به قلم: چاد استوارت
بدون شک گزینه های مناسب برای مدیریت شرکت ها به سختی پیدا می شوند. همچنین پرورش مدیران کارآمد نیز از نظر سازمانی و مدیریتی در سطحی بالا از دشواری قرار دارد. در واقع مشکل اصلی یافتن فردی ماهر، دارای تخصص، هماهنگ با شرایط، هنجارها و موقعیت شرکت های مختلف است. آنچه انتخاب مدیر مناسب را تا این حد مهم کرده، تأثیر انکارناپذیر وی بر روی سایر کارمندان است. در حقیقت هنگامی که شیوه مدیریتی نامطلوبی اجرا می شود، تمامی زحمات و دستاوردهای طولانی مدت شما و تیم تان را یکجا نابود خواهد کرد.
در این مقاله چاد استوارت به بررسی پنج گونه شخصیتی که هرگز نباید به عنوان مدیر شرکت یا بخش های جانبی انتخاب شوند، پرداخته است.
1- آنهایی که می خواهند همیشه قهرمان باشند
این دسته از افراد علاقه شدید به قهرمانی دارند. به طور معمول این افراد در مواقع دشوار از راه رسیده، کارها را در مدت زمان کوتاهی سازماندهی می کنند و به سرعت محل را ترک خواهند کرد. براساس برداشت این مدیران، آنها علت اصلی پابرجایی شرکت هستند. به این ترتیب کل شرکت مدیون آنهاست و حذف شان از ساختار شرکت غیرممکن خواهد بود.
متأسفانه ماجرا به همینجا ختم نمی شود. این افراد در زمینه کسب اعتبار و پاداش نیز قصد دارند تنها بازیگر صحنه باشند. در این میان مدیران قهرمان هیچ توجهی به زحمات و تلاش های سایر اعضای شرکت و تیم شان ندارند. اینگونه افراد مدام از تأثیر بالای شان روی پروژه ها و سرنوشت شوم آنها در صورت عدم دخالت شان صحبت می کنند.
همچنین قهرمان های پوشالی عرصه کسب وکار هیچ نگرانی بابت حذف سایر هم تیمی ها و کارمندان شان از عرصه کسب وکار به منظور پیشرفت بیشتر خود ندارند. این افراد هرگاه مشکل حادی رخ دهد، همه حتی شما را زیر اتوبوس خواهند انداخت. فقط کافی است یک بار ایراد کارشان را گوشزد کنید. در این مواقع آنها وارد بحث های طولانی و بی فایده به منظور توجیه یا رفع مسئولیت از خود می شوند. براین اساس در چنین شرایطی قهرمان ماجرا تبدیل به ضدقهرمان می شود و تمام کارمندان را زیر بار سنگین مسئولیت ها له می کند.
2- آنها همیشه درخواست ارتقای جایگاه دارند، اما هرگز کیفیت لازم را نشان نمی دهند
اگر تازه به عنوان مدیر شرکتی منصوب شده اید، در طول دوران حرفه ای تان با خیل عظیمی از افراد زیاده خواه مواجه خواهید شد. یک دسته از این افراد کسانی هستند که به طور مداوم تقاضای ارتقای جایگاه دارند، اما به ندرت کیفیت لازم را از خود ارائه می کنند.
در زمینه توجه به توصیه ها آنها فقط حرف شما را می شنوند. در اینجا خبری از انجام توصیه ها و حتی دستورهای شما نیست. به این ترتیب احساس بی تفاوتی چنین افرادی نسبت به جایگاه شان و ماهیت رقابتی کسب وکار به شما دست خواهد داد.
نکته عجیب در مورد این افراد حضور مداوم شان در اتاق استراحت و صحبت از کارهای دشواری است که همین چند دقیقه پیش انجام داده اند. همچنین تلاش برای تخریب فردی که به تازگی جایگاه بهتری کسب کرده از دیگر شیوه های رفتاری چنین کارمندانی محسوب می شود.
اگر چنین افرادی را به عنوان مدیربخش یا مدیرکل انتخاب کنید، تنها فشار مضاعفی روی کارمندان اعمال کرده اید. در واقع اینگونه افراد بخش عظیمی از کارها را بر عهده دیگران می گذارند و به هنگام ارائه پروژه مهر اصلی را به صورت ناجوانمرانه ای بر روی کار می زنند.
