همواره محور اصلی مقالات، بر روی ابرقهرمان های هر داستانی است. به همین خاطر نیز شاهد مقالات متعدد در رابطه با نکات مدیریتی که از دل آنها استخراج شده است، هستیم. این امر در حالی است که بررسی علت شکست شخصیت های منفی، خود حاوی نکات مدیریتی فوقالعاده ای خواهد بود.
در همین راستا و در ادامه به بررسی اشتباهات مدیریتی هشت تن از مطرح ترین شخصیت های منفی سینما، خواهیم پرداخت.
1-ولدمورت
شخصیت منفی اصلی سری فیلم های هری پاتر، فردی به نام ولدمورت است که از قدرت بسیار بالایی برخوردار است. اگرچه برای بسیاری از افراد سخت است که بتوان نکته مدیریتی را از این شخصیت پیدا کرد، با این حال واقعیت این است که وی رهبری یک گروه قدرتمند به نام مرگخواران را برعهده داشته که بسیار قدرتمند بوده اند. درواقع میزان قدرت وی در سری های اولیه مجموعه هری پاتر، به حدی بوده است که نمی توان عملا نابودی آن را متصور شد، با این حال وی در راستای جلب وفاداری افراد تیم خود، از عامل ایجاد ترس استفاده کرده و همین امر در قسمت های پایانی به یک معضل برای وی تبدیل می شود. درواقع در مدیریت صحیح، شما باید به قلب افراد تیم خود نفوذ کرده و با مهربانی و پشتیبانی از آنها، افراد را با رضایت قلبی به سمت وفاداری مدنظر خود سوق دهید، با این حال ایجاد ترس در دل افراد، باعث خواهد شد تا پیروی آنها کاملا به اجبار بوده و در صورت بروز یک مشکل، عملا دلیلی برای حمایت از شما نداشته باشند. در نهایت عدم اعتماد به هیچ یک از افراد تیم نیز از دیگر اشتباهاتی بوده که به مرور زمان منجر به بروز نارضایتی های گسترده شده است. به همین خاطر مدیریت صحیح تنها زمانی رخ خواهد داد که شما به افراد تیم خود اعتماد لازم را داشته و زمینه رشد آنها را فراهم آورید. به همین خاطر نیز لازم است تا افزایش وفاداری را تنها در اقداماتی نظیر درک کافی تمامی افراد تیم، توجه و حمایت جست و جو کنید.
مطلب مرتبط: 3 اشتباه رایج مدیریتی
2-لوکی
لوکی شخصیت منفی سری فیلم های ثور محسوب می شود، با این حال نکته جالبی در رابطه با وی وجود دارد و آن رابطه برادری وی با قهرمان داستان است. وی اگرچه شخصیتی قدرتمند، زیرک و حتی باهوش تر از برادر خود محسوب می شود، با این حال به علت خودرای بودن، همواره با تصورات غلطی مواجه است که وی را به مرز شکست می رساند. درواقع علت اصلی شرارتها و اقدامات برعلیه برادر خود، ریشه در همین امر دارد. این امر در حالی است که شخصیت ثور، همواره از نظرات و تجربیات سایرین استفاده کرده و همین امر باعث می شود تا در مسیر درست گام بردارد. به همین خاطر نیز لازم است تا در راستای بهبود عملکرد خود، قبل از هر اقدامی نظرات سایرین را نیز مورد توجه قرار داده و از شک کردن به باورهای خود، واهمه ای نداشته باشید. درواقع شخصیت لوکی به خوبی بیانگر این واقعیت است که حتی هوش بالا نیز شما را از مشورت با سایرین بینیاز نخواهد کرد.
3-امپراتور پالپاتین
در سری فیلم های جنگ ستارگان، اگرچه شخصیت دارت ویدر به عنوان ضد قهرمان اصلی معرفی می شود، با این حال امپراتور پالپاتین را باید به عنوان مغز متفکر شرارت معرفی کرد. وی همواره با تصمیمات خود، اوضاع را به نفع تیم تغییر داده و به عنوان بزرگترین فریبکار معرفی می شود. درواقع او خود را به عنوان فردی دیگر جا زده و همین امر نیز باعث می شود تا بتواند اقدامات خرابکارانه بسیاری را انجام دهد، با این حال همین فریبکاری های متعدد وی در نهایت زمینه نابودی او را رقم می زند. این نکته به خوبی نشان می دهد که مدیران نباید به دنبال فریب اطرافیان خود باشند. این امر اگرچه در کوتاه مدت ممکن است نتایج درخور توجهی را به همراه داشته باشد، با این حال فرصت موفقیت طولانی مدت را از شما سلب خواهد کرد.
