باور عمومی بر این است اکثر کارآفرینان موفق جوان هستند. بیل گیتس، استیو جابز و مارک زاکربرگ تنها بیست و چند سال داشتند که دست به راه اندازی شرکت هایی زدند که بعدها دنیا را تکان دادند. آیا این چند چهره مشهور الگوی قابل تعمیمی را منعکس می کنند؟ سرمایهگذاریهای خطرپذیر و حساب های کاربری رسانه ای ظاهراً همین را نشان می دهند.
با بررسی بنیان گذارانی که طی دهه گذشته موفق به دریافت جایزه تِک کرانچ (TechCrunch) شده بودند، دریافتیم میانگین سنی آنها در زمان شروع به کارشان 31 سال بوده است. در میان افرادی که از سوی مجله Inc به عنوان بنیان گذاران پرترقی ترین استارتاپ ها برگزیده شده اند نیز میانگین سنی فقط 29 سال است. همگام با این یافته ها، پاول گراهام، یکی از مؤسسان شرکت «وای کامبینیتِر» (Y Combinator)، نیز به کنایه می گوید: «32 سالگی آخرین مهلت سرمایه گذارها برای آغاز کار است. . . بعد از 32سالگی به تدریج کمی شکاک و دیرباور می شوند.» اما آیا چنین دیدگاهی صحیح است؟
خط بطلانی بر افسانه کارآفرین جوان
گروه ما سن تمامی بنیان گذاران کسب و کار در ایالات متحده در سال های اخیر را با کمک مجموعه داده های محرمانه اداری از اداره سرشماری ایالات متحده مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. ما دریافتیم که میانگین سن کارآفرینان در زمان تأسیس شرکت های شان 42 سال بوده است، اما بخش اعظم این کسب وکارهای جدید احتمالاً کسب وکار های کوچکی بوده و هیچ قصدی برای بزرگ تر شدن نداشته اند (مانند خشکشویی ها و رستوران ها). برای تمرکز بر کسب وکارهایی که به روح استارتاپ های نمونه ای حوزه فناوری پیشرفته نزدیک باشند، از شاخص های گوناگونی استفاده کردیم؛ شاخص هایی مثل برخورداری یا عدم برخورداری موسسه از پروانه ثبت اختراع، دریافت یا عدم دریافت سرمایه گذاری خطرپذیر یا فعالیت در صنعتی که تعداد زیادی کارمند با مهارت های چهارگانه (STEM) را استخدام می کند.
همچنین به موقعیت مکانی مؤسسه ها نیز توجه کردیم، به ویژه اینکه آیا در قطب های کارآفرینی مانند «سیلیکون ولی» واقع شده اند یا خیر. به طور کلی، این تحلیل های جزئی تر تغییری در نتیجه اصلی ایجاد نکردند: میانگین سنی مؤسسان فناوری های پیشرفته اولین سال های پس از 40سالگی است.
بااین همه، این میانگین های سنی حجم عظیمی از تفاوت های موجود در میان صنایع را از نظر دور نگاه می دارند. در استارتاپ های نرم افزاری، میانگین سنی 40 سال است، اما بنیان گذاران جوان تر هم کم نیستند. با این حال، در صنایع دیگری مانند نفت و گاز یا بیوتکنولوژی، حضور جوانان چندان شایع نیست و میانگین سنی نزدیک به 47 سال است. بنابراین جایگاه برتر بنیان گذاران جوان در تصور عامه بیشتر حاکی از آن است که مردم به جای پیگیری برابر و مداوم صنایع سنگین یا بخش های کسب وکار به کسب وکار (B2B)، با تعداد کمی از صنایع فناوری اطلاعات، مانند رسانه های اجتماعی، که با مصرف کنندگان خود ارتباط مستقیم دارند، در مواجهه ای نابرابر قرار گرفته اند.
اما در مورد استارتاپ های تراز اول چطور؟ آیا ممکن است شرکت هایی که توسط کارآفرینان جوان راه اندازی شده اند به موفقیت ویژه ای دست یابند؟ با بررسی 1/0 درصد برتر استارتاپ ها از نظر میزان ترقی در پنج سال اول فعالیت ، دریافتیم که بنیان گذاران شرکت های خود را به طور میانگین در 45 سالگی راه اندازی کرده اند. شناسایی مؤسساتی که دارای بالاترین عملکرد هستند بر مبنای رشد استخدام در آنها صورت گرفت. در عوض برای یافتن سن افراد از مؤسساتی استفاده شد که از سریع ترین رشد فروش برخوردار بودند و مشخص شد که سن بنیان گذار در استارتاپ هایی که توانسته اند از طریق اکتساب یا عرضه اولیه عمومی سهام (IPO) با موفقیت از کسب وکار خود خارج شوند نیز به طور مشابه بالا بوده است. به عبارت دیگر، با نگاهی به اکثر مؤسسات موفق، بیشتر شاهد بالا رفتن میانگین سنی هستیم تا پایین آمدن آن. به طور کلی، شواهد تجربی نشان می دهند که کارآفرینان موفق بیشتر در سنین میانسالی هستند تا جوانی.
