تک نرخی کردن ارز یک ضرورت تمامعیار برای شفاف شدن اقتصاد ایران و یک نیاز روز و فوری فعالان اقتصادی است و چیزی نیست که جامعه اقتصادی آن را یک امر دلخواه بداند. رئیس کل بانک مرکزی و مدیران این بانک از شروع مذاکرات ایران و گروه کشورهای 1+5 تا امروز شاید بیش از 10بار درباره اینکه ارز پس از برجام تکنرخی خواهد شد وعدههای دور و نزدیک داده و بیش از همه رئیس کل وعده چند ماه بعد از برجام را داده است. این رئیس کل اما روز دوشنبه بار دیگر تکنرخی شدن ارز را منوط به اجرای دو شرط کرد که البته محقق شدن هیچکدام از این دو شرط در اختیار وی و ایران نیست.
او اجرای سیاست تکنرخی شدن ارز را منوط به «اجرای موثر برجام» کرده است که کاملا مبهم و ناروشن است. اجرای موثر برجام از نظر رئیس کل بانک مرکزی چه معنایی دارد؟ آیا معنایی که او در ذهن دارد همان معنایی است که در ذهن دولت و رئیس دولت است یا اینکه متر سیف برای «موثر بودن برجام» چیزی است که او در ذهن دارد. رئیس کل بانک مرکزی شرط دوم را «بهبود مناسبات بانکهای ایرانی و خارجی» ذکر کرده است که این متغیر و این شرط و گزاره نیز تفسیر بردار است و میتواند در ذهن رئیس کل بانک مرکزی چیزی باشد و در ذهن دولت و فعالان اقتصادی چیز دیگری.
فعالان اقتصادی در ایران که وعدههای چند باره رئیس کل و یارانش درباره تکنرخی کردن ارز چند ماه پس از امضای مصالحه بزرگ را بارها شنیدهاند چگونه میتوانند این وعده غیرشفاف و ناروشن او را باور کنند و به آن امید ببندند. آیا بهتر نیست رئیس کل محترم بانک مرکزی به جای دادن وعدههای چند باره به فعالان اقتصادی تاریخی را معین کند تا ناگهان بازار وارد شوک نشود.
اعتماد به سخنان رئیس کل بانک مرکزی یا بیاعتمادی به آن در دنیای امروز و نزد فعالان اقتصادی تفاوتهای معنادار قابل اعتنایی دارد و میتواند به تیرهتر یا روشنتر شدن فضای کسبوکار منجر شود که در هر حالت رخدادهایی متناسب با آن اتفاق میافتد و سرنوشت کسبوکارها ممکن است کاملا دگرگون شود. رئیس کل بانک مرکزی میتواند به جای اینکه چند بار و در چند محل و به مناسبتهای گوناگون درباره یک موضوع زمانهای نامشخصی ارائه کند، سکوت کرده و چیزی نگوید که این ضررش کمتر خواهد بود.
عضو شورای سردبیری