به قلم: کامرون کُناوای
امروزه با جست وجویی ساده در اینترنت حجم بالایی از مقالات پیرامون حوزه بازاریابی و شاخه های آن برای افراد به نمایش در می آید. در وهله نخست مشاهده این تعداد مقاله باعث امیدواری مخاطب می شود. هرچه نباشد، جست وجوی ما با دستیابی به این منابع موفقیت آمیز بوده است. با این حال بسیاری از سایت های ارائه دهنده این مقالات خودشان با مشکلات عمیق در زمینه بازاریابی مواجه هستند.
حتما ببینید: ارزش آفرینی با کلمات حرفه ما است.
به این ترتیب ما با سایت هایی مواجه هستیم که از یکسو به دنبال ارائه مقالات در زمینه بازاریابی هستند و از سوی دیگر در انجام ادعای شان با مشکلات عمده ای دست وپنجه نرم می کنند. طنز ماجرا در ناتوانی جذب مخاطب بسیاری از خبرگزاری ها نهفته است. در حقیقت هدف اصلی از بازاریابی جلب توجه افراد و افزایش فروش است. براین اساس به عنوان یک خبرگزاری سرمایه اصلی ما مخاطب خواهد بود. چگونه می توان به خبرگزاری که توجه چندانی را برنمی انگیزد، اعتماد کرد؟
در سایت هایی که در بالا بدان ها اشاره شد، همیشه با الگوهای تکراری از مقالات مرتبط با بازاریابی محتوایی مواجه هستیم. نتیجه این تکرارها چیست؟ پاسخ بسیار ساده خواهد بود: عدم تغییر اوضاع به صورت متمادی؛ درست مانند سوپرمارکتی در دنیای سوررئال که بسته های کالا دائما در حال تغییرند، اما محتوای شان هیچگاه باب میل خریدار نیست.
می دانم که هدف بسیاری از خوانندگان این مقاله یافتن راهکارهایی برای بازاریابی محتوایی بهتر است. در عین حال نمی توانم از ذکر برخی حقایق تلخ در این حوزه صرف نظر کنم. در حقیقت بسیاری از توصیه های تکراری ارائه شده از سوی چنین سایت ها و خبرگزاری هایی غیرواقعی و مصنوعی به نظر می رسند. شاید تأثیر همین مطالب پوچ باشد که بسیاری از روزنامه نگارهای حرفه ای را نسبت به عرصه بازاریابی محتوایی بدبین کرده است.
در این زمینه مقایسه ماهیت روزنامه نگاری به عنوان حرفه دارای اصول و قواعد مدون با بازاریابی محتوایی بی قاعده و نامنظم بسیار روشنگر خواهد بود. در واقع یکی از دوستانم که روزنامه نگاری کارکشته است، چندی پیش چنین جمله ای به من گفت: «تو نمی توانی هم روزنامه نگار خوبی باشی و هم یک بازاریاب محتوایی موفق. فقط انجام یکی از این دو حرفه به صورت همزمان امکان پذیر است.»
هنگامی که صحبت های دوست خود را شنیدم، به شدت متاثر شدم. آیا واقعا این دو حرفه با هم در تضاد محض هستند؟ پاسخ من منفی بود. برهمین اساس دست به کار شدم و در پی ساماندهی مقاله ای برای نمایش نیازمندی های متقابل روزنامه نگاری و بازاریابی محتوایی شدم. با این حال پس از چند نفس عمیق به خوبی عمق نقطه نظر دوست روزنامه نگار را فهمیدم. در حقیقت: روزنامه نگاری الهه ای نجیب و بازاریابی محتوایی متقلبی فرومایه به نظر می رسد.
به نظر فهم روزنامه نگاری که با وی هم صحبت بودم، از داستان ارتباط این دو موضوع اندکی افراطی است. براین اساس روزنامه نگاری حرفه ای مبتنی بر ارائه خدمات عمومی در حوزه اطلاع رسانی به حساب می آید. به علاوه اطلاعات رد و بدل شده تنها شامل محتوای ارزشمند و سازنده برای نوع انسان خواهد بود. در نقطه مقابل با بازاریابی محتوایی به عنوان شغلی ابزاری برای فریب مردم به باور آنچه شاید ذاتا حقیقت نداشته باشد، مواجه هستیم.
