«شکستهای تجاری در دوران بحران سخت به نظر میآیند و پس از آن باید این شکست را فراموش کرد و تنها از آنها درس گرفت. یکی از شکستهایی که من با آن مواجه بودم نداشتن تجربه برای روبهرو شدن با سرمایهگذار بود. با وجود ایده خوب سرمایه لازم را برای جذب بازار نداشتم و رقبا سهم عمده بازار را گرفتند. شکستها گاهی به این دلیل است که در حوزهای خاص تجربه و تخصصاش را نداریم و باید سراغ کسانی برویم که دانش و تجربه آن را دارند. تنها دارا بودن دانش کافی نیست، چراکه دانش را بهتنهایی بدون تست و آزمایش نمیتوان انجام داد.
تعلقات احساسی در تصمیمگیری ما ایرانیها بسیار نقش دارد، اما به نظرم تمام تصمیماتی که برمبنای این تعلقات انجام دادهام به شکست انجامیده است. واقعبینانه به بازار نگاه کردن سبب میشود که شما تصور نکنید که در بازار تنهایید.»سخنان بالا بخشی از صحبتهای فریدون کورنگی، بنیانگذار مجتمع پارس سامانههای دانشپویا (مپس) بهعنوان نخستین مرکز رشد و شتابدهنده پشتیبان فناوریهای بالا در بخشخصوصی در ایران در چهاردهمین رویداد استارتاپگرایند تهران است که در سالن همایش شهید قندی سازمان فناوری اطلاعات بیان شد.
فریدون کورنگی با بیش از 35 سال سابقه فعالیت کاری در رشتههای مختلف (ساخت و توسعه املاک، امور مالی و تکنولوژیهای برتر) با تجربه بالا در مدیریت سیکل ایده تا محصول در بخش تولید فناوری تبحر دارد. دید ارزشآفرینانه به فعالیتهای اقتصادی تمرکز او را به رشد و توسعه و «نتیجهمحوری» نشان میدهد. در ادامه گوشهای از تجربیات وی را با هم مرور میکنیم.
اهمیت تفکر استراتژیک
برای اینکه بخواهید کسبوکارتان رشد کند باید سعی کنید که فضای مناسب به وجود آورید. ما این کار را با ارائه مدلی برای کسبوکارمان شروع کردیم تا ارزیابی کنیم که آیا میتوان با آن مسائل را ثابت کرد. اگر شرایطی به وجود آوریم که در آن یک ارزشآفرین بتواند حرکت کرده، او را پرورش داده تا دید جهانی پیدا کند و مسئله و راهحل آن را در سطح کلان نگاه کند میتوان امیدوار به رشد او بود.
باید تفکر سیستماتیک را در سازمان پیاده کرد و به کارکنان اجازه داد بهعنوان ابزاری به آن نگاه کنند که توسط آن ذهنشان را از بارهای منفی خالی کنند.بدین ترتیب ابتدا باید خروجی سازمان تعیین شود، تا براساس آن ورودی تنظیم شود و فرآیند در مرحله استارتاپ به اهمیت خروجی تعیین شده نیست. بازبینی و تفکر سیستماتیک در ایران وجود ندارد.
تفکر استراتژیک اجازه میدهد که شما راجع به مسائل قضاوت نکنید. تصمیمگیریتان برمبنای خروجی موردنظر تنظیم شود، نه احساسات. مسلما در خروجی باید معیارهایتان باشد، اما نباید خود را در چرخهای ببرید که قضاوت محور است. خودتان را در فرآیند نتیجهمحور ببرید نه قضاوتمحور. وقتی تفکر سیستماتیک داشته باشیم، در مورد مسائل مقطعی فکر نمیکنیم.
اجرا یک طیف است
وقتی ارزشآفرینان برای همکاری با ما مراجعه میکنند، بیان نمیکنند که مسئله ما سرمایه است. چراکه مسئله هیچ استارتاپی سرمایه نیست. مسئله مهم در استارتاپ این است که نباید اجرا را بهصورت مقطعی نگریست، اجرا یک طیف است و قابلیتهای شما در این طیف باید عوض شود، ساختار فکری و سازمانی شما باید با توجه به رقبا و نوع بازار با خروجی تطبیق پیدا کند. این تفکر اجازه میدهد که شما بهراحتی این تفاوتها را ببینید. ما در شرکتهایمان بیشتر دچار بوروکراسی فرآیند میشویم، فکر میکنیم چون فرآیند داریم پس سیستم هم داریم، درصورتیکه فرآیندها سیستم نیستند.
کسب سود از ارزشآفرینی
شما در هنگام ایجاد کسب وکاری نوپا به دنبال ایجاد ارزش هستید، پس به اعتقاد من استفاده از واژه کارآفرین درست نیست و باید از آن به ارزشآفرین تعبیر کرد. درواقع در اینجا شما از ارزشی که به وجود میآورید درصدد کسب سود هستید. بعضی گمان میکنند که ما در ایران ادای کار کردن را در میآوریم و درست کار نمیکنیم. اما باید پرسید که چه چیزی در ایران کم است؟
ما قابلیتها را در کشورمان داریم اما برای کسب تجربه از قدمت فرهنگمان استفاده نمیکنیم. باید از این فرهنگ نکاتی را بهدست آوریم که توسط آن جهش و رشد یابیم. ایرانیها بسیار در کسبوکار سختکوش هستند و باهوشتر از آن هستند که کار عبث انجام دهند.
تبدیل منابع انسانی به سرمایه انسانی
درخصوص کپی بودن استارتاپهایی که در ایران انجام میشود نیز باید گفت مسلما کپی کردن در مرحله اول طبیعی است و شرطش این است که کپی کنیم تا یاد بگیریم و از تجربیات آن نوآوری ایجاد کرده و شاهکارهای خودمان را به وجود آوریم، چراکه آگاهی باعث عمل میشود. سرمایه انسانی ما نقطه رقابتی ماست. ما باید با تبدیل منابع انسانی به سرمایه انسانی که نقطه قوت ماست از فرصتهای موجود در فضای کسب وکار استفاده کنیم.