من هم به عنوان کسی که کسب و کار های متعددی را راه اندازی کرده، آزمون و خطاهای خودم را داشته ام و در انتقال پیام موردنظرم با مشکلاتی مواجه بوده ام. حتی در این مسیر آدم های خوبی را هم از دست داده ام. با همه اینها، وجود همین چالش ها و منحنی های یادگیری بوده که از من یک رهبر ساخته است. یک بار که فرصتی برای ارزیابی خودم و صحبت هایم با تیم ام داشتم، متوجه شدم با بعضی چیزهایی که می گویم و شیوه ای که برای رساندن منظورم دارم ممکن است برخی افراد گروهم را از دست بدهم.
هنگام راه اندازی یک کسب و کار، آنقدر درگیر و گرفتار می شوید که به آسانی تمرکز خود را بر پرورش افرادتان یا گوش دادن به حرف های شان از دست می دهید. در واقعیت، همین افراد تیم تان هستند که نقشی اساسی در موفقیت هر چه بیشتر شما دارند. عبارت های متداولی هست که در صورت بیان آنها ممکن است اثر مخربی بر کارکنان خود بگذارید. در اینجا به سه جمله اشاره می کنیم که باید به زبان آوردنشان را کنار بگذارید.
1- بعدا در موردش حرف می زنیم
وقتی به کسی می گویید «بعدا در موردش حرف می زنیم»، نه تنها ارزش چیزی را که می خواهد بگوید پایین می آورید، بلکه به او نشان می دهید حرف هایش در آن لحظه هیچ اهمیتی برای تان ندارد. علاوه براین هر چقدر هم که حافظه خوبی داشته باشید و در نزد دیگران قابل اطمینان باشید، ممکن است فردا موضوع را فراموش کنید. البته که مسلما این فراموشی عمدی نیست، اما به هر حال پیش می آید، همه ما مشغولیات ذهنی بسیاری داریم و ممکن است مسائل را از خاطر ببریم.
بنابراین یادتان باشد به حرف های کارمندان خود گوش کنید. همان روز در مورد ایده های شان صحبت کنید، نه اینکه بگویید «بگذار فردا در موردش حرف بزنیم». اگر صادقانه وقتی برای صحبت ندارید، راه حلش ساده است؛ برایش وقت خاصی معین کنید. با گفتن چیزی مثل «این مسئله برایم مهم است. ممنونم که ایده هایت را با من در میان می گذاری. چه وقت مناسب دیگری هست که بتوانیم بنشینیم و مفصل درباره اش حرف بزنیم؟» بگذارید کارمندتان بداند که برای شما اولویت دارد.
اگر مجبورید گفت وگو را به تعویق بیندازید، زمان دقیقی را برای ملاقات با او تعیین کنید. این کار به او نشان خواهد داد که ایده ها و نظراتش جدی گرفته می شوند، راه های ارتباطی جدیدی پیش روی تان می گذارد، او را از قدردانی شما نسبت به مشارکت او آگاه می کند و امکان بروز خلاقیت در محل کار را فراهم می کند.
2- بعدا یادم بینداز
به شخصه، شدیدا با این جمله مخالفم. من هم چنین چیزی می گفتم و بله، با گفتنش مثل یک «رئیس» واقعی به نظر می رسیدم که مهم تر از اینها بود که خودش قرار ملاقات هایش را تنظیم کند یا خودش چیزی را به خاطر بسپارد.
این جمله هم مانند جمله قبلی شخصی را که در حال صحبت با شماست کوچک می کند. می تواند آنها را به این پرسش وادارد که شما چه اولویت هایی دارید و به چه نظراتی ممکن است اهمیت بدهید. در چنین وضعیتی فضایی که مناسب شکوفایی کارمندان باشد خلق نمی شود. احتمالا در محل کار شاهد تضعیف روحیه و خلاقیت کمتر کارمندان خواهید بود و سرانجام خیلی زود خواهید دید که دیگر کسی نزدتان نمی آید.