خدمات نوین روزنامه فرصت امروز در زمینهبازاریابی محتواییرا ببینید
می دانم که تحلیل فوق بسیار خشک و افراطی است. با این حال این نظر تند و تهاجمی طرف مقابل مرا به تفکر واداشت: چگونه می توان میان بازاریابی محتوایی و روزنامه نگاری پلی ایجاد کرد؟ در این مقاله به عنوان کسی که در ابتدا روزنامه نگار بوده و سپس به دنیای بازاریابی سوق پیدا کرده، پنج اصل مهم برای تحقق هدف مذکور را بررسی خواهم کرد.
1- فشار و تحرک
منظور من از این بخش فشار و تحرک برای حرکت از سوی معیارهای کمی به کیفیت است. بی تردید فعالیت در فضایی که بدان آگاهی کامل داریم، بسیار راحت تر از محیطی ناشناخته است. برهمین اساس هر بازاریابی باید از سرعت دیوانه کننده حرفه اش اطلاع کامل داشته باشد. در این زمینه نگاه به الگوی فعالیت روزنامه نگارها بسیار مفید خواهد بود. در حرفه روزنامه نگاری دست اندرکاران تنها به دنبال برقراری رابطه ای ساده با مخاطب نیستند. ایجاد رابطه ای عمیق و برد – برد یکی از اهداف اصلی هر روزنامه نگار و نشریه ای را شکل می دهد. بی تردید خلق چنین رابطه عمیق و پایداری بدون تلاش سخت و برنامه ای دقیق در زمینه استراتژی تعامل با مخاطب امکان پذیر نیست. تلاش برای اقتباس از این الگو در بازاریابی محتوایی بسیار دشوار است. در حقیقت شما در حرفه ای که برپایه جلب مخاطب برای کسب سود مستقیم بنا شده باید نظرها را تغییر دهید. البته در صورت موفقیت رابطه پایدار سود دوچندانی را نصیب شما خواهد کرد.
نکته کلیدی: بسیاری از افراد در حرفه بازاریابی محتوایی از بیان مطالب صمیمانه و شوخی های دوستانه وحشت دارند. به عنوان یک بازاریاب نخستین مقابله شما با ترس های تان است. هیچگاه یک بازاریاب بدون غلبه بر ترس های خود به موفقیت دست نخواهد یافت. به یاد داشته باشید بازاریابی محتوایی نه بر اعتماد صرف، بلکه بر روی رابطه ای عمیق و صمیمانه بنا شده است.
2- موفقیت ها گروهی است
باتوجه به تجربه ای که در زمینه بازاریابی دارم، می دانم که تمام کارهای موفق در این عرصه حاصل زحمت شمار بالایی از افراد بوده است. روزنامه نگارها این نکته را به خوبی می دانند. در واقع آنها هر موفقیتی را متعلق به گروه پشت صحنه می دانند. به عبارت ساده: موفقیت فردی در روزنامه نگاری جایی ندارد. بسیاری از شرکت ها از همین نکته اساسی در دنیای روزنامه نگاری الگوبرداری می کنند. القای «تفکر به مانند یک شرکت مطبوعاتی» شیوه ای رایج در میان شرکت های بزرگ برای تقویت احساس همبستگی متقابل اعضای شان است. در عین حال، متأسفانه هنوز بسیاری از شرکت ها نسبت به اعمال این شیوه حیاتی بی توجه هستند.
نکته کلیدی: حتی اگر شما تنها بازاریاب محتوایی در محل کارتان هستید، برقراری ارتباط پایدار با سایر کارمندان به سودتان خواهد بود. به عنوان مثال هیچگاه یک مقاله یا آگهی را بدون نظرخواهی از حداقل یک ویراستار مطمئن روانه بازار نکنید. استفاده از نظر ویراستارها و سایر افراد نه تنها مقاله تان را ناب تر خواهد کرد، بلکه دسترسی به تجربه افراد کارکشته را برای تان به ارمغان می آورد.
