مدیریت کسب و کار کار بسیار دشواری محسوب می شود. امروزه با توجه به پیشرفت شگرف در زمینه مدیریت همچنان مسئولیت اصلی مدیران در هاله ای از ابهام قرار دارد. من به عنوان کارشناس کسب و کار در جستوجو برای یافتن ویژگی های مدیران موفق با بسیاری از شرکت ها و مدیران شکست خورده مواجه شده ام. تجربه تعامل نزدیک با برندهای موفق از یکسو و برندهای شکست خورده از سوی دیگر تعریف جالبی از وظیفه اصلی مدیران را برای من به ارمغان آورد. بر این اساس وظیفه اصلی هر مدیری فراهمسازی نیازهای کارمندان برای فعالیت بهتر و پیشرفت است. از این طریق امکان دستیابی کارمندان به مهارت بیشتر و ارائه عملکرد بهتر فراهم خواهد شد.
گاهی اوقات برخی از شرکت ها نسبت به نقش مهم مدیران در فعالیت مناسب کارمندان دچار تردید می شوند. بر این اساس آنها کنار هم قرار دادن مجموعه ای از کارمندان بااستعداد در کنار هم را برای دستیابی به موفقیت کافی می دانند. نکته مهم در این میان نقش انکارناپذیر یک مدیر در ساماندهی شرکت است. همانطور که می دانیم، بخش مدیریتی فقط شامل مدیرعامل نیست. شرکت های بزرگ شمار زیادی مدیر میانی نیز دارند. به این ترتیب انتخاب مدیر مناسب برای شرکت یکی از سخت ترین کارهای ممکن در زمینه کسب و کار محسوب می شود.
بدون شک اشاره به ویژگی های مناسب مدیران کار جالبی خواهد بود، با این حال به نظر من این امر کمک چندانی به مدیران در راستای بهبود توانمندی های شان نخواهد کرد. در عوض با بررسی بدترین عادت های مدیران امکان اجتناب از آنها وجود خواهد داشت. بنابراین در این مقاله هدف اصلی من بررسی برخی از بدترین عادت ها و ویژگی های مدیران مختلف خواهد بود. نکته مهم در مورد عادت های بد مدیران تاثیرگذاری منفی آن بر روی تمام کارمندان شرکت است، با این حساب پرهیز از عادت های ذیل امری ضروری برای هر مدیری خواهد بود.
مطلب مرتبط: 5 عادت همیشگی مدیران بد
1. مدیر بوروکراتیک
آیا شما نیز به عنوان مدیر به قواعد اداری و پیروی از آنها تمایل بالایی دارید؟ اجازه دهید به فرآیند خرید تعدادی خودکار موردنیاز شرکت براساس قواعد اداری نگاهی بیندازیم. در سلسله مراتب مدیریتی شرکت ها به منظور انجام خرید باید تاییدیه های مختلفی از بخش های گوناگون کسب شود. به این ترتیب در عمل خرید تعدادی خودکار برای رفع نیاز کارمندان می تواند به امری بیش از حد وقتگیر بدل شود. وقتی شرکت ما برای پیگیری چنین کار بسیار ساده و پیش پا افتاده ای نیازمند این همه فرآیند بورکراتیک پیچیده باشد، ناتوانی در زمینه ایدهپردازی خلاقانه و دستیابی به اهداف موردنظر امری طبیعی خواهد بود. ایجاد شکاف میان اهداف و شعارهای شرکت با روند جاری موجب بیاعتمادی کارمندان به شرکت ما خواهد شد. در نتیجه آنها انگیزه خود برای فعالیت خلاقانه و تعامل فراتر از حدود اداری با شرکت را از دست خواهند داد. به عنوان یک مدیر هدف اصلی ما باید تلاش برای رفع موانع اداری باشد. در غیر این صورت شرکت یا بخش تحت مدیریت ما از دستیابی به اهداف تعیین شده باز خواهد ماند.
2. فاجعه ای به نام مدیران اطلاعاتمحور
برخی از مدیران به طور وسواسگونه ای به اطلاعات وابسته اند. چنین مدیرانی هرگز تمایلی به اقدام های در لحظه و پذیرش ریسک ندارند. به علاوه در اغلب اوقات آنها در تلاش برای اعمال محدودیت و کنترل مدام کارمندان شان هستند. بدون تردید چنین فضایی برای فعالیت کارمندان بسیار دشوار خواهد بود. به همین دلیل کابوس اصلی کارمندان در هر شرکتی تعامل با چنین مدیرانی خواهد بود. وقتی مدیر ما کنترل زیادی بر روی کارهای مان داشته باشد، آزادی عمل ما سلب خواهد شد. به این ترتیب دیگر فرصتی برای خلاقیت و ایدهپردازی باقی نمی ماند.