اگر برای کارمندان خود اهمیت قائلید، باید بتوانید کارهای خود را اولویت بندی و به خود یادآوری کنید. باز هم از جمله جایگزینی که در بالا پیشنهاد کردم استفاده کنید. آشکارا ابراز کنید که می خواهید درباره موضوع صحبت کنید یا قرار ملاقاتی با آنها بگذارید. کار ساده ای است؛ فقط هرگز فراموش نکنید که از کجا آمده اید. شما هم یک روزی برای خودتان یا برای دیگران قرار ملاقات می گرفته اید. این امتیاز را از دست ندهید. کارمندان زحمات شما را خواهند دید و شاهد فروتنی شما در نحوه برخوردتان با افرادی که برای هدف مشترکی کار می کنند خواهند بود.
3- «یک لطفی برایم می کنی؟»
اگر صادقانه نیاز به کمک کسی دارید و در آینده محبتش را جبران می کنید، می توانید از این جمله استفاده کنید. اما پذیرفتنی نیست که خودتان دست به کاری نزنید و از کارمندتان بخواهید کاری برایتان انجام دهد. وقتی از کسی تقاضای لطفی می کنید، بی آنکه قصدی برای جبران آن داشته باشید، شخص متوجه آن می شود و احساس می کند مورد سوءاستفاده قرار گرفته است. خوب است همیشه لطف شخص را با لطف و مساعدت نه تنها به خود او بلکه به همه اطرافیان جبران کنید.
برای مثال، اگر از همسرتان تقاضایی کنید، مثلا پولی قرض بگیرید، معمولا آن را پس می دهید یا سعی می کند لطفش را جبران کنید. برخوردتان با کارمندان هم باید همین طور باشد. اطمینان حاصل کنید برای جبران کوچک ترین محبت آنها نهایت تلاش خود را می کنید. کارمندان متوجه این تلاش و توجه شما شده و دلیل بیشتری برای تبعیت از شما پیدا می کنند.
با همه اینها، افراد باید بدانند این شمایید که در مقام مدیر تصمیم گیرنده هستید. لازم است واژه «لطف» را از دایره واژگان خود کنار بگذارید. کارمندان برای کاری که انجام می دهند استخدام شده اند و پول می گیرند، پس هرگز نباید اشاره کنید فرد دیگری را برای انجام کارهای شان به آنها بدهکارید. وقتی انتظارات و معیارها را مشخص می کنید، مسیر رابطه به رویتان گشوده می شود. این کار نه تنها به نفع خودتان بلکه به نفع کارمندان تان هم خواهد بود. این کار به روشنی حد و مرز انتظارات را معین کرده و شخص تصمیم گیرنده را به همگان می شناساند؛ برای انجام شدن کارها نیازی نیست کسی به کسی لطف کند.
وقتی شیوه صحبت با کارمندان خود را تغییر می دهید و درهای رابطه را باز می کنید، فضای کاری سالمی را رقم می زنید. وقتی کارمندان تان پشت شما هستند و به حرف های تان ایمان دارند، می توانید به اهداف بیشتری تحقق ببخشید.
به عنوان کسی که هنوز هم در عرصه رهبری در حال یادگیری است، هنوز چیزهایی هستند که باید روی شان کار کنم، چون کامل و بی نقص نیستم. با این حال، پس از اینکه دیدم کارمندان شایسته ام شرکت را ترک می کنند به شناسایی و اصلاح مشکلات پرداختم و حالا می توانم با اطمینان بگویم که این سه جمله احتمالا بزرگ ترین موانع ارتباطی هستند که باید بر آنها غلبه کنید. من توانستم این موانع را از روی زبان بدن کارمندان و مصاحبه خروج آنها شناسایی کنم. هر کارمند و هر مکالمه ای متفاوت از بقیه خواهد بود، بنابراین به واکنش ها و پاسخ های کارمندان خود توجه کنید. نحوه ارائه این سه جمله کلید پیروزی شما خواهد بود.