ادامه فعالیت در دنیای کسب و کار بدون ایجاد تغییر در سازمان شرکت امکان پذیر نیست. برخی از کسب و کارها در طول ماه های اخیر با شیوع ویروس کرونا اقدام به ایجاد تغییرات اساسی در نحوه فعالیت شان کرده اند. نکته مهم در این میان شروع فرآیند تغییرات اساسی در حوزه کسب و کار حتی پیش از مسئله کروناست. برندهای بزرگ همیشه برنامه منسجمی برای تغییر روندهای جاری شان در زمینه مدیریت کسب و کار دارند. همین نکته مزیت اصلی آنها در مقایسه با دیگر برندها محسوب می شود. امروزه توانایی کسب و کارها برای ایجاد تغییر در سازمان شان نقش تعیین کننده ای در توسعه شان دارد. مسئله اصلی مقاله کنونی نیز همین نکته است.
شاید در نگاه نخست ایجاد تغییرات در سازمان ها و شرکت ها کار ساده ای باشد، با این حال ما باید برنامه مشخصی برای جایگزینی یک روند مدیریتی با شیوه ای تازه داشته باشیم. در غیر این صورت تغییر موردنظر در نهایت مخرب خواهد شد. بسیاری از برندها در طول زمان های متمادی در زمینه ایجاد تغییرات عملکرد منفی داشته اند. اگرچه هیچ معیاری برای ارزیابی توانایی شرکت ها برای تغییر وجود ندارد، اما برخی نشانه های مشخص برای تحلیل نسبی این امر وجود دارد. بر این اساس هر شرکت یا سازمانی براساس ویژگی های خاصی که دارد، سطح توانایی متفاوتی برای ایجاد تغییر خواهد داشت. ما در ادامه به بررسی معیارهای نسبی برای ارزیابی توانایی سازمان ها و شرکت ها برای ایجاد تغییر در کسب و کارشان خواهیم پرداخت.
محور اول: هدف، مسیر و ارتباطات شرکت
برنامه ریزی دقیق برای فعالیت در عرصه کسب و کار امری اجتناب ناپذیر است. بسیاری از برندها به دلیل فقدان برنامه ریزی مناسب توانایی تاثیرگذاری بر روی مخاطب هدف را پیدا نمی کنند. ما در این بخش 3 عامل حیاتی برای ارزیابی توانایی سازمان ها در ایجاد تغییرات کارآفرینانه را شناسایی کرده ایم:
• هدف: هدف اصلی یک شرکت در طول زمان ثابت نخواهد بود. نکته مهم در این میان انگیزه سازمان ها برای تغییر هدف شان در طول زمان است. اگر شرکت شما در طول سال های اخیر هدف واحدی داشته است، شاید زمان تغییر آن فرا رسیده باشد. بی شک ناتوانی برای تغییر اهداف تازه به معنای توانایی پایین برندها برای تغییر خواهد بود.
• مسیر کسب و کار: هر شرکتی برای موفقیت در عرصه کسب و کار یک مسیر شخص دارد. در اینجا نیز مسیر موردنظر برندها باید به موازات تغییرات کلی در عرصه کسب و کار تغییر یابد. در غیر این صورت آنها به سرعت از جلب نظر مشتریان باز خواهند ماند. وقتی یک برند در طول دهه های متمادی نسبت به تغییر مسیر کسب و کارش اقدام نکند، پیام روشنی در زمینه ناتوانی برای ایجاد تغییرات مخابره کرده است.
مطلب مرتبط: چگونه تغییر را در سازمان خود مدیریت کنیم؟
• ارتباطات شرکت: میزان ارتباطت شرکت با کارمندان و دیگر شرکا اهمیت بالایی دارد. توانایی تغییر در وضعیت سازمان و شرکت نیازمند ارتباط قدرتمند با دیگران است. هرچه ارتباط های یک شرکت با دیگر کسب و کارها بیشتر باشد، توانایی بهتری برای ایجاد تغییرات خواهد داشت.
محور دوم: سازماندهی برای تغییر: توسعه، عمل و انعطاف پذیری
محور دوم برای ارزیابی توانایی یک سازمان برای تغییر مربوط به چشم انداز و تعریف آن از توسعه، عمل در راستای آن و انعطاف پذیری برای اخذ شیوه های نوین است.
• توسعه: برنامه توسعه برای شرکت ها امر عجیبی محسوب نمی شود، اما بسیاری از مدیران ارشد نسبت به طراحی آن توجه لازم را ندارند. این امر موجب کاهش توانایی سازمان ها برای ایجاد تغییرات کارآفرینان می شود بنابراین نخستین گام در محور دوم تغییر سازمانی مربوط به طراحی برنامه مشخص خواهد بود.
• عمل برای تغییر: بسیاری از سازمان ها فقط برنامه مشخص برای تغییر دارند. با این حال چنین برنامه ای هرگز به مرحله عمل نمی رسد. سابقه عمل به برنامه تغییر سازمانی اهمیت بالایی در ارزیابی توانایی برای تغییر دارد. این امر به معنای دسترسی سازمان به تجربه قبلی تغییر خواهد بود.
• انعطاف پذیری: اخذ رویکردهای تازه و تغییر در شیوه فعالیت برند نیازمند انعطاف پذیری نیز هست. بسیاری از برندها انعطاف لازم برای انطباق با برنامه ها و رویکردهای تازه را ندارند بنابراین مشاهده ناتوانی چنین برندهایی برای تغییر امری طبیعی خواهد بود.