سیطره کارآفرینان میانسال در راه اندازی شرکت هایی با رشد سریع تا حدودی نمایانگر تمایل میانسالان به خطر کردن و شروع یک ماجراجویی است. در واقع میانسالان با این کار بخت خود را بار دیگر می آزمایند. بااین حال، وقتی به نرخ های موفقیت از لحاظ راه اندازی واقعی یک شرکت نگاهی بیندازید، بیش از پیش متوجه شواهدی علیه موفقیت کارآفرینی در سنین جوانی می شوید. در میان افرادی که دست به تأسیس مؤسسه ای زده اند، کارآفرینان مسن تر نرخ موفقیت بسیار بالاتری دارند. شواهد ما حاکی از آن است که عملکرد کارآفرینی با بالارفتن سن به طرز چشمگیری ارتقا می یابد و در سال های آخر دهه 50زندگی به اوج می رسد. اگر با دو کارآفرین روبه رو شوید و چیزی جز سن شان از آنها ندانید، می توانید بر روی موفقیت کارآفرین مسن تر شرط ببندید.
دلیل این امر چه می تواند باشد؟ با اینکه عوامل بسیار دیگری هستند که می توانند علت مزیت سن بالا در کارآفرینی را توضیح دهند، ما به این نتیجه رسیده ایم که تجربه کاری نقشی اساسی در این امر ایفا می کند. در مقایسه با بنیان گذارانی که هیچ تجربه مرتبطی نداشتند، افرادی که در صنعتی مشابه با استارتاپ خود حداقل سه سال سابقه کار داشتند، از 85 درصد شانس بیشتر برای موفقیت در استارتاپ خود برخوردار بوده اند.
پس استیو جابز چطور؟
اگرچه ما مؤسساتی با موفقیت استثنایی- یعنی 1/0درصد برترِ شرکت ها از لحاظ میزان ترقی و نیز نتیجه نامعمول اکتساب یا عرضه اولیه عمومی موفق سهام - را مورد بررسی قرار داده ایم، ممکن است این پرسش مطرح شود که آیا مؤسسات مستثنایی هستند که در همان سنین جوانی راه اندازی شده باشند.
بااین حال جالب است که وقتی چهره های استثنایی مهمی مانند بیل گیتس، استیو جابز، جف بزوس یا سرگئی برین و لری پِیج را مطالعه می کنیم، درمی یابیم که نرخ رشد کسب وکار این افراد از نظر ارزش بازاری سهام در میانسالی آنها به اوج خود رسیده است. استیو جابز و شرکت اپل زمانی سودآورترین نوآوری شرکت را عرضه کردند که جابز 52 ساله بود. جف بزوس و آمازون بسیار فراتر از فروش آنلاین کتاب رفته اند و نرخ رشد ارزش بازار آمازون در 45 سالگی بزوس به بیشترین حدِ خود رسید. این بنیان گذاران ممتاز احتمالاً در جوانی به چنین قله هایی دست نمی یافتند.
کارآفرینان مستعد ممکن است از تیزهوشی خارق العاده ای بهره مند باشند که به آنها اجازه دهد حتی در جوانی هم موفقیت هایی کسب کنند، اما موفقیت های بزرگ تر در سنین بالاتر به سراغ شان می آید. به این ترتیب، هیچ تضاد بنیادینی بین وجود کارآفرینان موفق جوان و تمایل کلی بنیان گذاران برای دستیابی به اوج قابلیت های کارآفرینی خود در سال های بعدی عمرشان وجود ندارد.
چرا سرمایه گذاران خطرپذیر سرمایه گذاری روی بنیان گذاران جوان را ترجیح می دهند؟
برمبنای شواهدی که ذکر شد، چرا برخی سرمایه گذاران خطرپذیر بر سرمایه گذاری روی بنیان گذاران جوان اصرار دارند؟ با داده های موجود فعلی نمی توان پاسخی قطعی به این پرسش داد، اما به باور ما ممکن است دو سازوکار در این تمایل سرمایه گذاران تأثیرگذار باشند. نخست اینکه بسیاری از سرمایه گذاران خطرپذیر ممکن است تحت تأثیر این باور نادرست خود که جوانی اکسیر کارآفرینی موفق است دست به اقدامی بزنند، که باید گفت سخت در اشتباهند.
اگرچه بسیار وسوسه کننده است که گرایش سنی را توجیهی مهم برای دوگانگی موجود بین یافته های خود و رفتار سرمایه گذاران بدانیم، احتمال بی خطرتری هم وجود دارد: سرمایه گذاران خطرپذیر صرفاً به دنبال شناسایی مؤسساتی نیستند که بالاترین پتانسیل رشد را داشته باشند. بلکه، بیشتر در پی سرمایه گذاری هایی هستند که بیشترین نرخ بازگشت را برای شان به همراه داشته باشد و احتمالاً بنیان گذاران جوان در مقایسه با باتجربه ترها مضیقه مالی بیشتری داشته و به همین دلیل وادار به واگذاری حقوق خود با قیمت کمتری به سرمایه گذاران می شوند. به عبارت بهتر، کارآفرینان جوان نسبت به بنیان گذاران باتجربه تر «معامله» بهتری برای سرمایه گذاری هستند.
گام دوم پژوهشگران یافتن توضیحی دقیق برای مزیت بنیان گذاران میانسال است. برای مثال، آیا این مزیت ناشی از دسترسی بیشتر به منابع مالی، شبکه های اجتماعی قوی تر یا تجربیات ویژه ای است؟ در این میان به نظر می رسد که بالا رفتن سن برای راه اندازی موفق ترین مؤسسات نه یک نقص بلکه یک ویژگی قدرتمند است.