3- آنها تنها بخشی از مهارت های لازم را دارند
جک ولش پس از فارغ التحصیلی به طور مستقیم پشت میز مدیرعاملی جنرال الکتریک قرار نگرفت. او نیاز به آموزش و فراگیری مهارت های مورد نیاز در طول زمان و خارج از دانشگاه داشت. در واقع جک آنقدر به مهارت های خود افزود که در نهایت جنرال الکتریک مجاب به انتخابش شد. نوع سوم افرادی که نباید برای پست مدیریتی انتخاب کرد، افراد دارای مهارت های نسبی هستند. این دسته از افراد شاید در برخی از مهارت ها توانایی بالایی داشته باشند، با این حال هنوز تمام مهارت های لازم را کسب نکرده اند. استدلال این گروه معمولا توانایی بالای شان در یادگیری امور در عرض مدت کوتاهی است. اجازه دهید مثالی عینی برای روشنگری بیشتر بزنم. آیا شما یک برنامه نویس کامپیوتر را دارای توانایی لازم برای مدیریت تیم طراحی گرافیکی می دانید؟
این دسته از افراد تنها هنگام ارتقای کارمندان اطراف شما هستند و پس از آن به سراغ کارهای روزمره شان می روند. شاید این ضرب المثل بهترین راهکار در زمینه تعامل با چنین افرادی باشد: «شما نمی توانید به اسب آموزش نوشیدن آب مانند انسان را دهید، اما قادر به راهنمایی اش به سوی برکه هستید.»
4- آنها از شخصیت قوی شان برای هموارسازی راه شان استفاده می کنند
شخصیت قوی برای هر فردی امکانی فوق العاده محسوب می شود، اما افراط در استفاده از چنین ویژگی موجب غصب و حذف غیراصولی و غیرحرفه ای افراد مستعد به منظور پیشبرد اهداف مان می شود. بدون شک چنین افرادی هرگز نباید به سمت های مدیریتی دست پیدا کنند. علت اصلی چنین توصیه ای نیازمندی یک مدیر به چیزی بیشتر از شخصیت قوی برای مقابله با دیگران است. در واقع وی نیازمند توانایی گفت وگوی سازنده و برقراری ارتباط عاطفی پایدار با اعضای تیمش است. بنای سازمان مدیریتی شرکت تان برپایه چنین مدیرهایی شبیه قلعه های شنی کنار ساحل است که با کوچک ترین موجی از بین می روند.
به طور معمول دسترسی به این نوع افراد به عنوان مدیر در زمان بحران بسیار سخت است. آنها تنها هنگام وزش بادهای موافق روی عرشه خودنمایی می کنند. با شروع توفان دیگر خبری از آنها نمی توان گرفت.
یکی از معیارهای مدیر خوب توانایی وی برای حفظ و ارتقای ویژگی های مثبت اعضای تیم و عدم تلاش برای القای یک نوع ویژگی خاص به همه افراد است. افرادی که در این بخش از آنها صحبت می کنیم هرگز سراغ چنین کاری نمی روند. در واقع آنها فقط عطش ریاست و توسعه حوزه نفوذشان را در سر می پرورانند.
نگاهی به تاریخ، سرنوشت رهبرانی با چنین مشی رفتاری را به خوبی نشان می دهد. اسکندر مقدونی بدون شک یکی از بزرگترین فاتح های کل تاریخ محسوب می شود. با این حال اگرچه شیوه خشونت آمیز وی موفقیت های عظیمی برای امپراتوری مقدونیه به بار آورد، اما اندکی پس از مرگش همه دستاوردهای وی به باد فنا رفت.
5- آنها هنگام سختی فرار می کنند
همانگونه که از نام این دسته برمی آید، نباید هرگز شانس تکیه بر صندلی مدیریت را به آنها داد. همه ما در مراکز سرگرمی کودکانی را مشاهده می کنیم که در گوشه ای ایستاده و مشغول اعتراض به همه هستند. این دسته از افراد نیز اگر فرزند رئیس شرکت نباشند، به سرعت از سطوح مدیریتی و حتی لایه های پایین تر کسب وکار حذف خواهند شد.
این دسته از افراد هوش مناسبی در موقعیت سنجی دارند. بااین حال از این توانایی در زمینه منفی استفاده می کنند. بدین ترتیب آنها همیشه از شکست فرار می کنند. شیوه آنها ترک زمین پیش از پایان سوت داور و اعلام رسمی شکست شان است. براین اساس مشاهده استعفای ناگهانی این نوع مدیران را باید به عنوان نشانه آغاز بحران سازمانی محسوب کرد.
طبیعت اشتباه در زمینه ارتقای افراد
بدون شک هیج فردی توان اجتناب از خطا در طول زندگی اش را ندارد. برهمین اساس شما نیز به احتمال زیاد در طول دوران حرفه ای تان خطاهای متعددی مرتکب خواهید شد. این مقاله تنها تلاشی هرچند کوچک در زمینه کمک به صاحبان کسب و کار در زمینه انتخاب بهترین گزینه ها برای مدیریت کسب وکارشان است.