخیر با مقاومت كشورهای كوچكتر و عمدتا شرق اروپا روبهرو شده است. به همین خاطر چرخ اتحادیه نمیچرخد و گرهها باز نمیشود و این قطار جلو نمیرود. در جدیدترین بحرانی كه اتحادیه اروپا با آن روبهرو شد، یعنی موج پناهجویان، اتحادیه اروپا هر هفته در سطح سران جلسه برگزار كرد. هر كدام از رؤسایی كه به آنها اشاره شد، به صورت جداگانه از اعضا درخواست كردند، به آنها هشدار دادند، حتی تهدید كردند كه باید به تصمیم گرفته شده در سطح اتحادیه، عمل كنند اما این تصمیم، یعنی سهمیهبندی پناهجویان میان كشورها، هیچ وقت عملی نشد.
ضربهها به اتحادیه اروپا همچنان ادامه دارد. انگلیس برای ماندن درون اتحادیه، چهار شرط اصلی تعیین كرده و یك سال به اتحادیه اروپا فرصت داده تا اگر این شروط محقق نشود، با برگزاری همهپرسی از اتحادیه جدا شود. این شروط یعنی شكستن همان اصول اولیهای كه اتحادیه پولی و مالی اروپا بر اساس آنها شكل گرفت. تازهترین ضربه هم انتشار گزارشی از سوی جامعه حسابرسان اروپا بود درباره چگونگی سوءمدیریت مالی بودجه اتحادیه اروپا. در این گزارش آمده است، اتحادیه اروپا در سال 2014 حدود 6/3 میلیارد یورو معادل 6/8 میلیارد دلار را به شیوهای نادرست هزینه كرده است. منظور از شیوه نادرست، هزینه كردن در موارد بیهوده مانند ساخت فرودگاههای جدید كمبازده است.
همه اینها مدیریت سیاسی اقتصادی اتحادیه اروپا را زیر سؤال برده و بنیانهای این اتحادیه را از همیشه بیشتر تضعیف كرده است. بحران مالی را میتوان با سیاستگذاری یا گذر زمان حل كرد اما بحران مدیریتی نیاز به تجدیدنظر در ساختارها دارد.