3- اولویت تحقیق و پژوهش بر نگارش
اگر تا به حال فیلم تحسین شده «نورافکن» را ندیده اید، توصیه می کنم حتما آن را با دقت مشاهده کنید. موضوع این فیلم برنده جایزه اسکار پیرامون افشاگری های تیم تحقیقات روزنامه بوستن گلوب پیرامون سوءاستفاده جنسی مسئولان کلیسای بوستن از کودکان است. این فیلم نمونه کاملی از فرآیند نگارش متن های تأثیرگذار به حساب می آید. براین اساس موفقیت یک متن به تلاش های صورت گرفته مدت ها پیش از نگارش مطلب بستگی دارد. منظور از این تلاش ها جمع آوری اطلاعات و تحقیق و پژوهش پیرامون مطلب موردنظر است.
نکته کلیدی: هنگام فعالیت روی پروژه بازاریابی محتوایی به یاد داشته باشید که متن خوب نیازمند مطالعه و پژوهش دقیق است. بی تردید همه ما با بازاریاب هایی که در صورت عدم انتشار حداقل یک مطلب در طول روز افسرده می شوند، مواجه شده ایم. به نظر من این نوع طرز تفکر را باید تغییر داد. در حقیقت هیچ اشکالی ندارد اگر یک روز کامل را به پژوهش پیرامون موضوع کمپین جدیدمان اختصاص دهیم.
4- هرگز بدون مبارزه تسلیم نشو
همیشه اخباری در مورد وضعیت نامساعد روزنامه نگارها در عرصه فعالیت شان به گوش می رسد. در حقیقت به گزارش جامعه ویراستارهای آمریکا میزان روزنامه نگارهای بیکار در آمریکا از 55 هزار نفر در سال 2007 با کاهشی اندک به 32900 نفر رسیده است. این آمارها به خوب بیانگر تداوم بحران در حوزه مطبوعات و روزنامه نگاری است. نکته مهم در خصوص مطبوعات مبارزه بی وقفه شان برای یافتن راهکارهای موفقیت است. فرقی ندارد واشنگتن پست بوده و با جف بزوس تعامل داشته باشید یا در جایگاه گاردین به دنبال ایجاد مطالبی با استفاده از دیدگاه های افراد سرشناس بروید. هیچکس در عرصه روزنامه نگاری بدون مبارزه تسلیم نمی شود.
مطلب مرتبط: اصولی برای خلق بازاریابی محتوایی در سال جدید
نکته کلیدی: بسیاری از بازاریاب های محتوایی شکست نمی خورند، بلکه خودشان کنار می کشند. دلیل اصی این امر عدم پافشاری بازاریاب ها و تمایل شان به رویارویی با مشکلات است. برهمین اساس شاید زمان آن رسیده باشد که اندکی از همکاران مان در عرصه روزنامه نگاری الگوبرداری کنیم.
5- باور حقیقی به اولویت مخاطب
در روزنامه نگاری و بازاریابی محتوایی اولویت اصلی با مخاطب است. در حقیقت هر دو این فعالیت ها بدون توجه و علاقه مخاطب هیچ نوع موفقیتی را کسب نخواهند کرد. بدین ترتیب کانون توجهات در بازاریابی و روزنامه نگاری باید مردم به عنوان مخاطب های بالقوه باشند. توجه به مخاطب در عرصه روزنامه نگاری آمریکا به اوایل سده هجدهم برمی گردد. در آن زمان روزنامه نگاران روی مفهوم «مسئولیت پذیری اجتماعی» تأکید کردند. این مفهوم در آن زمان اصطلاحی نو در عرصه ادبیات روزنامه نگاری به عنوان صنعتی نوپا تلقی می شد. متأسفانه در حوزه بازاریابی و تبلیغات اگرچه هدف اصلی جلب نظر مخاطب است، اما کمتر این هدف به صورت مستقیم به زبان آورده می شود.
نکته کلیدی: احترام به مخاطب تنها هدفی کوتاه مدت به منظور جذب افراد در ابتدای راه نیست. در حقیقت این موضوع یک هدف کاملا مستقل و مهم به حساب می آید. علاوه بر این، باید تلاش کنیم تا مخاطب رفتار ما را باور کند. هنگامی که مخاطب از ما تصور یک بازیگر را دارد، نمی توان به آینده پروژه بازاریابی اعتماد داشت.