آیا واقعا بدین گونه است؟ این جمله، شیوه ای جالب را برای مدیریت تعریف می کند. تیتر بالا به دلیل پیامی که دیروز از همکار سابقم در لینکدین دریافت کردم به ذهنم آمد. چندی پیش مقاله ای در باب کندوکاو نقش همدلی در مدیریت و باعنوان «همدلی در مدیریت به چه اندازه مهم است؟» نوشتم. همکارم در پاسخ چنین نظر خردمندانه ای را برایم ارسال کرد: «مقاله فوق العاده ای است. به یاد دارم زمانی برای مدیری عالی و کارآمد مشغول به کار بودم و هنگامی که به سازمان او پیوستم، او راز موفقیت خود را با من به اشتراک گذاشت و گفت، یادت باشد تنها 10 درصد مدیریت کار و 90 درصد آن راجع به نیروی کار است.»
تعادل مدیریت
من علاقه مند هستم نظر دیگران را راجع به ایده 90/10 بدانم. نظر خود من این است که مدیریت بدون شک نیازمند تعادل است، اما قطعا به تخصص فنی هم نیاز پیدا خواهد کرد (بخش 10 درصد ). بدون نشان دادن شایستگی در سطوح بالا و در حوزه ای که مدیریت آن را برعهده دارید، ممکن است اعتبار خود را میان افراد گروه از دست بدهید. این موضوع به نوبه خود می تواند از موفقیت شما در مدیریت بکاهد.
برای مدیریت موفق، شما نیازمند احترام از جانب افراد زیردست خود هستید و قسمتی از این احترام به وسیله دانش شما راجع به کسب وکارتان به دست می آید. درسوی دیگر معادله، شما نیازمند عنصر «نیروی کار» نیز هستید. همانطور که همه می دانیم، مدیریت در هسته خود متشکل از انجام فعالیت مداوم به وسیله دیگران است. همکاری، انگیزه دادن و ایجاد روابط سودمند کاری و ترغیب افراد تیم به انجام کارهای روزمره و تکراری در این راه به شما کمک می کنند.
مطلب مرتبط: مدیریت نیروی انسانی
متخصص، اما با مهارت های اجتماعی پایین
من صریحا به سمت و سوی «مدیریت افراد» گرایش دارم. در زندگی شغلی خود به غایت شاهد استخدام افرادی بوده ام که از لحاظ تخصص دارای شایستگی بالا بوده، اما از نظر مهارت های اجتماعی چندان خوب نبوده اند. معمولا استخدام این گروه از افراد در نهایت به ایجاد مشکل می انجامد. زمانی که مدیران در برقراری ارتباط با افرادی که مدیریت آنها را برعهده دارند به مشکل برمی خورند، معمولا چالش هایی از قبیل مشکلات ارتباطاتی، شناختی، انگیزشی، روحی و ... رخ خواهد داد و درنهایت به مشکل در کارایی فرد و حفظ او خواهد انجامید.
بنابراین درصدهای صحیح این معادله چه هستند؟ آیا باید همان 90-10 باشد یا شاید 80-20، یا 70-30 یا حتی 95-5؟ این سؤالی است که پاسخ دادن به آن غیرممکن به نظر می رسد. تنها می توانم بگویم که از دیدگاه من از 50-50 بیشتر خواهد بود (و سمتی که به مدیریت افراد مربوط است سنگینی خواهد کرد). اما به طور کلی ارائه نظر دقیق در این مورد امری دشوار است و به کسب و کاری بستگی دارد که درحال بررسی آن هستیم. اما چیزی که از آن 100 درصد اطمینان دارم این است که عقیده پیتر دراکر (Peter Drucker)، که معمولا به او لقب پدر مدیریت مدرن را می دهند، موردپسند من است.
وی می گوید «به نظرم رهبرانی که بیشترین میزان کارایی را دارند، هرگز از کلمه «من» استفاده نمی کنند؛ نه به این دلیل که آنها با خود تمرین کرده اند این کلمه را نگویند، بلکه آنها اغلب با دیدگاه «ما» یا «تیم» فکر می کنند. آنها می دانند وظیفه شان به گردش درآوردن چرخه تیم است؛ بنابراین مسئولیت را برعهده می گیرند و از آن نمی گریزند. اما باید گفت همین مفهوم «ما»، خود از انجام کارها اعتبار کسب می کند و درنهایت به شکل گیری اعتماد می انجامد و شما را قادر به انجام امور می سازد.»
درست است که نقل قول بالا شاید کمی با شیوه تفکر همکار سابق من متفاوت باشد، اما از دید من بسیار نزدیک به همان شیوه تفکر 90-10 است.