4-کینگ پین
وی از جمله شخصیت های منفی دنیای مارول محسوب می شود که ریاست گروه خرابکاران را برعهده دارد. آزارهایی که وی در کودکی متحمل شده است، زمینهساز روی آوردن وی به بدنسازی و ایجاد گروه تبهکاری شده است. درواقع وی تنها در این جهان خود را فردی قدرتمند حس می کند، با این حال انگیزه های شخصی او همواره از اهمیت بالاتری برخوردار بوده و همین امر نیز باعث می شود تا تیم برای او صرفا متشکل از افرادی باشد که از دستورات وی پیروی می کنند. عدم همکاری با سایر گروه ها، از دیگر مواردی است که باعث درگیری مداوم او و عدم پیشرفت لازم می شود. نکته مهمی که از این شخصیت می توان یاد گرفت این است که برای این امر که مدیر موفقی باشید، لازم است تا اهداف جمعی را مورد توجه قرار داده و از اهمیت همکاری با سایر گروه ها، غافل نشوید. درواقع نمی توان انتظار داشت که تمامی منفعت های یک عرصه از کسب و کار، منحصرا برای شما باشد.
5-کلکتور
وی از جمله شخصیت های منفی ای محسب می شود که اگرچه هدف قابل توجیهی دارد، با این حال شیوه اقدام او باعث میشود تا به عنوان یک شخصیت منفی در دنیای مارول معرفی شود. این شخصیت از قدرت آیندهنگری برخوردار بوده و سیاست وی برای جلوگیری از نابودی جهان، گردآوردن افرادی است که به مانند خود او از قدرت نامیرایی برخوردار هستند تا تمامی اشیای مهم تاریخی را جمعآوری کرده و جهانی جدید را شکل دهند. با این حال وی برای رسیدن به اهداف خود، از صبر کافی برخوردار نبوده و همین امر نیز باعث می شود تا در رسیدن به اهداف خود، ناموفق ظاهر شود. به همین خاطر نیز از دیگر صفات مهم هر مدیری را باید صبر و آگاهی از زمان درست هر اقدام، تلقی کرد.
6-ددپول
تصور شخصیت طنز و جذابی به مانند ددپول به عنوان یک ضد قهرمان، کاملا سخت است. علت این امر نیز به خاطر تصوری است که از این شخصیت در دو سری از فیلم های آن به وجود آمده است، با این حال در تاریخچه آن اقدامات خرابکارانه و شرکت در گروه های تبهکاری به چشم می خورد. بزرگترین اشتباه وی را باید در بیش از حد احساسی بودن آن دانست. درواقع او فردی است که هیچ گاه اوضاع را مورد بررسی قرار نداده و از تفکری کاملا متفاوت و عجیب برخوردار است. همین امر نیز باعث می شود تا وی به عنوان یک رهبر بد که تیم خود را به نابودی می کشاند، معرفی شود. درواقع ددپول به خوبی اهمیت توجه به قوه عقل در تصمیمگیری ها و جدی بودن را به اثبات می-رساند.
7-سائورون
وی فرمانده گروه مهاجم در سری فیلم های ارباب حلقه ها است. وی اگرچه فردی قدرتمند محسوب می-شود، با این حال ابدا به شرایط تیم خود توجه نداشته و همین امر باعث می شود تا افراد تیم او کارایی لازم را نداشته باشند. این شخصیت به خوبی این نکته را به اثبات می رساند که اگر برنامه ای برای انتخاب درست افراد تیم و افزایش قدرت آنها نداشته باشید، محکوم به شکست خواهید بود.
مطلب مرتبط: اشتباهات مدیریتی و راه حل هایی برای آنها
8-جوکر
جوکر اگرچه شخصیت منفی اصلی سری فیلم های بتمن محسوب می شود، با این حال وی آرمان درستی را برای تیم خود نمی تواند به تصویر بکشد. همین امر نیز باعث می شود تا بسیاری از فرصت های خود را از دست بدهد. برای مثال وی بارها موقعیت مناسب برای کشتن بتمن را داشته ولی تنها آسیب رساندن به وی را کافی تلقی می کند. همین امر نیز باعث می شود تا نقطه ضعفی بزرگ در رابطه با او وجود داشته باشد. همچنین همسو نبودن وی با سایر گروه های تبهکاری باعث می شود تا در این عرصه از پایگاه مطمئنی به وجود نیاید. درواقع جوکر به خوبی نشان می دهد که یک مدیر باید در ابتدا چشم انداز درست و اهدافی را تنظیم کند که نقطه پایانی برای آنها وجود داشته باشد. در نهایت نباید فرصت های موجود را به علت تصورهای عجیب، از دست داد.