نقطه مقابل مدیرانی که در سطر قبل توصیف شدند، مدیرانی با تمایل به استفاده مناسب از اطلاعات است. چنین مدیرانی با اعتماد به اعضای تیم شان امکان تحلیل اطلاعات به صورت دسته جمعی را فراهم می کنند. همچنین با تعریف محدوده مشخص عمل کارمندان به هر کدام آزادی عمل موردنیاز را می دهد. به این ترتیب امکان فعالیت و پیشرفت شرکت فراهم خواهد شد.
3. پدیده ای به نام مدیران بیادب
همانطور که رابرت ساتون، استاد دانشگاه استنفورد و نویسنده کتاب های پرفروش در زمینه مدیریت، بیان می کند، تعامل با مدیران بیادب انگیزه هر کارمندی را خواهد کشت: «وقتی مدیر یک بخش با کارمندانش مانند افراد بیارزش رفتار می کند، سطح کلی بهرهوری کارمندان به یک سوم تقلیل می یابد. به علاوه اغلب کارمندان در چنین شرایطی به دنبال یافتن شغلی تازه خواهند بود.»
براساس آزمایش پژوهشگران دانشگاه استکهلم بر روی بیش از 3100 مرد در طول 10 سال کاری به نتایج جالبی دست یافته اند. بر این اساس کار برای مدیران بیادب خطر ابتلا به حملات قلبی و انواع ناراحتی های اعصاب را به شدت افزایش می دهد، با این حساب کمتر کارمندی تمایل به ادامه همکاری با چنین مدیرانی خواهد داشت.
4. مدیران بیتوجه به زندگی شخصی کارمندان
اگرچه در طول سال های اخیر شیوه مدیریت انعطافپذیر شرکت ها افزایش چشمگیری داشته است، با این حال هنوز هم بسیاری از شرکت ها به شیوه سنتی ساعت محور برای ارزیابی وضعیت کاری کارمندان پایبند هستند. به طور معمول کار دشوار بیانگر بیش از 50 ساعت کار در هفته، الزام به تعامل با محیط کار در صورت نیاز هر زمانی از شبانه روز و فقدان تعطیلات آخر هفته است. بدون تردید چین وضعیت کاری برای سلامت افراد خطرات زیادی در پی دارد. در برخی از کشورها به دلیل کمبود فرصت شغلی افراد تمام شرایط دشوار کاری را قبول می کنند. در چنین شرایطی انتظار فعالیت خلاقانه از کارمندان بسیار دور از انتظار خواهد بود. یکی از وظایف اصلی مدیران توجه به زندگی شخصی کارمندان است. هیچ نیروی کاری بدون داشتن زندگی شخصی مناسب و زمان کافی برای رسیدگی به آن توانایی ارائه عملکرد مطلوب در محیط کار را نخواهد داشت. به هر حال هدف الی ما از کار دستیابی به فرصت زندگی بهتر است. در صورت فقدان زمان کافی برای رسیدگی به زندگی شخصی ما انگیزه و امیدمان را از دست خواهیم داد.
مطلب مرتبط: اشتباهات مدیریتی و راه حل هایی برای آنها
5. مدیران کنترلگر
گاهی اوقات مدیران بدل به افراد کنترلگر افراطی می شوند. در چنین وضعیتی مدیران تمایل به کنترل تمام جنبه های کاری نیروی کارشان را دارند. به طور معمول در چنین شرایطی هر تصمیمی با دخالت مستقیم مدیر موردنظر اتخاذ می شود. نتیجه نیز بروز برخی مشکلات به دلیل دخالت های بیجای فرد مدیر است. مشکل اصلی در اینجا فهم نادرست مدیران از وظایف شان است. به عنوان یک مدیر وظیفه ما کنترل و دخالت در همه امور نیست. مدیریت بیشتر یک نقش نظارتی و راهنمایی دارد. به این ترتیب در عین آزادی عمل کارمندان در مواقع موردنیاز ما توصیه های خود را به آنها بیان خواهیم کرد. این نوع برداشت از مدیریت موجب پویایی بیشتر محیط کار خواهد شد.